آمریکای بایدن و سومین عقب نشینی در مقابل عربستانِ بن سلمان!
- شناسه: 8024
- چهارشنبه 24 اسفند 1402
- انتشار در صفحه ۷ | سیاسی
محمد بن سلمان پیروزمندانه بایدن را به ریاض کشانید تا به همهی دنیا اعلام کند: ادعای دموکراتها در «دفاع از حقوق بشر»، شعاری بیش نیست!آفتاب یزد - رضا بردستانی: تارنمای «میدل ایست آی» در مقالهای با عنوان: «آشتی ایران و عربستان سعودی: آمریکای به حاشیه رفته نقش چین را نادیده میگیرد» مینویسد: «تلاشهای چین برای میانجیگری به منظور بهبود روابط بین ایران و عربستان سعودی، ایالات متحده را غافلگیر کرده است، زیرا مقامات کاخ سفید تلاش میکنند تا نگرانیها درباره کاهش نفوذ آمریکا در منطقه را از بین ببرند یا حداقل آن را کمرنگ و بیاهمیت جلوه دهند.» و این یعنی؛ آمریکای بایدن در دورانی که سکان ریاست جمهوری به دست دموکراتها است برای سومین بار مجبور به عقب نشینی در برابر ریاض و محمد بن سلمان شده است!
بایدن گفت: «مماشاتی در کار نیست» اما مجبور شد بپذیرد؛ «جز مماشات راهی نیست»!
در جریان کارزار انتخاباتی سال ۲۰۲۰، بایدن بارها در جمع هواداران خود اعلام کرده بود که بر سر ماجرای قتل جمال خاشقچی مسامحهای در کار نیست و مسببان اصلی جنایت در کنسولگری سعودی در ترکیه را مجازات خواهد کرد. با این حال پس از پیروزی وی در انتخابات و انتشار گزارش محرمانه سازمان سیا درباره قتل جمال خاشقجی که در آن به صراحت بر نقش محمد بن سلمان به عنوان تأییدکننده عملیات قتل یا دستگیری این روزنامهنگار مخالف دولت ریاض اشاره شده بود، تبعات جدی برای این شاهزاده جاه طلب به همراه نداشت. به عبارت دیگر منافع راهبردی آمریکا در حفظ روابط حسنه با ریاض سبب شد تا واشنگتن به جای مجازات مجرم، گزینه «تعامل» و «همکاری» را انتخاب کند. مقامات آمریکایی دلیل این چرخش موضع را نفوذ و قدرت سعودی در «جهان عرب» اعلام کرده و صرفاً به تحریم و وضع محدودیت روادید برای «یگان ببر» که مسئول شناسایی و ترور مخالفان آل سعود در خارج از پادشاهی است، بسنده کرد.
آن چه مسلم است؛ «روابط آمریکا با اسرائیل و عربستان در زمان باراک اوباما به سردی گرایید.» دلیل آن نیز کاملاً واضح است؛ «تصمیم اوباما در حلوفصل بحران هستهای ایران از کانال دیپلماسی.»
اسرائیل و عربستان مخالف با توافق قدرتهای بزرگ جهان (۱+۵) با ایران بودند. از دیدگاه این دو کشور، توافق هستهای مفری برای رهایی ایران از انزوای بینالمللی، تحریمهای فلجکننده و حضور قدرتمند ایران در عرصه بینالمللی و منطقه بود. بنیامین نتانیاهو اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود که به آمریکا سفر کرد، ولی موفق به ملاقات با رئیسجمهور اوباما نشد. اوباما به صراحت اعلام کرده بود تا زمانی که با ایران درمورد مسئله هستهای به توافق دست نیابد با نخستوزیر اسرائیل (به دلیل مخالفت شدید نتانیاهو با توافق هستهای) ملاقات نخواهد کرد. با وجود این، در همان زمان، نخستوزیر اسرائیل به دعوت کنگره به واشنگتن سفر و نطق آتشینی در مخالفت با توافق هستهای ایراد کرد.
