بابک خطی
- شناسه: 7000
- سه شنبه 9 اسفند 1402
- انتشار در صفحه ۱
در چرایی بزرگداشت رنج!
یکی از کلیشههایی که در جوامع مختلف، خصوصا جهان سوم به وفور از آن استفاده میشود، الگوی بزرگداشت رنج است؛ الگویی که در آن تحمل سختی و رنج به خودی خود به عنوان ارزشی والا تعریف گردیده، ادعا میشود که بهواسطه آن اتفاقات روانی خاصی در افراد رخ داده، آنان را به سوی نوعی کمال هدایت میکند.
درحالیکه این کمال تصور شدهی خیالی نه تعریفی واضح و نه مابهازایی در زندگی واقعی انسانی دارد و اتفاقا در واقعیت زندگی، تحمل رنج و سختی در هر شکل خود و در دراز مدت فرسودگی جسم و جان انسان را در پی خواهد داشت. تحلیل رفتنی ذره ذره و عمیق که میتواند آدمی را از پای درآورده، به ورطه نابودی بکشاند.
هرچند این کلیشه در حد اندک و البته در کوتاهمدت ممکن است بتواند به فرد قدرت ادامه دادن
و تسلیم نشدن بدهد و فرصتی مغتنم برای غلبه بر مشکلات ایجاد نماید یا در برخی از نحلههای عرفانی واجد ارزش باشد، اما ترویج عمومی و تصدیق مطلق چنین مفهومی در بیشتر موارد اثر مسکنی را دارد که تنها مثقالی از خروارها درد یک بیماری سنگین و بزرگ را کاسته، بدون نشان دادن راهی به ترمیم یا بهبود، آن را به حال خود رها کرده، به سمت مزمن یا بدتر شدن سوق میدهد.
بنابراین شاید بتوان ادعا کرد که در مقیاسی بزرگتر، کلیشهی تقدیس رنج عامدانه یا ناخودآگاه مورد توجه و علاقهی قسمت فرصتطلبی از جامعه است که به پشتی انواع رانت، دزدی و اقدامات سودجویانه به ثروت و مکنت سرشاری که لایقش نبوده، دست پیدا کرده، حال با پنهان شدن پشت این کلیشه سعی دارد، اقشار آسیبپذیر اقتصادی را با وضعیت نابسامانی که دارند آشتی داده، حتی یک گام جلوتر به واسطهی تحمل رنج و سختی در آنها احساس ارزشمند یا خاص بودن القاء نماید. به بازی گرفتن اقشاری از جامعه که قسمت بزرگی از این ثروت و مکنت رانتی با استثمار نمودن آنان و به افلاس و خاک سیاه نشاندنشان، ممکن شده است.
در بستر چنین کلیشهی حیلهگرانهای افراد و طبقات محروم درحالی که در دنیای واقعی در نداری و محرومیت دست و پا زده، تلخکامی برای خود و اطرافیانشان رقم میخورد، به طور القایی از وضع خود راضی و خشنود بوده، شرایط اسفبار خود را نهایتا به گردن تقدیر میاندازند.
این در حالی است که زندگی در سایهی برخورداری از میزان معمول و حداقلی از رفاه حق همهی انسانها بوده، اصل زندگی انسانی نیز بر پایه ترمیم زخمها و از بین بردن دردها به مدد عقل و علم بنا نهاده شده است و اتفاقا این تلاش در جهت کاستن رنج و سختیها است که معادل یک زندگی معمول، سازنده و زاینده بوده، اقدام به آن کنشی عقلانی در زندگی شخصی و وظیفهای انسانی در روابط بین آدمها تلقی میگردد.
از چنین منظری تشویق، تایید و به رسمیت شناختن رنج و سختی به عنوان یک ارزش بیشتر از اینکه رشحهای از واقعیت داشته باشد، شگردی برای ترویج پذیرش بدبختی است. این مسئله، باید در ذهنها خاطرنشان گردد که جامعهی انسانی سالم همواره درجهت پیشرفت، بهبود شرایط زندگی و کاستن از سختیها حرکت میکند و کلماتی چون لذت، رفاه و برخورداری، حق همهی انسانها بوده مفاهیمی شیطانی و گناهآلود نیستند و در دنیای واقعی باید رنجها را برطرف نمود و روی زخمها مرهم گذاشت.
انتهای پیام