بدرود پسر خوب ایران
- شناسه: 7131
- چهارشنبه 10 اسفند 1402
- انتشار در صفحه ۸ | فرهنگی
پیروز توله یوز ایرانی که به نماد امید تبدیل شده بود به دلیل نبود تجهیزات لازم حیات خود را از دست داد
اسماعیل کهرم در گفتگو با آفتاب یزد: مسئولان اگر میخواستند میتوانستند پیروز را زنده نگه دارند
آفتاب یزد- گروه شبکه: میان این همه آشفتگیهای دوران و هول و ولای فقر و تورم، تا آمدیم برای بهبودی پسر ایران دست به دعا شویم، از میانمان پرکشید. پیروز را باختیم همانطور که پیشتر دو برادرش را از دست دادیم. پیروز در اوج ناامیدیها متولد شد و رشد کرد و شد امیدی برای مردم ایران. زندگی ده ماههاش پر از فراز و نشیب بود اما خوشحال بودیم که هست. اما به او بد کردیم و با ندانم کاری و خودخواهی جانش را گرفتیم تا پرونده تلخکامیهای سال ۱۴۰۱ تکمیلتر شود. پیروز فرزند ایران و فیروز، توله یوزپلنگ ایرانی است که در اردیبهشت ماه امسال به دنیا آمد. از آنجا که دو برادرش در روزهای نخستین تولد تلف شدند، نگرانیهای زیادی در خصوص پیروز وجود داشت به خصوص آنکه او شیر مادرش را نخورد. به هر حال پیروز زنده ماند واو را علی رغم مشکلات و چالشهایی که داشت نزدیک به ده ماه پرورش دادند. اصلا به خاطر گذراندن روزهای سخت بعد از تولدنامش را پیروز گذاشتند. هربار که تصویری از او در رسانهها منتشر میشد خوشحالی و خنده بود که به جانها تزریق میشد که پیروز هنوز زنده است. اما بالاخره کمبودها و کم کاریهای محیط زیستی، نداشتن دانش کافی در خصوص نحوه نگهداری از این توله یوز، کمبود نیروهای متخصص، نداشتن بودجه و عدم مدیریت و نظارت دقیق، کار دست پیروز داد و او را چند روز پیش راهی بیمارستان کرد علت بستری شدن را نارسایی کلیه عنوان کردند و به خاطر نداشتن امکانات درمانی حال پیروز بدتر و بدتر شد تا جایی که او را دیالیز کردند اما پیروز طاقت نیاورد و رفت.
> معذرت میخواهیم
دراین رابطه دکتر امید مرادی؛ رئیس بیمارستان دامپزشکی مرکزی میگوید: ضمن تشکر از تلاش تمام همکاران و کسانی که بههرنحوی برای بقای پیروز کمک کردند، از طرف خودم و تمام همکارانم از مردم معذرتخواهی میکنم چرا که نتوانستیم پیروز را نگه داریم. از سوی دیگر حسن اکبری؛ معاون محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست در باب علت تلف شدن پیروز میگوید: پیروز در شرایط خاصی بزرگ شده بود و از همان ابتدا «سیستم ایمنی» ضعیفی داشت، شیر مادر را نخورده بود و با وزن نامتعارف که نصف حالت استاندارد بود، بزرگ شد. وی متذکر شد: به همین دلیل عفونتهای متعددی پیش آمد و در دورههای متفاوت مجبور شدیم با نظر دامپزشکان داروهای متفاوتی را به او بدهیم. به طور کلی در شرایط کاملاً طبیعی بزرگ نشد و همین مورد باعث شد توانایی مقابله با بسیاری از عوامل بیماریزا را نداشته باشد.
