«برگُزین» روزنامههای ایران
- شناسه: 7077
- سه شنبه 9 اسفند 1402
- انتشار در صفحه ۱۱ | فرهنگی
در این ستون ـ بیهیچ دخل و تصرفی ـ گزیدهای از مطالب روزنامههای سراسری کشور را فردای انتشار میتوانید مطالعه کنید.
هم میهن:هدف؛ بیپناه کردن مردم
ماجرای زنجیرهای مسمومیت دانشآموزان دختر، الگوی جدیدی از اقدامات ایذایی است که گمان میرفت تاریخ مصرف آن در سده اخیر تمام شده است؛ بهویژه در جامعهای که دختران آن در دانشگاهها از پسرانش سبقت گرفتهاند و در موضوعی چون ورزش نیز گامهای بلندی را برداشته و حتی در سطح جهانی و قارهای رقابت میکنند. چگونه ممکن است که آنان را از رفتن به مدرسه بازداشت و ترساند؟ فقط ذهنهای علیل و ناتوان هستند که چنین بیمحابا جلوی حرکت تاریخ ایستادگی میکنند. آن هم در مقطعی که زنان بیش از همیشه خواهان تحقق مطالبات خود هستند. اگر از این مسئله بگذریم، چنین اقداماتی علیه حکومت هم هست، زیرا از حیث اولویتهای رسمی نافی دو هدف مهم است؛ اول، نقض امنیت عمومی است. بدون تردید این اقدامات جنایتکارانه امنیت جامعه را در خطر انداخته است و دلهرهای را که نزد میلیونها دانشآموز، خانواده و آموزگاران و مدیران مدارس ایجاد میکند، قابل مقایسه با اقدامات کسانی هستند که در ماجرای اخیر متهم به محاربه شدند. همچنین اینگونه اقدامات، موجب بدبینی شدید مردم نسبت به کسانی میشود که بر حسب وظیفه میبایست پیگیریهای جدی به عمل آورند، ولی در عمل کم توجهی میکنند. نکته دوم که باید مورد توجه قرار گیرد کوشش سیاستهای رسمی برای افزایش فرزندآوری است. به همین دلیل هزینههای فراوانی را به دولت و مردم تحمیل میکنند تا بلکه مردان و زنان علاقهمند به فرزندآوری شوند، ولی فراموش میکنند که چنین جنایاتی در کنار مواجهه نارسا و عقیم در مقابل آن مردم را نسبت به سرنوشت و آینده کودکی که بخواهند به دنیا آورند، به کلی ناامید میکند نه اینکه از فردا هیچ کودکی متولد نمیشود، بلکه اگر چند درصد هم اثر بگذارد کافی است زیرا عوامل دیگری هم هستند که موجب بیرغبتی مردم به فرزندآوری میشوند. بنابراین همین دو مورد کفایت میکند که کلیت ساختار سیاسی در ایران در مواجهه با این اقدامات شریرانه موضع تند و سختی بگیرد و افراد خاطی را به مجازاتهای مقرر قانونی آگاه نماید و به بهترین وجه اقدام به اطلاعرسانی نماید و دست روزنامهنگاران را برای بازتاب حادثه و جزئیات آن باز بگذارد. آیا تاکنون فکر کردهاید که چرا مطبوعات و رسانهها در حد شایسته و به صورت مستقل به این مسئله ورود نکردهاند؟ چون احتیاط میکنند که مبادا به سرنوشت سایر روزنامهنگارانی که در امور دیگر اطلاعرسانی کردند، دچار شوند. رسانهها هم از ترس شکایات زنجیرهای جانب احتیاط را پیش میگیرند، نتیجه همین میشود که عدهای افراد بدون تعهد بر ضد دختران این سرزمین و با اقدامی جنایتکارانه امنیت مردم را مختل کنند و بدبینی به مدیران را افزایش دهند. اینها بدون تبعات نخواهد ماند، همچنان که موارد مشابه آنها بدون تبعات نمانده است. هدف مقطعی مدرسه است ولی ابایی از تعمیم آن ندارند. چنین مواردی احساس بیپناهی مردم را دامن خواهد زد. مردم نباید برای رسیدگی به نقض امنیت فرزندانشان به ادارات و مسئولین مراجعه کنند، بلکه این مسئولین هستند که باید به تک تک آنان مراجعه کنند و نشان دهند با تمام توان پیگیر آن هستند. اینکه حرفهای متناقض زده شود جز بدبینی و نفرت و پناه بردن به نظریه توطئه نتیجه دیگری ندارد.