در کنار اسرائیل اما، عربستان سعودی نیز از هیچ تلاشی برای جلوگیری از دستیابی به توافق ۱+۵ با ایران فروگذار نکرد. شاهزاده سعودالفیصل وزیر خارجه در آخرین تلاش به وین رفت و با جان کری در هواپیمای شخصی خود ملاقات کرد.
اوباما تمام شد و نوبت به ترامپ رسید. دوره چهارساله دونالد ترامپ فرصت تنفس طلایی و ماه عسل روابط اسرائیل و عربستان با آمریکا بود. ترامپ برخلاف اوباما برای توسعه و تعمیق روابط با ریاض و تلآویو هرچه در توان داشت، به کار گرفت:
- برخلاف سنت چندین دهه دپیلماسی آمریکا، بیتالمقدس را بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت
- سفارت آمریکا را به این شهر منتقل کرد
- و کمکهای مالی به دولت خودگردان فلسطین را قطع کرد.
ترامپ طی سفر به عربستان در شرایط جنگ با یمن و فاجعه انسانی ناشی از آن بزرگترین معامله تسلیحاتی با این پادشاهی را امضا کرد و جنایت قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار منتقد عربستان را با وجود ادعاهای حقوق بشری، نادیده گرفت.
نوبت به بایدن رسید. بایدن در مبارزات انتخاباتی بهشدت علیه عربستان سعودی موضعگیری کرد. وعده داد که محمد بن سلمان را به خاطر دستداشتن در قتل جمال خاشقچی منزوی خواهد کرد. او همچنین با انزجار از فجایع جنگ یمن، اتهاماتی را علیه عربستان مطرح کرد. رویکردی که پس از پیروزی در انتخابات نیز تا حد قابل توجهی ادامه یافت.
تحلیلگران معتقدند سفر بایدن به عربستان (۲۴ تیرماه ۱۴۰۱) درواقع نخستین عقبگرد روشن و آشکار، یا به تعبیری نخستین عقب نشینی ایالات متحده، جو بایدن و حزب دموکرات از سیاست اعلامی در قبال عربستان بهویژه در قتل فجیع خاشقچی بود که در زمان خود با انتقادهای جدی در آمریکا مواجه شد.
دو عامل در این عقبگرد آشکار نقش اساسی داشت:
- اول جنگ اوکراین و بحران انرژی حاصل از آن
- دوم، ناکامی در دستیابی به توافق با ایران در مذاکرات هستهای.
> نفت در برابر امنیت، سیاستی رو به افول
«میدل ایست آی» در بخش دیگری از مقالهی مورد اشاره به موضوع: «نفت در برابر امنیت» پرداخته مینویسد: «عربستانی ها، از دو بابت به شدت از آمریکا عصبانی بودند:
- کاهش تعهدات امنیتی
- فشارهای حقوق بشری
دو موضوعی که بنیان کاهش سطح روابط فیمابین واشنگتن و ریاض را تشکیل داد. در حالی که روابط در دولت بایدن به پایینترین سطح خود رسیده بود، در ریاض تردیدهایی در مورد ایالات متحده به وجود میآمد.
ترس عربستان در سال ۲۰۱۹ زمانی که تاسیسات نفتی آرامکو مورد حمله پهپادی و موشکی قرار گرفت و متعاقب آن مقامات آمریکایی، بدون آن که سند و مدرکی معتبر ارائه دهند ایران را مقصر آن دانسته بودند، متبلور شد؛ موضوعی که تقریباً نیمی از تولید روزانه نفت پادشاهی را از بین برد.
در همین رابطه، «عادل حمایزیه»، عضو مدعو در مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد، به «میدل ایستای گفته بود: «پیمان انرژی در برابر امنیت (نفت در برابر امنیت) ایالات متحده پیش از سال ۲۰۱۹ روبه زوال توصیف شده بود، اما پس از حمله آرامکو سؤالات بیشتری در ریاض
مطرح شد.»