> «نارسایی کلیوی» سومین بار جان «پیروز» را گرفت
دامپزشک سازمان حفاظت محیط زیست نیز ضمن اشاره به اینکه عملکرد کلیه «پیروز» هیچگاه عملکرد مورد انتظار ما نبوده است، گفت: این دفعه، سومین بار بود که کلیه «پیروز» دچار این مشکل شد. بدین جهت انتظار از کار افتادن کلیه و احتمال وقوع این اتفاق را همیشه داشتیم. دکتر بابک باستانی در گفت و گو با ایسنا درباره علت تلف شدن «پیروز» اظهار کرد: «پیروز» متاسفانه وارد فاز حاد نارسایی کلیوی شده بود البته این مشکل بار اول نیست که رخ داده است. وی افزود: «پیروز» دو نوبت دچار چنین مشکلی شده بود. بار اول دکتر پیتر کالدول - دامپزشک یوزهای آفریقایی - ایران بود و اعلام کرد که حیوان با مشکل نارسایی کلیه مواجه است. در نتیجه ما در تمام مدت در حال درمان بودیم. بار دوم که این مشکل رخ داد خودم توانستم مسئله را مدیریت کنم اما این دفعه بدترین حالت ممکن بود که اتفاق افتاد. باستانی درباره روند درمان بیماری کلیوی «پیروز» توضیح داد: براساس مشورت با همکاران و تشکیل کنسرسیوم پزشکی مبنا بر این شد با درمانهای لازم آنزیمها را پایین بیاوریم تا عملکرد کلیه حیوان به حالت معمول خود بازگردد. تا روز
دوشنبه این روند کاهشی بود اما متاسفانه دوباره آنزیمها بالا رفت و حال «پیروز» رو به وخامت گذاشت. مجبور به انجام درمانهایی شدیم که حداقل بتواند برای دیالیز صفاقی به اتاق عمل رود. دیالیز با موفقیت انجام شد و تا صبح هم آنزیمها خیلی کاهش پیدا کرد اما متاسفانه نارسایی کلیه صدمات غیرقابل جبرانی را به عروق، کراتین، مغز، کبد و دستگاه گوارش «پیروز» زده بود و حیوان نتوانست این شرایط را تحمل کند. وی در پاسخ به اینکه چرا یکباره اوضاع از کنترل خارج شد؟ گفت: عملکرد کلیه «پیروز» هیچگاه عملکرد مورد انتظار ما نبوده است. کلیهها پساز دو بار نارسایی درست کار نمیکردند. شرایط پایدار بود اما به جهت عملکرد کلیهها ما انتظار اینکه روزی از کار بیفتند و احتمال اینکه چنین اتفاقی رخ دهد را همیشه داشتیم.
دامپزشک سازمان حفاظت محیط زیست ادامه داد: به همین جهت بهصورت مداوم آزمایش ادرار و خون از «پیروز» گرفته میشد تا بدانیم کلیه در چه شرایطی است؟ باستانی درباره بیماریهای «پیروز» اظهار کرد: این حیوان تنها با مشکل گوارش و کلیه مواجه نبوده بلکه با بیماریهای متعددی روبهرو بوده است اما مزمنترین، حادترین و کشندهترین آن نارسایی کلیه بود که ما را نگران کرده بود و دقیقا همین موضوع هم جان او را گرفت. به گفته این دامپزشک براساس رایزنیها و تصمیمات سازمان حفاظت محیط زیست و دامپزشکان بنابر صلاحدید این بیماریها اعلام خواهد شد. باستانی در پایان درباره اینکه وجود چنین بیماریهایی در یوزپلنگها امری طبیعی است؟ گفت: من در آفریقای جنوبی هم از این مشکلات در یوزپلنگها بسیار دیدهام.
گفتنی است در پی تلف شدن «پیروز» توله یوزپلنگ ایرانی، فراکسیون محیطزیست مجلس شورای اسلامی نشست ویژهای جهت بررسی علل و عوامل مربوطه و بررسی اقدامات صورت گرفته با مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست و جمعی از دامپزشکان و کارشناسان برگزار میکند.
