فریب داغ پیشانی
- شناسه: 3477
- سه شنبه 27 دی 1402
- انتشار در صفحه ۱
در تاریخ سیاسی اسلام کم نبودند چهرههای ظاهر الصلاح که پیشانی آنها چون زانوان شتر پینه بسته و با قیافه فریبکارانهشان باعث اغفال دیگران شده اند.
هم سنها وهمدورههای اینجانب دهه اول انقلاب را بیاد دارند؛ پیراهنهای بلند و یقه تا گلو بسته تسبیح بدست و لبهای جنبان با شلوار کار و سر هنگام سخن گفتن به زیر و
فراموش نمیکنم وقتی برای شرکت در یک جلسه مهم اداری باید با ظاهر اداری شرکت میکردم اجبارا کت و شلوار پوشیده و بطرف جلسه حرکت کردم. تمسخرهای مکرر همراه با پوزخندهای برخی از افراد آنچنان آزرده و دلگیرم کرد که با اکراه تن به تعویض دادم. در دهه سوم و اوایل دهه چهارم تقریبا مشکل لباس حل شده و آزادی عمل بیشتری در مورد پوشش و ظاهر اتفاق افتاد. مخصوصا در محیطهای اداری پوشیدن دمپایی و استفاده از انگشترهای متعدد داشتن ته ریش و پوشیدن پیراهن یقه دیپلمات که تاقبلها مخصوص طلاب و روحانیون بود از ویژگیهای افراد مذهبی و مکتبی گردید. حتی این مدل از پوشش در میان مقامات ارشد دولتی مثل وزرا و مدیران عالیرتبه به عنوان سبک رایج پوشش مورد پذیرش قرار گرفت. جای سجده در پیشانی به یکی از اصلیترین علایم شناخته شد. برخی از افراد که با وسیله چهره و ظواهر قصد فریب دیگران را داشتند دست بکار چهرهپردازیهای کاذب شده و با ابزار مختلف به علامتگذاری پیشانی پرداختند. شکلهایی مشاهده میشد که حتی از عابدان سالهای سال قابل رویت نبود. بعضی از افراد اگر در تمام عمرشان مشغول عبادت بوده و حتی نمازهای قضای والدین و اجداد خود را نیز بجای آورده بودند باز چنین اثری بر پیشانی بعید بود. انقلاب اسلامی و ارکان گرانبهای آن ضرباتی از همین ظاهر الصلاحها خوردند که در تاریخ اسلام بیسابقه بود. برخی از شخصیتهای ممتاز ما بدست این منافقان از صحنه جامعه حذف شدند. شهید قدوسی دادستان انقلاب اسلامی؛ شهید رجایی، شهید باهنر، شهید چمران، شش نفر از ائمه جمعه کشور؛ انفجار حزب جمهوری اسلامی؛ ترورهای متعدد موجب محروم شدن مردم و انقلاب از چهرههای خدمتگزار خود گردیدند. چهرههای خبیث مثل فخار (منشی ویژه شهید قدوسی) کلاهی جانی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی و جانیان دیگری که از آشفتگیهای سازمانی و اعتمادهای بیجا در ابتدای انقلاب حداکثر بهره را گرفته و طرحهای خود را به اجرا درآوردند. اکثر این عوامل نفوذی از کاستیهای اطلاعاتی سوءاستفاده کرده و طرحهای شوم خود را
به اجرا درآوردند.
همین اواخر جاسوس کارآزموده علیرضا طاهری که با طی دورههای تخصصی خود را به بالاترین سطوح امنیتی واجرایی رسانده وبا استفاده از ابزار چهرهپردازی و حتی حضور در میادین جنگ تحمیلی اعتماد مدیران ارشد را جلب نمودند. صد البته نفوذ و رشد این ویروسهای امنیتی به سطوح مختلف سیاسی و اداری دلالت بر ضعف یا غفلت نهادها و شاغلین بخشهای امنیتی نداشته و براساس تجارب چهلساله ما حمایتهای برخی از مدیران مافوق و ارشد و فراهم نمودن مسیر رشد وترقی برای آنها اصلیترین علت نفوذ و رشد آنها گردیده. تمرینها و آموزشهای مختلف و متعدد اینگونه عناصر در جلب اعتماد از مدیران ارشد؛ ساده اندیشی برخی از افراد مافوق؛ موجب ورود و رشد اینگونه میکروبها به بدنه اجرایی کشور گردید. خوشبختانه مدتها بوده که عوامل کنترل اطلاعات نظارت و اشراف اساسی بر جاسوس انگلیسی و امثال وی داشته و دارند؛ امروز دیگر عبور از فیلترها و گلوگاههای اطلاعاتی کار چندان ساده نیست و مامورین زبده اطلاعاتی در کسوت سربازان گمنام جایگاه عالی و خاصی در کنترل و شناسایی و مراقبت از عناصر مزدور را بهعهده دارند. شناسایی باندهای گسترده ورود اسلحه و تسلیحات و مقابله با آنها توانسته تا حدود چشمگیری با موریانههای اطلاعاتی مبارزه کنند. شناسایی و دستگیری آخرین جاسوس انگلیسی به معنی اتمام نفوذ و خیانت به کشور نیست؛ اما لطف خداوند و دعای خیر مردم قویترین واکسیناسیون در این محور میباشند. در خاتمه به عنوان یک دانشجوی رفتارشناسی به عزیزان هشدار می دهم نه توصیههای آنچنانی و نه ظواهر فریبنده هیچکدام دلیل ایمان و باورهای اصیل و انقلابی نیست؛ جاسوسان و اربابان آنها نیز بدانند نه تسبیح ونه دمپایی و جوراب سوراخ و انگشترهای رنگارنگ سندی بر اصالت باورهای انقلابی نیست. هشیاری فرزندان امنیتی و دقت آنها راههای نفوذ انگلهای بیگانه را بسته و عمال سیا و سازمانهای جاسوسی باید بدانند حقهها و نیرنگهای آنها بر همه سربازان مخلص آشکار شده و مجازاتهای سخت در این دنیا و آتش جهنم در آن دنیا در انتظار آنهاست.
انتهای پیام