«برگُزین» روزنامههای ایران
- شناسه: 7632
- سه شنبه 16 اسفند 1402
- انتشار در صفحه ۱۱ | فرهنگی
در این ستون ـ بیهیچ دخل و تصرفی ـ گزیدهای از مطالب روزنامههای سراسری کشور را فردای انتشار میتوانید مطالعه کنید.سازندگی: برای جان و روان دخترانمان
سیاسیبازی و سیاسیکاری در مواجهه با مسمومیتها عواقب جبرانناپذیری خواهد داشت. با گذشــت هر روز در ماه پایانی سال آنچه بهصورت روزافزون در حال ادامه پیدا کردن است، خبر مسمومیت بیشتر دانشآموزان دختر در مدارس است. هر روز بعد از روز دیگر، این تعداد شهرهای مختلف است که خبر مســمومیت دختران دانشآموز در آن شنیده میشود و عجیبتر اینکه بهجای پیدا کردن مسئول و مقصر عامل این مســمومیتها، دوباره پاک کردن صورت مسئله در دستور کار قرار دارد. در روزهای ابتدایی این موضوع تلاش زیادی شد تا این مسمومیتها به مسائل طبیعی نسبت داده شود اما با تکرار مکرر موضوع و شهادت دخترانی که پرتاباجسام را به داخل محوطه مدارس دیده بودند، راه کتمان این مسئله نیز بسته شد. با گذشت چند هفته از این موضوع، حالا نوبت به سناریوی تکراری در برخورد با هر بحرانی رسیده است؛ مسئله کار خارجیهاست و یکفتنه جدید در راه است. نکته تلخ و البته تأسفآور اینکه بهموازات این رخداد باز هم شــاهد اظهارنظرهای غیرکارشناســی هستیم؛ یک نماینــده مجلس میگوید، پای تــرور بیولوژیکی در میان اســت و رســانههای خاص مدعی میشـوند این کار پروژهای برای احیای آشــوبهای اخیر است. گویی سلامت و جــان دختران مــا ابزار سیاســی و تسویهحسابهای جناحی شده و کسی به فکر تبعات اجتماعی و امنیتی تداوم وضعیت فعلی نیست. نکته عجیب اینکه، نهادهایی خاص اجازه باز شدن بحثها پزشــکی در حوزه این گازها و اثرات آن را نمیدهند و جای تعجب و سوال است که چرا نهادهای امنیتی کشور ما که جزو نهادهای قوی و سیستمهای بهروز و هوشمند هستند هنوز نتوانستهاند مسئولان این حوادث را پیدا کنند، در حالی که در ارتباط با مســائل دیگر بهشدت سریع عمل میکنند.
روند مسمومیتهای ســریالی در حال تبدیل شدن به یک بحران است. سکوت و اهمالکاری فعلی دقیقا مشابه رویهای اســت که در شــهریورماه سال جاری در روزهای حســاس بعد از مرگ مهساامینی در پیش گرفته شد و خشم عمومی را به کف خیابان آورد و بعد هزینههای ماجرا و لطمات و صدمات آن به اندازهای زیاد بود که همه مردم کشور هزینه آن را دادند. اینکه تصویر مادر یکی از دانشآموزان در شــرایطی که گیسوانش در دست یک نیروی لباس شخصی است منتشر میشود و چهرههای نزدیک به نهادهای مسئول به جای انتقاد از این حرکت و پیگیری برای ممانعت از تکــرار این صحنهها میگویند، این زن از اسـاس مادر دانشآموز نبوده، یعنی باز هم آقایان فراموش کردهاند کــه بســیار زود دیر میشـود و همین مسـمومیتها میتوانــد دوباره به عاملی برای شــعلهور شدن آتش خشــم مردم تبدیل شود. در این شرایط انتظار میرود نمایندگان مجلس و چهرههای دولت از اظهارنظرهای غیرکارشناسی دوری کنند و به رویهای که به آن عادت ندارند، یعنی عذرخواهــی از مردم روی آورند و هر چه سریعتر مسئولان این فاجعه را معرفی کنند. اینکه جان دختران ما ملعبه سیاســیکاری و سیاســیبازی شود، روندی بسـیار خطرناک است و نتایج جبرانناپذیری را برای همه ما به دنبال خواهد داشت.
دنیای اقتصاد: چرایی عقبماندگی تولید صنعتی؟
در سالهای اخیر مسئله حمایت از تولید و توسعه اقتصادی به ظاهر در کانون توجه مقامات سیاسی کشور قرار گرفته است؛ بهطوریکه مجموعهای از سیاستهای سالهای اخیر با همین دغدغه اقتصادی وضع شدهاند. با این حال به دلایلی که در ادامه میآید لزوما این شعارها و گفتمان اقتصادی حامی تولید در بستر سیاستگذاری اقتصادی کشور چندان ظهور و بروزی پیدا نکردهاند. در ادامه با اشاره به مصادیقی از رویکردهای ضدتولیدی نظام حکمرانی اقتصادی کشور نشان میدهیم که اگرچه در شعار حمایت از تولید اولویت دارد، ولی در عمل شرایط به گونه دیگری رقم میخورد.