> اگر میخواستند پیروز زنده میماند
اما یک کارشناس محیط زیست در این باره به آفتاب یزد گفت: «وقتی خبر فوت پیروز را شنیدم به یاد یک ورزشکار افتادم که سرمایه و ثروت ملی بود که میتوانست در چند المپیک برای ایران افتخارآفرینی کند. امارات به این ورزشکار پیشنهاد کرد که زیر پرچم کشورش حرفهاش را ادامه دهد که او قبول نکرد و در ایران ماند. بعد از این موضوع مسئولان میتوانستند یک متخصص تغذیه برای او از کشور دیگر بیاورند که این کار را نکردند و او را به دو متخصص تغذیه ایرانی سپردند که نتیجه آن، این شد که دیگر نتوانست این ورزشکار، حرفهاش را ادامه دهد». اسماعیل کهرم بیان کرد: «در مورد پیروز هم شرایط همین گونه بود. یعنی اگر پیروز برای مسئولان ارزش داشت و نماد حیات وحش بود میتوانستند از باغ وحش لندن یا آلمان چند متخصص بیاورند و پیروز را به او بسپارند. ولی نه تنها این کار را نکردند بلکه این توله یوز را به دست کسی سپردند که با یوز آشنایی ندارد. اصلا مگر دامپزشکهای ما از حیات وحش اطلاعی دارند؟ به خاطر همین هم پیروز
از دست رفت.» وی ادامه داد: «از طرف دیگر
اگر واقعا پیروز ارزش داشت برای او خرج میکردند و او حالا زنده میماند. به طور کلی باید بگویم ما متخصص یوز و بودجه نداریم برای نگهداری از یوز و نتیجه آن هم این شد که این گونه با ارزش جانوری به راحتی از بین رفت. این موضوع هم کاملا قابل پیش بینی بود. متاسفانه یوز ایرانی برای مسئولان محیط زیست ارزش نداشت.» این کارشناس محیط زیست در پاسخ به این سوال که با توجه این که شرایط نگهداری از یوز را نداریم چه اصراری به تکثیر آن در اسارت بود، گفت: «در زمانهای گذشته فردی بود که به دلیل علاقهاش به یوزها، یوزهای زیادی داشت اما هیچ گاه نتوانست از یوزهایش بچهای بگیرد. به این دلیل که یوز در اسارت نمیتواند بچهای بیاورد اما مسئولان کشور ما فکر کردند که تولد این سه توله یوز در اسارت نوعی پیشرفت است در صورتی که این گونه نیست. چرا که بعد از تولد در اسارت مرحله دیگری وجود دارد به نام پرورش و نگهداری و مرحله دیگر رها کردن آن در حیات وحش بود که در هیچ کدامشان موفق عمل نکردند. ما فقط توله یوزهایی را در اسارت به دنیا آوردیم که پس از مدتی مردند. حالا این چه توفیقی است؟»
> ایران باردار است؟
اما با وجود تلف شدن تنها بازمانده پروژه تکثیر یوز ایرانی در اسارت، گفته میشود که «ایران» مادر «پیروز» دوباره باردار شده و همین مسئله امیدها را به افزایش جمعیت یوزپلنگ ایرانی دوباره زنده میکند. البته مقام ارشد سازمان محیط زیست گفت: یوزپلنگ «ایران» در تاریخ پنجم بهمن ماه امسال جفتگیری موفق با «فیروز» داشت اما تا قبل از انجام سونوگرافی باردار بودن او را نه تایید میکنم نه رد. بهرامعلی ظاهری مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان در گفتوگو با عصر ایران در پاسخ به این پرسش که در چه تاریخی سونوگرافی ایران باید انجام شود، میگوید: ۴۵ تا ۵۰ روز بعد از جفتگیری موفق میتوانیم «ایران» را سونوگرافی کنیم تا بدانیم باردار است یا نه. ظاهری با بیان اینکه سونوگرافی «ایران» نیاز به بیهوشی دارد؛ توضیح میدهد که سونوگرافی کردن یا نکردن «ایران» به تصمیم کمیته تخصصی یوز وابسته است. اگر متخصصان سازمان محیط زیست و کارشناسان به این جمعبندی برسند، ایران سونوگرافی میشود. او تاکید کرد که بدون سونوگرافی نمیتوانیم درباره باردار بودن یا نبودن «ایران» نظر قطعی بدهیم.
