«برگُزین» روزنامههای ایران
- شناسه: 6694
- پنج شنبه 4 اسفند 1402
- انتشار در صفحه ۱۱ | سیاسی
در این ستون ـ بیهیچ دخل و تصرفی ـ گزیدهای از مطالب روزنامههای سراسری کشور را فردای انتشار میتوانید مطالعه کنید.
اعتماد: توقيف امروز سوزاندن فرداست
روزنامه «سازندگي» بابت نوشتن گزارشي از گراني گوشت توقيف شده است. چرا بايد يك روزنامه را بهخاطر چنين كاري توقيف كرد؟ اگر گراني گوشت واقعيت دارد كه «سازندگي» وظيفه حرفهاياش را انجام داده و اگر گزارش درست نبوده كه ميتوانست كار با يك جوابيه پيش برود يا در نهايت، از روزنامه به دادگاه مطبوعات شكايت ميشد و در دادگاه به اتهامش رسيدگي ميشد. چرا بايد يك نهاد مدني از معدود نهادهاي مدني فعال باقيمانده را توقيف كرد به اين اتهام كه در گزارش خود، قيمت گوشت را اشتباه نوشته است؟ تازه اگر اشتباه نوشته باشد. يك روزنامه با تيراژ محدود در كنار شبكه گستردهاي از رسانههاي پرمخاطبتر چه نقشي در گراني گوشت دارد كه بايد توقيف شود؟ چرا تامينكنندگان نهادههاي دامي، دامداريها، قصابيها يا فروشگاههاي زنجيرهاي و پلتفرمهاي آنلاين توقيف نميشوند؟ روزنامه كجاي زنجيره توليد گوشت است كه بايد قرباني سهلانگاري در مقابله با گراني يا كمبود در زنجيره توليد و عرضه گوشت شود؟ حقيقت اين است كه بحث بر سر اينكه يك رسانه را نبايد تعطيل كرد و رسانهها و روزنامهنگاران بايد در كار خود آزادي عمل داشته باشند تا جامعه به راه راست برود، آنقدر تكرار شده كه ديگر تقبيح توقيف روزنامه كار بيهودهاي به نظر ميرسد، هرچند كه هربار توقيف روزنامه كام همه روزنامهنگاران را تلخ ميكند. سالهاست گفته ميشود اگر رسانههاي داخلي محدود و مسدود شوند، مخاطبان نياز خود را با رسانههاي جايگزين رفع خواهند كرد. بارها در نقد توقيف و تعطيلی رسانهها، بحث خروج مرجعيت رسانهاي از ايران و جايگزين شدن رسانههاي اينترنتي غيرحرفهاي به جاي رسانههاي حرفهاي مطرح شده است، اما گويي كسي توجهي به اين قضيه نميكند و حتي به نظر ميرسد كساني هستند چندان بدشان هم نميآيد كه چنين اتفاقي هم بيفتد. هماكنون نيز اين اتفاق رخ داده، چنانكه در پنج ماه گذشته شاهد بوديم مردم اعتنايي به انبوه رسانههاي داخلي نكردند و نياز خبري خود را از رسانههاي اينترنتي و ماهوارهاي تامين كردند.
ديديم روزنامهنگاراني كه چند دهه رنگ استوديوهاي تلويزيون را نديده بودند، به برنامههاي زنده تلويزيون دعوت شدند ولي افاقه نكرد و مخاطبان عادت كرده بودند كه نيازشان را از جاهاي ديگر رفع كنند. مسير توقيف يعني تشديد وضعيت فعلي و تقديم دودستي مخاطبان به رسانههاي غيرحرفهاي.اما از اين حرفهاي تكراري اما نشنيدهشده كه بگذريم، توقيف مطبوعات باعث سوختن آينده روزنامهنگاري هم ميشود كه يكي از بدترين هزينههاي توقيف به شمار ميرود. يك نمونهاش اينكه روزنامهنگاري ما هنوز دارد هزينه توقيفهاي سال ۱۳۷۹ و نيمه اول دهه ۱۳۸۰ را ميپردازد. اگر آن رسانهها كه توقيف شدند تا امروز باقي ميماندند، ايبسا اوضاع ايران متفاوت از امروز بود.مطبوعات و بهطور مشخص روزنامهها، رسانههاي مرجع تربيت و كارآموزي روزنامهنگاران آيندهاند. تربيت سرمايههاي انساني رسانههاي آينده در يك روزنامه بسيار راحتتر و فنيتر و جامعتر صورت ميگيرد تا تربيت در سايتهاي خبري يا حتي خبرگزاريها. تنوع كار و فعاليت گروهي در روزنامهها از آنها يك كارگاه بزرگ روزنامهنگاري ساخته است كه در ساير رسانهها كمتر يافت ميشود. همين نيروهايي كه در روزنامهها تربيت ميشوند، در آينده به خبرگزاريها و حتي رسانههاي تصويري هم ميروند و در كل شاخههاي نظام رسانهاي توزيع ميشوند. بنابراين روزنامهها قدم اول تربيت روزنامهنگارند كه وقتي توقيف و تعطيل ميشوند، ما علاوه بر فقدان يك رسانه، يك كارگاه و آموزشگاه را هم از دست ميدهيم. ما در ايران آينده، رسانههايي قدرتمند و حرفهاي با روزنامهنگاران ماهر و كاردان ميخواهيم كه بر قدرت نظارت كنند و چشم و گوش مردم باشند. با هر توقيفي بخت داشتن چنين رسانهها و مهارتهايي را از دست ميدهيم. كساني كه براي كنترل بازار كنوني گوشت، يك رسانه را توقيف ميكنند، در واقع دارند بخشي از آينده اين كشور را ميسوزانند.