اولین و شاید بدیهیترین سیاست ضد تولیدی، مسئله قیمتگذاری دولتی است. طبق مصوبه۴۸۰۲۱ و ابلاغیه ۱۵۱۷۸۰ مورخ ۱۰/ ۶/ ۱۳۹۷ وزیر صنعت زمینه را برای قیمتگذاری تمام کالاهای تولیدی و وارداتی به شکل تعیین نرخ یا تعیین قاعده توسط سازمان حمایت فراهم کرد. در حال حاضر به گفته حسین هرورانی، کارشناس مرکز پژوهشهای مجلس، ۱۵ نهاد قیمتگذار در کشور داریم. در حال حاضر دولت بهصورت تعیین قیمت یا ابلاغ معیارهای تعیین قیمت در قیمتگذاری تعداد بسیار زیادی از کالاها و خدمات مداخله میکند. این رویه ضدتولیدی، بهویژه در دورانی که شاهد تورم بالا هستیم، باعث ضرر و زیان هنگفت بخش تولیدی میشود. از دیگر سیاستهای ضد تولیدی دولت میتوان به تغییر مداوم سیاست تجاری اشاره کرد. برای مثال ممنوعیت صادرات محصولات کشاورزی در پی افزایش قیمت این محصول در بازار داخلی یکی از عوامل مهم ضرر و زیان بخش کشاورزی است. اینکه صادرات کیوی، مرکبات، چای، برنج و حتی دام زنده گاهی با محدودیت ناگهانی صادرات مواجه میشود، امکان برنامهریزی و توسعه را از این صنایع میگیرد. دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد دهه۴۰ ایران به اختلاف نظر جالبی در آن سالها اشاره میکند که تا امروز هم ادامه دارد. او با اشاره به مخالفت دولت وقت با صادرات دام زنده به کشورهای حاشیه خلیجفارس خاطرنشان میکند که باید با صادرات دام ایرانی، اعراب حاشیه خلیجفارس را به گوشت بره دامنههای زاگرس عادت دهیم تا زمینه توسعه صادرات و صنعت دامپروری کشور فراهم شود و از آن طرف در صورت کمبود گوشت برای مصرف داخل، مردم از گوشت دام پرورشی یا وارداتی استفاده کنند. این ایده -در آن زمان و حتی امروز- ایده نامحبوبی است. ممنوعیت مداوم صادرات کالاها و محصولات مختلف، از گوشت و مرغ گرفته تا سیب، پیاز و وکیوی نشاندهنده این موضوع است که همچنان «مصرف امروز» به «تولید و سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی در آینده» ارجحیت دارد. در مثالی دیگر میتوان به واکنش هرساله دولت در قبال کمبود برق در تابستان یا گاز در زمستان اشاره کرد که در هر دو مورد اولویت با قطع انرژی شهرکهای صنعتی و بنگاههای تولیدی است. این رویکرد نشان از ناخودآگاه حکمرانی اقتصادی کشور میدهد که مصرف و مصرفکننده مقدم بر تولید است. درحالیکه اگر تولیدی نباشد، پولی هم برای مصرف کردن نیست. نکته اینجاست که در سالهای قبل توزیع درآمدهای نفتی و سایر منابع طبیعی تا حدی توسعهنیافتگی بخش تولیدی و مولد اقتصاد را جبران میکرد؛ ولی با وجود تحریمها و کاهش درآمدهای دولت، سیاستهای توزیعی دولت محدود شده و وجود یک بخش تولیدی قوی و توسعهیافته به یک ضرورت تبدیل شده است. مثالهای فوق نشان میدهند که بهرغم شعارهای مرتبط با حمایت از تولید، در عمل حکمرانی اقتصاد ضدتولیدی است. به عبارت دیگر بنگاههای تولیدی در شرایط اقتصاد کلان نامناسب مانند بیثباتی نرخ ارز و تورم بالا باید این سیاستهای ضدتولیدی دولت را نیز تحمل کنند. نکته اینجاست که بسیاری از مشکلات اقتصاد کلان نیز ناشی از تضعیف بخش تولیدی است. در واقع این رویکرد ضدتولیدی حکمرانی اقتصادی کشور چرخه شومی را ایجاد کرده است که بهرغم تمام حرفها و شعارها درباره حمایت از تولید، در حال تخریب شالوده اقتصاد کشور است. به باور برخی از صاحبنظران توسعه، اثر ساختارهای توزیع قدرت بر سیاستها و نهادها بیشتر از شعارها و ایدهها است و به نظر میرسد این نکته درخصوص موضوع حمایت از تولید هم صادق باشد.