> واکنش کاربران
تلف شدن پیروز که مردم ایران ۱۰ ماه به دیدن تصاویر و فیلمهای او دل خوش کرده و به احیای نسل یوز ایرانی امیدوار شده بودند، موجی از اندوه را در میان مردم ایجاد کرد و با گشت و گذار در شبکههای اجتماعی مختلف میتوان میزان تأثر مردم از مرگ پیروز را مشاهده کرد.
یکی از کاربران در این باره نوشته است: «تسلیت به تمام مردم طبیعت دوست ایران. به حق که این یوز نماد مردم ایران است که با ندانم کاری مسئولین چگونه به مسلخ نابودی رفته و امیدها برای احیا این گونه در معرض انقراض به یغما میرود حیف...».
کاربر دیگری گفته است: «لطفا ایران رو به حال خودش بذارید. مادر باید بتونه مثل یک پلنگ وحشی فعالیت کنه شکار کنه غذا بخوره مریض بشه از خودش دفاع کنه و هر کار دیگهای که یک حیوان تو طبیعت برای نجات خودش انجام میده».
دیگری نوشت: «اگر یه بودجه براش در نظر میگرفتند هیچوقت تلف نمیشد. ولی چون اصلا مهم نیست این اتفاق میوفته».
یکی دیگر از کاربران اینطور مینویسد: «این هم از این طفلک. در قلب ما جا داری پیروز جان با اون چشای خوشگلت».
کاربر دیگر گفت: «شوربختانه پیروز از بین ما رفت. پیروز مُشتیست نمونهی خروار خروار بیتدبیری و مُصیبتی که بر سر محیط زیست این کشور میرود. صد حیف. ممنون از علیرضا شهرداری عزیز که از بدو تولد پیروز، عاشقانه کنارش بود».
کاربران دیگر نوشته اند: «برید چهار تا کارشناس از آفریقا بیارید خب حیف است سرمایه ملی حیات وحش زیبای ایران»، «وقتی در حین وضع حمل تولهها با دست انسانی لمس میشن مادر به واسطه غریزی و بوی بدن که انحصاری هست اون رو به رسمیت نمیشناسه و شیر نمیده و میره برای پروسه بارداری و جفتیابی و همین باعث میشه تولهها دارای سیستم ایمنی ضعیف و به شدت آسیبپذیر باشن ای کاش حداقل چند تا مستند راز
بقا میدیدن یا متخصص از خارج میآوردن تا این توله تلف نشه»، «آزادشون کنید تو طبیعت والا سالم زندگیشونو میکنن. بعد ما توقع داریم اقتصاد مملکت درست بشه با این مدیریتهای افتضاح»، «از اول هم روی زنده موندن پیروز حساب نشده بود. هدف فقط زایمان یوزپلنگ تو اسارت به روش سزارین بود. اگر واقعا هدفگذاری در حد زایمان تو اسارت یوزپلنگ بود پس چرا اینقدر رسانهای شد و توله متولد شده رو اینقدر در معرض شهرت قرار دادین؟ چرا با تبلیغات زیاد سرنوشت یه تولهیوز رو اینقدر برای مردم مهم کردین؟ هیچ برنامه مشخصی برای بعد از تولد پیروز از نظر تغذیه و نحوه نگهداری پیش بینی نشده بود»، «مرگ این یوزپلنگ و دو توله قبل نشان داد که کشور ما فاقد افراد متخصص هست و اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و صنعت وضعیت از این هم بدتر است و شرایط بد امروز در تمام حوزه ها، بدلیل وجود افراد بیتخصص و البته شعارزده در تمامی پستها و سمتهاست»، «غمگینمون کردید. همین الان اون دو تا کوچولو ایران و توران رو روی پشتبام نگه میدارید. همش ندانم کاری! کاش میدادید دست کشوری که تجربه داره. طفلی پیروز کوچولو. حیف زیبای کوچولو. نتونستید از این شاهکار خدا نگهداری کنید».«پیروز» خوشبخت بود؛ بیچاره یوزهایی که در سکوت جان میدهند!