ایران:اشک شرمن مهم است
یا اشک شهید فخریزاده؟
آقای عباس عراقچی عضو تیم سابق مذاکرهکننده هستهای در گفتوگو با یک برنامه اینترنتی که از سوی جریان اصلاحطلب راه افتاده گفته است: «برخی دوستان به من ایراد میگیرند که خانم شرمن گریه کرد و تو دلت سوخت و کوتاه آمدی. کدام دیپلمات آمریکایی تا حالا گریه کرده؟ چون خانم است فکر میکنید گریه کرده؟ یک مورد بیاورید که یک دیپلمات آمریکایی آن هم یک دیپلمات ارشد مثل معاون وزیر خارجه، در یک مذاکره گریه کرده باشد. چرا نمیگویید عراقچی دیپلمات تربیتشده مکتب امام و رهبری طرف را به گریه انداخت؟» اشاره آقای عراقچی به بخشی از خاطرات وندی شرمن در کتاب «بدون هراس» است که سال 97 منتشر و در ایران ترجمه شد. شرمن در بخشی از خاطراتش تأکید میکند که با استفاده از قدرت زنانگی و اشک ریختن در حین مذاکرات، توانسته خواسته طرف آمریکایی را به طرف ایرانی بقبولاند. به این بخش از خاطرات شرمن توجه کنید: «عراقچی گفت که خب من فکر میکنم این کارساز است و من با خودم گفتم پس ما به توافق رسیدیم. او گفت فقط یک چیز! این جمله همیشگی ایرانیهاست که میگویند «فقط یک چیز»، من خشمگین شدم. از به تأخیر افتادن و کش دادن مذاکرات که برنامه من برای بازنشستگی و بازگشت به هاروارد را به تأخیر انداخته بود، شروع کردم به فریاد کشیدن و گفتم شما همه چیز را به خطر میاندازید. اینجا بود که نتوانستم جلوی اشکم را بگیرم. همه ساکت شده بودند چون این وندی شرمنی بود که تا آن روز ندیده بودند. بعد از آن عباس گفت بسیار خب. ما قبول میکنیم.» اما واقعیت این است که امروز نه روایت شرمن از اشکی که ریخته مهم است و نه روایت آقای عراقچی، بلکه مهم این است که اگر اشک کسی به خاطر برجام مهم باشد، آن فرد شهید محسن فخریزاده است؛ دانشمند هستهای که در سال 99 توسط موساد ترور شد و اتفاقاً به خاطر علم و دانشی که داشت، به خوبی متوجه ضرر و خطر برجام برای آینده کشور شده بود و به روایت فرزندش، برجام اشک او را در آورده بود. به این قسمت از سخنان پسر شهید فخریزاده در برنامه ثریا در آذر ماه 99 یعنی دقیقاً چند روز پس از شهادت این دانشمند هستهای توجه کنید: «فشاری که در برجام به ایشان میآمد در هیچ عرصهای از زندگی من مشابه آن را ندیدم.بارها در این فشارها اشک و لابه ایشان را دیدم که سرش را روی میز میگذاشت و واقعاً گریه میکرد.» اما چرا اشک شهید فخریزاده مهم بود؟ زیرا او به عنوان یک دانشمند کمنظیر و چند بعدی که سالها مورد تعقیب موساد بود، به خوبی از عمق خطر برجام برای ایران آگاه بود و برخلاف آنچه که امروز آقای عراقچی میگوید که طبق برجام زیرساختهای هستهای ایران از بین نرفت، این توافق منجر به محدودیتهای کمنظیری علیه توان هستهای کشور شد؛ از جمله نابودی رآکتور اراک و ممنوعیت مادامالعمر ایران برای استفاده از هر نوع رآکتور آب سنگین یا خروج 98 درصد از مواد غنی شده از کشور که در سالهای مختلف به دست آمده بود.