همشهری:ثبات بازار ارز در اولویت
شاخصهای کلان نشان میدهد که اقتصاد ایران قابلکنترل است؛ البته این قابلکنترل بودن بهمنزله وضعیت خوب نیست، بلکه به این معناست که میتوان شرایطی که با آن سروکار داریم را به شرایط بهتری هدایت کرد. براساس آمارهای رسمی، در شرایط موجود، بدهی خارجی ایران کمتر از 6میلیارد است و نسبت این بدهی به تولید ناخالص داخلی نزدیک به صفر و قابلچشمپوشی است. همچنین نسبت بدهی دولت و شرکتهای دولتی به تولید ناخالص داخلی به 30درصد میرسد که رقم بسیار پایینی محسوب میشود. نسبت حجم نقدینگی به تولید ناخالص داخلی نیز حدود 70درصد برآورد میشود که نسبت به میانگین جهانی پایین است. نکته دیگر اینکه وضعیت صادرات غیرنفتی ایران در سالجاری رو به بهبود بوده و کسری تراز تجاری در تجارت غیرنفتی ما رقم پایینی است. همه این شاخصها نشاندهنده این است که این اقتصاد قابلکنترل است و اگر آن را به یک بیمار تشبیه کنیم، میتوان آن را به شرایط بهتری رساند.
در این میان، قیمت تعادلی دلار، براساس تورم بلندمدت اقتصاد ایران و شرکای تجاری ما، پایینتر از اعدادی است که در بازار آزاد وجود دارد و انحراف نرخ ارز آزاد و تعادلی زیاد است. در این شرایط، ورود به بازار ارز ریسک بالایی دارد، اما از منظر سیاستگذاری مسئله اصلی در اقتصاد، نه کاهش نرخ ارزکه ایجاد و حفظ ثبات آن است. البته منظور از ثبات، قیمتگذاری دستوری و تثبیت قیمتها نیست بلکه به این معناست که نرخها در محدودهای که سیاستگذار میتواند با مداخله آن را حفظ کند، نوسان داشته باشد. سیاست ارزی در اقتصاد ما، شناور مدیریت شده و در این شیوه، سیاستگذار یا بهعبارتی بانک مرکزی، ابتدا باید مشخص کند که در چه محدودهای توان مدیریت بازار را دارد و بعد باید در آن محدوده بتواند با مداخله درست، بازار را به ثبات برساند و بعد از موفقیت در این کار بهتدریج قیمتها را به سمت واقعیتهای اقتصاد هدایت کند و آنها را کاهش دهد. بهعبارت دیگر، هر محدودهای برای باثباتسازی بازار ارز مشخص شود، هنر این است که سیاستگذار بتواند بازار ارز را در آن محدوده حفظ کند و توانایی مداخله مؤثر در کرانه پایین و بالای آن را داشته باشد. بعد از آن است که براساس تواناییهای موجود میتواند نسبت به تعدیل قیمتها اقدام کند.
چند توصیه: مدیریت ارز از مدیریت ریال عبور میکند و حتماً مدیریت ریال باید سرلوحه سیاستهای بانک مرکزی باشد؛ بهگونهای که گردش پولی کشور مبتنی بر اسناد مثبته تحت نظارت و کنترل باشد.
حساب سرمایه و کنترل آن بسیار برای وضعیت بازار ارز مهم است و سیاستگذار باید تلاش کند که با سیاستهای سلبی و ایجابی از خروج سرمایه از اقتصاد جلوگیری کند. پیمانسپاری صادرات حذف شود و صادرکنندگان مجاز باشند تا ارز حاصل از صادرات خود را با قیمت نزدیک به بازار آزاد عرضه کنند. سیاستهای کنترل قاچاق کالا حتماً باید به سختگیرانهترین وجه اعمال شود.
باید جلوی خروج ارز از اقتصاد ایران بهواسطه شیطنتهای دشمنان، گرفته شود.
سیاستهای تجاری با همسایگان بهخصوص با کشور عراق باید بهصورت مدیریت شده و با تدبیر پیش برود و ضمن جلوگیری از کاهش احتمالی صادرات غیرنفتی به بازارهای استراتژیک همسایه، روند افزایش صادرات به این کشورها پیگیری شود. کشف قیمت در مرکز مبادله ارز و طلا باید کاملاً آزادانه و ترجیحاً نزدیک به بازار آزاد باشد. شکاف زیاد میان نرخ بازار مبادله و آزاد، ناشی از نگاه دستوری و عدمشفافیت است و نتیجه آن ظهور نرخ جدیدی خواهد بود که مدیریت آتی بازار را با چالش مواجه خواهد کرد.
جوان:صلح اوکراین، خط قرمز ناتو!