در کنار این مسئله، طی سالهای گذشته، هم عربستان سعودی و هم امارات متحده عربی با حملات پراکنده حوثیهای یمن مواجه شدند موضوعی که نشان داد، آمریکا در بحث امنیت حاضر به مداخلهای اثرگذار نیست!
> اوپک پلاس؛ عقب نشینی دوم!
آبان ۱۴۰۱، روزنامه وال استریت ژورنال آمریکا نوشت، در صورتی که کنگره، قانونی مخالف گروه نفتی «اوپک پلاس» تصویب کند، عربستان اوراقی را که از وزارت خزانهداری آمریکا در اختیار دارد، به فروش میرساند. این روزنامه به نقل از منابعی نوشت؛ این گزینه تنها یکی از گزینههای روی میز است که مقامات سعودی در حال بررسی آن هستند.
متعاقب این مسئله، کنگره آمریکا با بررسی پیشنویس قانون «نوپک» موافقت کرد که به وزارت دادگستری این کشور اجازه میداد اوپک پلاس را در صورت تاثیریگذاری بر قیمتها دادگاهی کند. این روزنامه در ادامه نوشت: بر اساس دادههای وزارت خزانه داری آمریکا، دارایی عربستان از اوراق خزانه داری آمریکا از ۱۱۴.۷ میلیارد دلار در ماه مه به ۱۱۹.۲ میلیارد دلار در ژوئن افزایش یافته است. همچنین عربستان سعودی شانزدهمین دارنده اوراق خزانه داری ایالات متحده است.
در همان زمان جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، روسیه و عربستان را مسئول افزایش قیمت نفت دانست، واشنگتن اعلام کرد، بایدن روابط کشورش با
عربستان را مورد ارزیابی مجدد قرار خواهد داد. عربستان هم اظهارات در مورد اینکه تصمیم اوپک پلاس برای کاهش تولید نفت در راستای جانبداری ریاض از درگیریهای بینالمللی به نفع روسیه است را رد کرده و پس از اعتراض آمریکا به کاهش تولید نفت اعلام کرد، دیکتهها را نمیپذیرد. تمام این چالش و تنشها در نهایت به این تصمیم ختم شد که اعضای گروه اوپک پلاس بدون توجه به خواست آمریکاییها تصمیم گرفتند، حدود یک میلیون بشکه در روز تولید نفت را کاهش دهند. موضوعی که در فضای حاکم بر سیاستهای داخلی آمریکا که خود را برای انتخابات کنگره و مجلس سنا آماده میکرد تأثیر ویران کنندهای گذاشت.
آمریکای بایدن در دومین عقب نشینی آشکار، با آن که از تجدید نظر در روابط خود با عربستان سخن به میان آورده بود، عملاً در این روابط هیچ تجدید نظری صورت نپذیرفت اما، محمدبن سلمان به عنوان مرکز ثقل تصمیم گیریها در پادشاهی سعودی، نگاه خود را از کاخ سفید به پکن و مسکو معطوف داشت!
> نفت در برابر امنیت شکست خورد، چین جایگزین شد!
سومین و آخرین عقب نشینی تا به امروز به یک توافق نانوشته اما ارزشمند مربوط است؛ «نفت در برابر امنیت» موضوعی که عربستانیها را طی سالیانی متمادی، به شدت نگران کرده بود.
«میدل ایست آی» از قول «بیانکو»، یکی از اعضای مهمان در شورای روابط خارجی اروپا، مینویسد: «چین از تردیدهای عربستان سعودی در مورد اینکه ایالات متحده میتواند امنیت مورد نیاز ریاض را تامین کند، سرمایهگذاری کرده است. بیانکو همچنین گفته بود: « از آن جایی که عربستان سعودی و ایالات متحده یک فرمول جدید و رضایتبخش دوجانبه برای جایگزینی نفت در برابر امنیت پیدا نکردند خلایی را ایجاد کرد که چین به آسانی آن را پر کرد.»