اعتماد: بحران بس!
قربان خداوند بروم كه از نظر طبيعي كشورمان يكي از بلاخيزترين كشورهاي جهان است و چه بسيار كه رحم او شامل حالمان شده و همچنان سرپا ايستادهايم. اما بلاياي طبيعي تنها بخشي از بحرانها هستند كه دامان ما را رها نميكنند. گويي چون دو امدادي يك بحران چوب امداد را به بحران ديگر ميدهد و بحران جديد با انرژي تازه كار خود را آغاز ميكند تا به بحران بعدي برسد! پس از اعتراضات پاييزي، زلزله خوي از راه رسيد و پس از آن برف سنگين صدها روستا و حتي چند شهر را دربر گرفت. همزمان ترمز افزايش قيمت ارز و طلا بيسابقه شد و همه را ميخكوب خود كرد. همزمان شاهد برخي عمليات پهپادي عليه مراكز حساس بوديم كه خود بالقوه نگراني از تشديد اصطكاكها را دامن ميزند. در همين حال ميدانيم كه سيل مهاجرت از كشور ابعاد تازهاي به خود گرفته است و درنتیجه درگيري با كرونا افت تحصيلي هم داشتهايم، همزمان ايرانستيزان بيروني اقدامات گستردهاي عليه كشور داشتهاند تا هر چه در توان دارند تحريمها را بيشتر كنند و فشارها افزايش يابند...
نكته بسيار مهم و كليدي اين است كه به هر حال تاكنون از انواع بحرانها عبور كردهايم و حتي برخي مقامات عبور از آنها را مايه فخر و مباهات قلمداد ميكنند. البته پس زدن بحرانها نشانه قدرت است ولي روشن است كه هيچ بحراني بدون خسارت ازسر نميگذرد و اگر همه خسارتهاي مستقيم و غيرمستقيم بحرانها را محاسبه كنيم اعداد بزرگي چشمهايمان را خيره ميكند. مديريت و كنترل بحرانها البته خود هنري است ولي اساس و اصل آن است كه اولا چگونه بحرانها را سپري ميكنيم و دوم تلاش كنيم بحراني پديد نيايد و همه مساعي معطوف آن شود كه زمينه ايجاد بحرانها به حداقل خود برسند. طبيعي است كه دشمنان و رقيبان منطقهاي و جهاني هيچگاه از فشار به كشور دست برنميدارند ولي اين ما هستيم كه نبايد اجازه بحرانآفريني به آنها بدهيم. اولين و استراتژيكترين اقدام آن است كه از دشمنان خود بكاهيم، حساسيت روي كشور را به حداقل برسانيم و به اين نتيجه احتمالي برسيم كه هدف اصلي بيگانگان درگيري دايمي كشور با انواع مشكلات و شخم زدن اعصاب مردم ايران است. اگر از اين زاويه به موضوع نگاه كنيم شايد بتوان نتيجه گرفت كه ايرانستيزان از فروپاشي كشور و عواقب آن سخت در هراسند و از آن استنكاف دارند ولي موذيانه تلاش ميكنند كه تهران را هميشه در بحرانهاي تودرتو قرار دهند. در اين صورت ميتوان ادعا كرد كه آنها به هدف خود رسيدهاند. اگر چنين هدفي وجود دارد كه همه قرائن و شواهد نشاندهنده اين معناست نقطه مقابل اين هدف شوم تلاش گسترده و همهجانبه و به هر قيمتي آن است كه كشور در آرامش كامل بهسر ببرد. متاسفانه به نظر ميرسد كه برخي در داخل كشور با وجود ادعاهاي آتشين دشمنستيزي نه تنها جلوي اين كيد دشمن نميايستند بلكه از آن استقبال ميكنند و گاهي بهانههاي خوب به بيگانگان ميدهند! گويي عدهاي عادت كردهاند كه ما در بحران بهسر ببريم تا مكررا و با افتخار اعلام كنند كه از فلان بحران هم خارج شدهايم! بايد از آنها سوال كرد پس وقت زندگي عادي مردم كي فراميرسد؟ آيا نميدانيم كه توليد و خلاقيت و رفاه و دانش و سرمايهگذاري و برخورداري از عزت و رسيدگي به هزار مشكل و معضل كوچكتر نياز به آرامش ممتد كشور دارد. چرا بايد كار به جايي برسد كه حتي نابينايان و معلولان دردمند هم از شدت مشكلات و نواقص و كمبودها تجمع كنند؟!
انتهای پیام