خراسان:قمار گروسی بر سر حیثیت آژانس
در حالی که این هفته ها، هفته های حساسی برای پرونده هسته ای ایران است و هر اقدام غیر حساب شده ای می تواند تنش فعلی را به سطحی غیر قابل کنترل برساند آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان یکی از قدیمی ترین نهادهای تخصصی و امنیت بخش مرتبط با سازمان ملل متحد دچار شرایط عجیب و تاسف برانگیزی شده و به نظر می رسد بیش از این که یک نهاد حرفه ای صلح ساز باشد به ابزاری در دست رافائل گروسی مدیرکل غرب گرای آن تبدیل شده و در واقع دیکته های غرب به ویژه رژیم صهیونیستی و آمریکا را اجرایی می کند. در همین زمینه آژانس انرژی اتمی و مدیرکل آن اقدام به درز اطلاعاتی می کنند که نه تنها محرمانه و سری قلمداد می شود بلکه هر کدام از آن ها می تواند آتشی بلند کند که دودش چشم همه را می سوزاند. چندی قبل ادعای تغییر آرایش سانتریفیوژهای IR6 در فردو و حالا ادعای غنی سازی 84درصدی که هر دو مشخص است که در حوزه فنی اقدامی غیر طبیعی نبوده و از این دست اتفاقات بارها تکرار می شوند هر کدام به نوعی از سمت پرونده های محرمانه بازرسی آژانس به رسانه های غربی رفته تا ابزاری برای فشار کشورهای اروپایی و آمریکا علیه کشورمان در آستانه نشست شورای حکام باشد . این رفتار غیر عقلانی در حالتی از آژانس سر می زند که همزمان گروسی با پیغام و پسغام های متعدد خواستار سفر به تهران شده هرچند که تاکنون با چراغ سبز ایران روبه رو نشده است . موضوع مهم این است که خواسته گروسی در سفر به ایران اگرچه می تواند برای او آورده ای داشته باشد اما برای کشورمان بی خاصیت و غیر وسوسه کننده است و تا زمانی که آورده سفر مدیرکل به ایران مشخص نباشد سفر او به کشورمان نیز تنها یک «شوی تبلیغاتی» برای تامین اهداف شخصی گروسی یا کارفرمایان او خواهد بود . گروسی می خواهد با سفر به تهران اگر توانست موفق به نرم کردن مقامات ایرانی شود و بگوید نتیجه کار او بوده و اگر نتوانست بگوید با وجود سفر من و ملاقات با مقامات عالی ایران آن ها حاضر به همکاری نشدند که این در دو حالت به نفع اوست اما برای ایران آورده زمانی خواهد بود که حضور گروسی در تهران موجب بسته شدن پرونده های ادعایی یا حداقل توافق بر سر یک راه حل مرضی الطرفین برای حرکت به سمت بسته شدن پرونده ها باشد که ظاهرا تاکنون چنین جمع بندی در تهران شکل نگرفته است.
رفتارهای اخیر آژانس و مدیرکل اش و درز اطلاعات به رسانه های غربی با هدف فشار بر ایران تنها در چارچوب سیاست «چماق و هویج» قابل ارزیابی است تا از طرفی ایران را نگران فضا سازی آمریکایی ها با هدف تصویب قطعنامه شدید تر در شورای حکام کند و از طرف دیگر راضی شود سفر مدیرکل انجام شود و یک شوی تبلیغاتی جدید با هدف مقصر سازی از ایران ترتیب دهند .
دنیای سیاست و روابط بین الملل دنیای داده و ستانده است و اگر این دو کفه تناسب و توازن لازم را نداشته باشند هیچ کشور مقتدر و مستقلی حاضر به ادامه بازی نخواهد بود . گروسی باید تاکنون این درس را گرفته باشد که جمهوری اسلامی ایران در برابر بازی های هویج و چماق غرب هرگز کوتاه نخواهد آمد و نتیجه علاوه بر باخت باخت برای همه طرف ها باخت گروسی بر سر قماری خواهد بود که با حیثیت و جایگاه حرفه ای آژانس بین المللی انرژی اتمی انجام داده است .
انتهای پیام