در حالی که ایالات متحده به کاهش وابستگی خود به نفت خلیج فارس ادامه میداد، چین با واردات ۴۳.۹ میلیارد دلاری نفت خام از عربستان در سال ۲۰۲۱ به بزرگترین خریدار منطقه تبدیل شد، عدد و رقمی که بیش از یک چهارم کل صادرات نفت خام این کشور را تشکیل میدهد.
آن طور که «میدل ایست آی» مینویسد: کارن یانگ، محقق ارشد در مرکز سیاست انرژی جهانی دانشگاه کلمبیا، معتقد است: «توافق عربستان با ایران، همان خدمات ویژه به مشتریهای نفتِ عربستان است.» معمای پیچیدهای نیست: «چین مهمترین مشتری آنها است و آنها میخواهند به درخواستهای چین پاسخ مثبت بدهند!»
در ادامهی این مقاله میخوانیم: «در عین حال، پکن برای ایران که اقتصادش به شدت تحت تأثیر تحریمهای غرب قرار گرفته است، راه نجات اقتصادی فراهم کرده است. چین بزرگترین خریدار نفت خام ایران است و متعهد شده است در ۲۵ سال آینده ۴۰۰ میلیارد دلار در این کشور سرمایهگذاری کند.»
این در حالی است که توافق اخیر، دامنههای گستردهتری نیز دارد از جمله این که؛ چینیها برای یافتن راه حلی برای یمن باید به ایرانیها تکیه کنند.
اگرچه داگلاس سیلیمن، سفیر سابق ایالات متحده در کویت و عراق میگوید: «چین اهرم فشار زیادی بر ایران دارد.» اما همهی ماجرا این نیست!
آن چه از واکنشها و ابراز نظرها به دست میآید حال که کاخ سفید در موضوعات مربوط به خاورمیانه به حاشیه رانده شده، قصد دارد تا همچنان با استفاده از «ادعاها و تهمت زدنهای بیسند و مدرک»، به یک توافق دیپلماتیک، ابعاد امنیتی بدهد از این رو، رسانههای آمریکایی، متأثر از آن چه سیاستمداران آنها دیکته کردهاند، روی خوش به چنین تحلیلهایی نشان داده مینویسند: «بر اساس بیانیه مشترک منتشر شده با پکن، ایران و عربستان سعودی توافق کردند که ظرف دو ماه سفارتخانهها و نمایندگیهای خود در خاک یکدیگر را بازگشایی کنند و متعهد بهعدم مداخله در امور داخلی یکدیگر شدند. اما تحلیلگران میگویند که آزمون اصلی این خواهد بود که آیا ایران میتواند نیروهای نیابتی خود در یمن را متقاعد کند که حملات به عربستان سعودی را متوقف کنند یا نه؟!» موضوعی که با نقطه نظرات تهران تفاوتی ماهیتی دارد!
آن چه اما بیش از هرچیزی مقامات کاخ سفید و برخی کشورهای اروپایی را نگران و وحشت زده کرده است، استقرار پکن در همهی ابعاد خاورمیانه است زیرا معتقدند: «این توافق بر نفوذ فزاینده چین در خاورمیانه تاکید میکند و همچنین در بحبوحه تشدید تنشها بین ایران و غرب برسر توقف مذاکرات برای احیای توافق هستهای ۲۰۱۵ و حمایت تهران از روسیه در جنگ اوکراین صورت میگیرد. این توافق همچنین ضربهای به تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن ایران است. واشنگتن در تلاش است تا با ایجاد یک سیستم دفاع هوایی یکپارچه با نگاهی به ایران، هماهنگی امنیتی بیشتر بین متحدان خلیج فارس و اسرائیل را ارتقا دهد.» موضوعی که باید به طور قطع آن را شکست خورده تلقی کنیم!
