مرور مهمترین عناوین
نقدی بر رفتارهای نادرست برخی افراد که فقط نوکِ دماغشان را می بینند

عید بی‌آجیل!

آفتاب یزد - یوسف خاکیان: یادش بخیر کودک که بودیم بی غم و غصه روزهای زندگی مان سپری می شد، از هر ملالی فارغ بودیم، تو گویی که اصلا اندوهی وجود ندارد، یا وجود دارد و ما آن را نمی بینیم، یا نمی گذارند که ببینیم و حسش کنیم، پدران و مادران مان را می گویم، آنان سختی ها و مشکلات را به جان می خریدند تا ما در آسایش و راحتی زندگی کنیم و به این ترتیب ما بزرگ شدیم و آنان پیر، وقتی بزرگ شدیم و مسئولیت زندگی روی دوش خودمان افتاد، دیدیم که زندگی چندان هم آسان نیست و اگر آسانی خاصی نصیب ما می شده علتش آن بوده که بزرگترهایمان سپر بلای ما می شدند و به این وسیله شرایط آسایش و آرامش ما را فراهم می کردند. اگر چه شرایط سخت زندگی آن دوران (مثلا مشکلات اقتصادی) را ما تجربه نکرده ایم، اما آنطور که امروز از شواهد و قرائن برمی آید، مشکلات اقتصادی در گذشته مثل امروز نبوده، مثلا پدران ما گرچه در گذشته کارهای سخت و طاقت فرسا انجام می دادند اما درآمدی که کسب
می کردند کفاف زندگی متاهلی را می داده، به صورتی که می توانستند
مقداری پول هم پس انداز کنند و به وسیله آن حداقل سالی یکبار به مسافرت بروند، در صورتیکه در روزگار کنونی چنین نیست. در همین سال 1401 که در حال گذراندن واپسین روزهایش هستیم، می بینیم که شرایط اقتصادی مردم به چه شکلی درآمده است. ما مردم کوچه و بازار با آنکه خیلی از مسئولانمان خودشان را جزئی از ما می دانند بسیار بیشتر از آنها شرایط سخت اقتصادی را تجربه می کنیم، شرایطی که دلایل مختلفی در به وجود آمدنشان دخیل و سهیم هستند، از تحریم و کرونا گرفته تا تصمیمات اشتباه مدیریتی و هزینه هایی که فقط مردم بابت اتخاذ آنها باید پرداخت کنند و متاسفانه می بینیم که این تصمیمات ادامه دارند و توسط هیچ قیچی ای هم قطع نمی شوند. همین نوروز سال جدید که هنوز نیامده را در نظر بگیرید، چند روز پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یک کیلو آجیل شب عید به قیمت 500 هزار تومان به فروش می رسد، بعد خبردار شدیم که برخی فروشگاه ها برای اینکه از درجه رفاه حال مردم به اندازه سر سوزنی کاسته نشود، آمده اند شرایط فروش قسطی آجیل شب عید را برای هموطنان فراهم کرده اند، این اخبار که منتشر شد یکسری آمدند و گفتند: «این موضوعات شایعه است و صحت ندارد، قیمت آجیل شب عید خیلی پایین تر از این حرفهاست و باید از این رقم پایین تر هم بیاید و نیازی نیست که مردم برای خرید آجیل شب عید زیر بار قسط بروند»، اما سخن این عزیزان هنوز تمام نشده بود که خبر آمد آجیل شب عید نه تنها ارزان نشده، بلکه قیمتش بالای 600 هزار تومان است، این را هم اضافه کنید که قضیه فروش قسطی آجیل شب عید واقعی است و نگارنده ماجرای قسطی شدن آجیل شب عید را از داخل جیب پیراهنش در نیاورده است. حال اینکه ما مردم چرا به چنین شرایطی رسیده ایم خدا می داند و بس. متاسفانه هر روز هم اوضاع بدتر می شود، پرسش اینجاست که چه کسی پاسخگوست؟ همین چند روز پیش مجری برنامه «پاورقی» ماجرایی را تعریف می کرد که بسیار دردناک بود، او می گفت: «کودکی به همراه مادرش از جلوی یک فروشگاه پسته و بادام و گردو فروشی عبور می کرده، ناگهان به مادرش می گوید: «مامان من پسته می خوام» خب کودک است، گران است و پول نداریم و حالا باشه بعد و ... سرش نمی شود، مادر کودک که قیمت پسته ها
را می بیند رو به مغازه دار کرده و می گوید: «آقا پسته دونه ای هم می فروشید؟» آقای مغازه دار می گوید: «پسته که دونه ای
نمی شه خانم.» اما دم آقای مغازه دار گرم، دست می کند داخل
