مرور مهمترین عناوین
امیدمافی

از دلار تا سنجد و سمنو!

شمیم بهاران در مشام‌ها پیچیده، ماهی سرخ در تُنگ تَنگ بلور شروع به رقصیدن کرده و سنجد و سمنو جایی برای خودنمایی پیدا کرده‌اند، اما اینجا خبرها از سر تفنن روی اعصابمان رژه می‌روند و چیزی جز یافته‌های حیرت‌آور به دستمان نمی‌رسد.
انگار حرف اول و آخر در تتمه ریاست بعضی‌هاست که ما خواه ناخواه گریزی نداریم جز آنکه در آستانه نوروز همچنان در مدار روزمرگی به دلار سرکش چشم بدوزیم و از اینکه چندغاز پول‌هایمان یک شبه و چند شبه ارج و قرب خویش را از دست داده‌اند بنالیم و بمانیم و دم نزنیم.
کاش فقط و فقط قصه پرغصه دلار در میان بود و سفر به بالی و پوکت و موریس به تعویق می‌افتاد. کاش فقط سفر به شمال و پلاژهای نمور رو به دریا زهر می‌شد.
حقیقت اما این است سیاهه بلندبالای ارزاق و کالاهای گران کار را به جایی رسانده که نفس کشیدن نیز کمی تا قسمتی سخت به نظر می‌رسد و رقص کت و شلوار بر تن مُلازمانمان کمی بعید!شب عید است و سخت است کفش نو را از کودکی که دوست دارد کودکی کند مضایقه کردن. ربیع در چند قدمی است و ما خسته و فسرده دوره می‌کنیم شب را و روز را، هنوز را... ما یعنی مردمانی که در دوردست دنبال بهشت خُلد می‌گشتیم و... تصور می‌کردیم روزگار هر قدر نامراد، لااقل با شنیدن صدای پای بهار هوایمان را
خواهد داشت و یک دو پیاله فروردینِ نجیب برایمان به ارمغان خواهد آورد.
اسکناس آمریکایی سر به آسمان ساییده، خودرو در ویترین نمایشگاه‌ها غریده و اجاره خانه‌ها توفان به پا کرده و سوهان بر روح خسته ملتی ساده دل می‌کشد تا دریغ یک سلام و خداحافظی پشت شیشه آشیانه‌های چهل متری را بخوریم و از فرط دلواپسی ناخن‌هایمان را بجویم.
در این عرصات اما بهار بی‌اعتنا به زخم‌ها و آلام ما خواهد آمد و نرگس شیراز درود و بدرود جانانه‌ای خواهد گفت تا باور کنیم زیر تگرگ مصایب گریز و گزیری جز سلام به سنجد و سمنو و سرکه و سیب نداریم و باید با دلگرمی سراغ این همه سردی را بگیریم و یادمان بماند در این اتمسفر عجیب هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات.
کاش فقط تصمیم گیرندگان در این شب عیدِ پرسوز کمی به فکر باشند و کاری کنند آجیل نوروز به قدر یک مُشت و یک سیر شگون حتی به خانه‌هایمان راه یابد و بوی ماهی دودی، حتی در خیال روحمان را تازه کند تا بیش از به خاطر اسکناس تانخورده‌ای که دیگر لای کتاب نیست بهانه نگیریم و همسفر فصل‌ها بی‌جیک جیک و چهچهه بهانه‌ای برای بوسیدن روی ماه بهار پیدا کنیم و کنار سفره‌های کوچک هفت سین بی‌اعتنا به این ویران شهر، حافظ بخوانیم.
این بهترین راه است. نیست؟


انتهای پیام

آفتاب یزد