ارائه طرح صلح پیشنهادی چین در قبال جنگ اوکراین، با واکنش سلبی و بعضاً مبهم اعضای پیمان آتلانتیک شمالی مواجه شده است. ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو مدعی شده که پکن به دلیل محکوم نکردن روسیه در جنگ اوکراین، صلاحیت ارائه طرح صلح پیشنهادی به کییف را ندارد! این درحالی است که اساساً مطابق اصل «واسطه گری» در نظام بینالملل، یکی از اصلیترین پیششرطهای واسطهگری، عدم حمایت مطلق بازیگر یا بازیگران میانجی از یکی از طرفهای نبرد است. چینیها در طول یک سال اخیر، هیچگاه در رأیگیری شورای امنیت یا مجمع عمومی سازمان ملل متحد علیه روسیه رأی مثبت یا منفی ندادهاند. رأی آنها در اکثر موارد ممتنع بوده است! رأی ممتنع چینیها نشان میدهد که آنها در عین مخالفت با ماهیت جنگ اوکراین، حاضر به همراهی با سیاستهای سلبی و مداخلهگرایانه آمریکا و اتحادیه اروپا در شعلهور ساختن آتش جنگ نبودهاند. اتفاقاً همین رویکرد بینابینی، مقدمه و پیششرطی مهم در واسطهگری پکن در جنگ اوکراین محسوب میشوند.
نکته بعدی، به راهبرد کلان ناتو در جنگ اوکراین مربوط میشود. این راهبرد «فقط جنگ» یا «هم جنگ هم صلح» یا «نه جنگ نه صلح» بوده است! به عبارت بهتر، در قاموس راهبردی ناتو، اساساً سیاست «فقط صلح» معنا و مفهومی ندارد. از این رو زمانی که طرح صلح اوکراین از سوی مقامات پکن ارائه شد، ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو در موضعگیری فوری، بدون آنکه در جریان جزئیات طرح ۱۲ محوری چینیها قرارگیرد، سریعاً آن را رد کرد! این واکنش عجولانه دبیرکل ناتو، نشاندهنده وجود یک «خط قرمز غیراعلامی»، اما «محسوس» به نام «صلح در اوکراین» است. بر همین مبنا، زمانی که مذاکرات اولیه صلح میان کییف و مسکو با حضور وزرای امور خارجه طرفین منازعه در استانبول برگزار شد، شاهد سنگاندازی ناتو در مذاکرات و در نهایت، توقف و شکست آن بودیم. اکنون، در سال ۲۰۲۳ میلادی، «صلح» کماکان حکم خط قرمز غربیها در اوکراین را دارد! آمریکا و اعضای اروپایی ناتو به سه دلیل، با انعقاد پیمان صلح در جنگ اوکراین مخالف هستند:
۱- شرکتهای تسلیحاتی در سرتاسر اروپا و آمریکا، مشغول کاسبی با خون شهروندان اوکراینی و کسب درآمدی گسترده در جنگ هستند.
۲- با توجه به تسلط نسبی روسیه بر مناطق شرقی (مناطق محل منازعه) و شرایط میدانی نامساعد نبرد به ضرر اوکراینیها، انعقاد پیمان صلح در برهه کنونی خروجی مدنظر سران ناتو را نخواهد داشت.
۳- اختلافات میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی بر سر ادامه سیاست «هم صلح هم جنگ»به نقطه اوج خود رسیده است. به عنوان مثال، مقامات کرواسی، یونان، سوئیس و مجارستان بارها تأکید کردهاند که قدرت ریسکپذیری آنها در قبال حمایت تسلیحاتی از اوکراین محدود است و آنها نمیتوانند بیمحابا وارد این عرصه شوند.
در چنین وضعیتی مقامات ناتو بیش از هر زمان دیگری با کلید واژه «صلح» بیگانه هستند! فراتر از آن، سران پیمان آتلانتیک شمالی که با اصرار بر گسترش ناتو نقش مولد و آغازگر جنگ اوکراین را ایفا کردهاند، اکنون قدرت ذهنی، عملیاتی و تحلیلیگذار از وضعیت «جنگ» یا «جنگ - صلح» به «وضعیت صلح مطلق» را ندارند. در اینجا مشخص میشود که چرا سران غربی هرگونه طرح صلحی را در نطفه خفه کرده و از این طریق، مانع از چینش میز مذاکرات دیپلماتیک میان کییف و مسکو میشوند. البته در این معادله، ممکن است تحت تأثیر شرایط پیچیدهای که میان اعضای پیمان ناتو حاکم شده است، شاهد یک تغییر رفتار در قبال جنگ باشیم، اما فعلاً این منطق و عقلانیت در میان سران پیمان آتلانتیک شمالی قابل مشاهده نیست! بهتر است بگوییم عقلانیت مدتهاست به حلقهای مفقوده در تصمیمسازی جمعی اعضای ناتو تبدیل شده است.
انتهای پیام