پسته ها و یک مشت از آنها را برمی دارد و به کودک می دهد، بدون آنکه پولی از مادرش بگیرد، دستش درد نکند، ایوالله به مرامش، اما بقیه
کودکان این شهر و این کشور چه؟ آنها پسته نمی خواهند؟ چند کودک به همراه مادرشان از جلوی پسته فروشی رد می شوند و به مادرشان می گویند «پسته می خوام» اما پسته ای نصیبشان نمی شود؟ نکند پسته خوردن فقط مال آدم پولدارهاست؟
یا نکند خوردن پسته مضر است و باعث بیمارهای مختلف می شود؟ بارها بیان کرده ایم که تمام تقصیرها هم به گردن دولت نیست، خودمانیم یک بخشی از این ماجرا هم تقصیر خودمان است، مد شده هر کسی جنسش را به هر قیمتی که دلش می خواهد به فروش می رساند، همین نانوایی ها را در نظر بگیرید، قیمت یک نان ساده مثلا سه هزار تومان است، قیمت یک نان کنجدی هم پنج هزار تومان. نانوا با اینکه می داند بیشتر مردم نان ساده را به خاطر قیمت پایین ترش به نان کنجدی ترجیح می دهند، روی تمام نان هایش کنجد می ریزد تا آنها را به قیمت پنج هزار تومان بفروشد تا پول بیشتری نصیبش شود، از شما می پرسم، اگر مردم مجبورند نان پنج هزار تومانی بخرند تقصیر دولت چیست؟ دولت که نمی تواند جلوی در هر نانوایی یک مامور بگذارد که هر شاطری نانش را گران فروخت یقه اش را بگیرد، باور کنید دولت پسرخاله من نیست و من از او دفاع نمی کنم، بنده هم معتقدم که دولت می تواند شرایطی را مهیا کند که مردم این همه سختی نکشند، اما خداوکیلی خود ما مردم هم مقصیریم، روی سخن نگارنده با هیچ شخص خاصی نیست، اما در میان همین مردمی که خود ما هم
جزئی از آنان هستیم افرادی پیدا می شوند که عصا از کور هم
می دزدند، خیلی ها می گویند دولت به فکر مردم نیست، بسیارخب،
اصلا به فرض که این حرف درست باشد، گیریم که دولت اصلا به فکر مردم نیست، مایی که اینهمه سنگ خودمان را به سینه می زنیم به فکر خودمان هستیم؟ بیایید قبول کنیم که اگر در گوشه ای از این شهر، فرد پسته فروشی پیدا می شود که یک مشت پسته مجانی به یک کودک می دهد، در گوشه دیگری از همین شهر فردی پیدا می شود که اقدامی انجام می دهد که در شان یک انسان نیست، همین چند روز پیش بود که خبر آمد پدری به خاطر پول، فرزند چند ماه اش را کشته است، سوال اینجاست که آیا این هم تقصیر دولت است؟ ممکن است خیلی ها بگویند: «لابد پول نداشته و خب
این بیکاریش هم تقصیر دولته دیگه، اگه کار داشت و اگه پول داشت بچه شو نمی کشت، پس همه اینها برمی گرده به دولت»، اما آیا چنین استدلالی منطقی است؟ اگر چنین باشد که خیلی از افرادی که بیکارند و پول ندارند باید بچه هایشان را بکشند، در صورتی که چنین کاری انجام نمی دهند، می دانید می خواهیم چه بگوییم؟ می خواهیم بگوییم همیشه یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران. استدلال هم برای این حرفمان داریم ها، خیلی از همین مردمی (نه تمامشان) که از گران بودن پسته و آجیل شب عید شاکی اند، به موقع اش پول دارند، زمانی که شرکت های عرضه کننده خودرو فراخوان می دهند که ماشین هایمان را می فروشیم، بیایید ثبت نام کنید بخرید، به نیم ساعت نرسیده کلک ثبت نام کَنده می شود. می بینید؟ داده های این معادله با هم نمی خواند، همین مردم ششصد هزار تومان پول نداشتند برای خانه خودشان آجیل شب عید بخرند، اما دویست و پنجاه میلیون، سیصد میلیون، چهارصد میلیون، پانصد میلیون، یک میلیارد و حتی بالای یک میلیارد پول دارند که خودرو ثبت نام کنند، این پول از کجا آمده؟ چرا وقتی صحبت از سود می شود خیلی ها پولدار می شوند اما صحبت شکم که می شود همه کاسه چه کنم دستشان می گیرند؟ دلار که گران می شود ملت درِ صرافی ها را از جایش می کَنند اما آجیل که گران می شود همه معترض می شوند که چرا گران شده؟ پول نداریم بخریم.
