بررسی اسناد راهبرد امنیت ملی آمریکا
- شناسه: 256
- شنبه 3 دی 1402
- انتشار در صفحه ۱
بررسی اسناد راهبرد امنیت ملی آمریکا در دورههای ریاست جمهوری ترامپ و بایدن در طول سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۲۲ نشان میدهد، در رویکردهای نظری در دیپلماسی بینالملل و همچنین نگاههای منطقهای تفاوتها و تشابهاتی وجود دارد.
قبل از ورود به بررسی این اسناد لازم است تا نیم نگاهی به تعاریف واقع گرایی، لیبرالیسم و سازه انگاری داشت تا بتوان بصورت مناسبی از آن در تحلیل رویکردی استفاده کرد. از آنجایی که نظام بینالملل در یک ستیز دائمی قرار دارد و دولتهایی که با عینک واقع گرایی به آن مینگرند معتقدند که بجای اینکه از سوی قدرت مافوقی به آنها مواردی دیکته شود، خود باید در روابط با دیگر کشورها وارد شوند و برای بدست آوردن منافع ملی، نیروها و ظرفیت نظامی خود را بیشتر کنند، لذا با توجه به بحث واقع گرایی که تاکید میکند؛ قدرت گرفتن هر بازیگری موجب تهدید برای دیگران است، دولتها عقلانی و براساس منافع ملی رفتار میکنند. از آنجایی که دولتها تمایل دارند به دنبال منافع ملی خود باشند (اصل خودیاری) و خودیاری مبتنی بر پدیده قدرت میباشد، لذا در نظام بینالملل آنارشیک، اصل خودیاری نیز مدنظر قدرتها است. چرا که آنها میگویند سیاست خارجی دولتها اگر در برابر نهادهای شفاف قرار گیرند تغییر میکند و رویه تصمیمگیری آنان را نهادمند میسازد و معتقد است رفتار کشورها باید در زیر مجموعهی
سازمانها و نهادهایی گنجانده شود که سیاست خارجی بر اساس آن نظارتها و چارچوبها تغییر پیدا کند. اما سازه انگاری روابط بین کارگزار و ساختار و تعامل این دو را تاکید میکند. سازه انگاری با تاکید بر اهمیت ابعاد غیر مادی حیات اجتماعی، نقش زبان، قواعد، هنجارها و... در تکوین روابط بینالملل را مورد توجه قرار میدهد. حال به این مقدمه و تعاریف که رویکردهای امنیت ملی بایدن و ترامپ در همین چارچوبها قرار دارد به سراغ تحلیل رویکردی امنیت ملی در دوران این دو رئیس جمهور میرویم.
> رویکرد امنیت ملّی ترامپ
بر اساس چارچوب نظری روابط بینالملل
در این دوره آمریکا به دنبال تقویت حداکثری نیروها، ظرفیت نظامی و همچنین تاکید بر توازن قوا و جلوگیری از قدرت یافتن بازیگران دیگر و نیز تهدیدهای جهانی علیه کشورش و متحدانش میباشد. این کشور بر اساس مسیرهای واقعگرایانه ایجاد امنیت و تحصیل قدرت و به نوعی بازگشت به یک هژمونی، ظهور مجدد رهبری
آمریکا را در دستور کار قرار داده بود تا بتواند رژیمهایی که بر علیه او و متحدانش صدمه وارد میکنند را تا نابودی دنبال کند. (Trump, 1) استراتژی مبتنی بر اصل آمریکایی و عزم در برابر چالشهای پیشرو این کشور یک استراتژی رئالیسم را به ما نشان میدهد (Trump, 11) در این دوره به ۴ شرط لازم برای تامین منافع ملی اشاره میشود که در آن حفاظت از مردم آمریکا در برابر تهدیدات خارجی، ارتقای سطح رفاهی، تقویت ارتش با هدف حفظ صلح و توانایی هجومی با تاکید بر نظام آنارشیک بینالملل و ایجاد نفوذ در سازمانهای بینالمللی جهت حفاظت از منافع آمریکا مدنظر است.
(Trump, 52) در واقع در این دوره تاکید ترامپ بر حفاظت از جوامع، میهن و شیوه زندگی آمریکایی در برابر تهدیداتی همچون دفاع در برابر سلاحهای کشتار جمعی، مبارزه با تهدیدات زیستی و فراگیر، تقویت سیاست کنترل مرزی و مهاجرت، شکست گروههای جهادی و ایدئولوژی آنان، از بین بردن سازمانهای جنایی فراملیتی، دفاع سایبری و نظایر آن است. ترامپ در این سند استراتژی امنیت ملی از منظر خود یک راهبرد مثبت را برای ایالات متحده تصور میکند که هدف آن احیای مزیتهای آمریکا در صحنه جهانی است و به مردم آمریکا اطمینان میدهد که امنیت و رفاه آنان را در اولویت قرار خواهد داد.