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: از «فیروز» و «ایران» فقط همین «پیروز باقی مانده بود که او نیز پس از 10 ماه «تلف» شد و موجی از غم، دوستداران «توله یوز»ی که به یک نماد تبدیل شده بود را فراگرفت.
> «پیروز» خوشبخت بود
«پیروز» خوشبخت بود که ده ماهِ تمام زیر نگاه تیز رسانه و پیگیریهای همه جانبه ی دوستداران حیات وحش ایران و کم کم بسیاری از مردمان این سرزمین، جست و خیز و شیطنتهای او به اصطلاح قند در دل همه آب میکرد. از یک جایی به بعد (درست از زمانی که ترانه ی «برای» شروین حاجی پور منتشر شد)، «پیروز» تبدیل شد به یک نماد، نماد صبر و استقامت و امید و بهانهای برای چشم دوختن به آیندهای بهتر و سبزتر و شادتر اما؛ علی رغم تمامی تلاش ها، پیروز که 11 اردیبهشت به دنیا آمده بود به یک سالگی نرسید و جان داد. در باره ی «پیروز بسیار نوشتهاند که در ادامه به گوشههایی از آن اشاره خواهیم کرد اما سخن ما، یوزهایی را شامل میشود که در سکوت و به دور از نگاه نگران و حساس و جستوجوگر رسانه، زیر دست و پای ماشین آلات معدن و کامیون و تریلرهایی که بیمحابا در جادهها میتازند، جان میدهند!
> بیچاره یوزهایی که در سکوت جان میدهند!
سالها قبل، در دولت روحانی، به محض این که مطلع شدیم یکی از نابترین زیستگاههای جانوری و حیات وحش ایران که در آن، گونههای کم نظیر و نایاب گیاهی نیز یافت میشود:«دره انجیر اردکان و بافق» در استان یزد که دست بر قضا یکی از اصلیترین زیستگاههای یوز آسیایی نیز محسوب میشد(!) به «چادرملو» واگذار شده است(D-19)، بارها از چرایی و چگونگی آن نوشتیم و هشدارهایی ملتمسانه دادیم که همه ی داشتههای مان را زیر پای زیاده خواهی معادن نریزیم اما کسی گوش نکرد و در نهایت این منطقه که روزگاری، زیستگاه «یوز آسیایی» بود به «قتلگاه» این گونه ی نادر و دوست داشتنی جانوری مبدل شد. خبر تلف شدن «پیروز» ما را با اندوهی بزرگ رو در رو ساخت که چرا باید با محیط زیست و منابع طبیعی مان تا این اندازه نامهربان باشیم. این روزها بازهم از سیاهکو نوشتیم که اندک اندک دارد توسط همان «چادرملو» به «نمکزاری» مرگ آفرین تبدیل میشود، نه یک بار که بارها نوشتیم کسی گوش نکرد. تلف شدن «پیروز» که نماد جلوگیری از انقراض یوز آسیایی یا یوز پلنگ ایرانی بود میتواند تلنگری خیلی جدی باشد تا آن چه با «دره انجیر» کردیم با «سیاهکوه» نکنیم باور کنیم آیندگان ما را نخواهند بخشید و این سؤال در ذهن شان حک خواهد شد که پیشینیان شان چه گونه میاندیشیدند که با حیات وحش و منابع طبیعی در معرض خطر خود اینگونه رفتار میکرده اند!
به راستی لحظهای به خود مان بیاییم:
ـ این از حیات وحش مان
ـ این از دریاچههای مان
ـ این از زاگرس و جنگلهای هیرکانی مان
ـ این از هوای تابستان و زمستان مان
ـ این از مراتع و جنگلهای مان و حتی کوههای مان
ـ این از دریاها و بر باد دادن ذخائرمان
ـ این هم از «پیروز»مان...
به کجا چنین شتابان؟!
انتهای پیام