> جاه طلبیهای ژئوپلیتیک پکن
«میدل ایست آی» در بخش پایانی این مقاله به «جاه طلبیهای ژئوپلیتیک چین» این گونه مینگرد: «دولت بایدن در تلاش است تا ریاض را برای عادیسازی روابط با اسرائیل متقاعد کند، اقدامی که عربستان سعودی در ازای آن خواستار تضمینهای امنیتی آمریکا، دسترسی به فناوری هستهای غیرنظامی و تسریع در فروش تسلیحات شده است.
اکنون، دو مسیر سیاسی موازی ممکن است در خاورمیانه در حال ظهور باشد؛ ایالات متحده که تمایلی به احیای توافق هستهای ایران ندارد، ممکن است کشورهای حاشیه خلیج فارس را برای اتحاد با اسرائیل بیشتر تحت فشار قرار دهد، در حالی که در همان زمان، چین میخواهد آنها را به ایران نزدیکتر کند.» خبر دردناک اما این که چین در حال حاضر در تلاش است تا در یک نشست در پکن ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس را دور یک میز بنشاند!
> این همهی ماجرا نیست!
آن طور که «میدل ایست آی» نوشته: «تحلیلگران میگویند، توافقی که با میانجیگری پکن انجام شد، به دور از خبر دادن به دوران جدیدی از صلح در خاورمیانه، میتواند منادی منطقهای بینظمتر باشد. میلر از موسسهی کارنگی گفت: بازار خاورمیانه برای تجارت باز است، این یک دنیای چند قطبی است که در آن کشورهای حاشیه خلیج فارس پذیرای بالاترین قیمت پیشنهادی هستند زیرا؛ چین و روسیه مزایایی را ارائه میدهند که ایالات متحده ندارد، مانند فقدان نظارت کنگره بر فروش تسلیحات وعدم وجود سوال در مورد حقوق بشر.»
میدل ایستای در ادامه یادآور میشود: «مطمئناً تعداد کمی پیشبینی میکنند که چین به زودی میتواند جای پای امنیتی واشنگتن را بگیرد. در حالی که چین مذاکرات بین ریاض و تهران را میانجیگری میکند، واشنگتن همچنان به توقف تسلیحات در خلیج عمان که میگوید در مسیر یمن است، ادامه میدهد.»
سیلیمن با اشاره به نیروی دریایی که میتواند دور از خانه عملیات کند، گفت: «چین نیروی دریایی آبی - آبی ندارد. این کشور وضعیت آمادگی ایالات متحده یا نیروهای مستقر را ندارد. نیروی دریایی ایالات متحده همچنان بر امنیت جریان نفت چین نظارت دارد.» با این حال، تحلیلگران هشدار میدهند که عکس خندان وانگ یی، مقام ارشد سیاست خارجی چین بین علی شمخانی، دبیر شورای امنیت ایران و مساعد بن محمد العیبان، وزیر کشور عربستان سعودی، به معنای آمادگی آمریکا برای درمان عارضههای دیپلماتیک است.
در همین رابطه بیانکو گفت: «ایالات متحده باید جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی و اعتبار پکن در منطقه خلیج فارس را به رسمیت بشناسد و تفکر خود را با این واقعیتهای جدید تطبیق دهد، نه اینکه گروگان پیشفرضهای منسوخ در مورد هژمونی غیرقابل لمس خود بماند.»
حالا آمریکا در سومین عقب نشینی، بازی را به ایران، چین، عربستان و خاورمیانه باخته است؛ از یک سو در منجلاب بحران اوکراین گیر افتاده و از سویی دیگر، اندک اندک باید برای انتخاباتی آماده شود که اگر ترامپ یک پای آن باشد، اتفاقات تلختری در کمین کاخ سفید خواهد نشست، موضوعی دردآور که هر لحظه بر شدت آن افزوده خواهد شد!
انتهای پیام