قصه تمام شد؟ نه، هنوز تمام نشده، در میان همین مردمی که به هوای کسب سود قابل توجه، پول دارند و خودرو ثبت نام می کنند و دلار می خرند و چند ماه دیگر می فروشند، هستند افرادی که واقعا هیچ پولی ندارند، تاکید می کنیم هیچ پولی ندارند، نه برای ثبت نام خودرو، نه برای خرید دلار، نه برای خرید پسته و نه حتی برای خرید نان ساده (کنجدی اش پیشکش) اینها همان نیازمندان واقعی اند که همواره صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشته اند و صادقانه می گوییم که نه دولت به فکرشان است و نه مردم و
متاسفانه از سوی هر دو گروه صدمات اقتصادی می بینند،
یکی شان همین خانمی ست که از آن مغازه دار تقاضای پسته دانه ای
کرده بود، بیایید یک لحظه خودمان را به جای آن زن بگذاریم، کودکش از او تقاضای یک خوراکی کرده، او هم پول ندارد که آن خوراکی را برای کودکش بخرد، فروشنده هم پسته دانه ای
نمی فروشد، حال سوال اینجاست که اگر آن فروشنده یک مشت پسته
مجانی به آن کودک نمی داد، تکلیف چه بود؟ تکلیف آن مادر، تکلیف آن کودک، تکلیف آن مغازه دار، تکلیف آن پسته ها، اصلا تکلیف نوروز و عید چه بود؟ مسئولان محترم، مردم عزیز، لطفا توجه داشته باشید که ما درباره یک رویا حرف نمی زنیم، درباره یک آرزو نیز سخن نمی گوییم، ما داریم درباره چند عدد پسته حرف می زنیم که یک کودک چشمش به آنها افتاده و دلش خواسته، پسته ای که خوردنش حق طبیعی هر کودکی است و به هیچ دلیل و برهانی نمی توان این حق را از او گرفت؛ مگر آنکه والدین آن کودک پول کافی برای خرید آن پسته ها را نداشته باشند، اصلا چرا راه دور برویم، مگر ما آدم بزرگها دل نداریم؟ من (منِ نوعی) الان پسته دلم می خواهد، پولش را هم ندارم بخرم، همانطور که پول ندارم نان کنجدی بخرم، همانطور که پول ندارم دلار بخرم، همانطور که پول ندارم خودرو ثبت نام کنم؟ شما را به خدا به من بگویید من چه کنم؟
نمی دانم مسئول این گرانی ها کیست، منظور این است که
نمی دانم پاسخ این گرانی ها را که باید بدهد، اما یک چیز را خیلی خوب می دانم، آن هم این است که این مردم گناه دارند، چنین شرایط سخت اقتصادی ای واقعا حقشان نیست، کمی انصاف، کمی مروت، کمی خدا... . باور کنیم که می توانیم زندگی بهتری داشته باشیم، این‌همه سختی کشیدن برازنده ما نیست.


انتهای پیام

آفتاب یزد