> رویکردهای امنیت ملّی بایدن بر اساس چارچوب نظری روابط بینالملل
بایدن طبق این سند به یک رقابت استراتژیک برای شکل دادن به نظم بینالمللی و افزایش همکاری جهانی اشاره میکند و میگوید هیچ کشوری بهتر از آمریکا برای رهبری جهانی وجود ندارد. وی به تقویت اتحادها میان آمریکا و شرکای خود تاکید داشته و از این رو به مشارکت آمریکا با بریتانیا و استرالیا در حوزه مسائل امنیتی و نیز در مناطق استراتژیک با اتحادیه اروپا، هند و... برای شکوفایی اقتصادی اشاره میکند. بایدن با اشاره بر تلاش چین برای تغییر هژمونی و نیز تهدیدات روسیه به چالشهای جدید امنیت ملی دولت تاکید کرده و برسرمایهگذاری منابع و ابزارهای اساسی قدرت و نفوذ آمریکا، ایجاد قویترین ائتلاف ممکن از کشورها برای تقویت نفوذ جمعی برای تشکیل دادن محیط استراتژیک جهانی و حل چالشهای مشترک و نیز تقویت و تجهیز ارتش مدرن برای دوران رقابت استراتژیک با قدرتهای بزرگ تاکید دارد که توانایی مختل کردن تهدید تروریستی برای میهن را داشته باشد. همچنین به اصل سرمایهگذاری و دفاع از دموکراسی و تاکید بر نظم و صلح و رفاه جهانی میپردازد (Biden, 11) به نوعی میتوان گفت بایدن اتحادسازی، چندجانبه گرایی و استفاده از دیپلماسی بینالمللی برای ایجاد قویترین ائتلافهای ممکن، همچنین نهادگرایی لیبرال را دنبال میکند. در واقع بایدن استراتژی امنیت ملی را با رویکرد لیبرال و سازه انگارانه؛ تلاش برای جهانی آزاد، گسترش رونق اقتصادی، دفاع از ارزشهای دموکراتیک و تشکیل ائتلاف برای همکاری استوار ساخته است. (Biden, 7.6)
> راهبردهای منطقهای آمریکا در دوره ترامپ
در زمان ترامپ، استراتژی منطقهای بر اساس واقع گرایی و افزایش توانایی رقابت برای تغییرات نامطلوب در خاورمیانه، هند، اقیانوس آرام و اروپا و همچنین حفظ موازنههای مطلوب قدرت برای همکاری با نزدیکان و متحدان و شرکا مورد تاکید قرار گرفته است. چرا که راهبرد آنان قدرت یافتن شرکا و متحدان برای نفوذ هر چه بیشتر ایالات متحده به منظور دستیابی به منافع و مقاومت در برابر اقتدارگرایی، مبارزه با ایدئولوژیهای رادیکالیسم و به نوعی بازدارندگی بود. وجود رقابت ژئوپلیتیکی در منطقه هند و اقیانوسیه و نیز اتحاد و دوستی که با کره جنوبی و ژاپن وجود دارد و همچنین استرالیا که به عنوان یک شریک در موقعیتهای مهم در کنار آمریکا بوده، همه و همه ایجاد حفظ تعادل مطلوب و قدرت لازم جهت ایجاد همکاری با متحدان و شرکا را برای ایجاد نفوذ هر چه بیشتر ایالات متحده نشان میداد. آنها چین را به عنوان یک تهدید شناسایی کردند چرا که معتقد بودند با فعالیتهای نظامی خود، قصد محدود کردن دسترسی ایالات متحده آمریکا به مناطق دریایی مجاور چین را دارد (Trump, 46). راهبرد ترامپ در خصوص کره شمالی، همکاری با ژاپن و کره جنوبی برای تقویت دفاع منطقهای در برابر کره شمالی بود و تلاش این کشور برای دستیابی به تسلیحات را یک تهدید جهانی برمی شماردند که کشورهای همسایه و ایالات متحده را بر آن وا داشت تا پیوندهای امنیتی را بیشتر از گذشته تقویت کرده و اقدامات بیشتری برای محافظت از خود اتخاذ کنند و با شرکای خود جهت جلوگیری از دستیابی به سلاح اتمی و یا خلع برگشت ناپذیر آن در شرق و شمال شرق آسیا اقدام نمایند. ایالات متحده در دوران ترامپ در صدد گسترش همکاریهای دفاعی و امنیتی خود با هند به عنوان شریک اصلی دفاعی آمریکا بود و از روابط رو به رشد هند در سراسر منطقه حمایت میکرد. آمریکا همچنین درصدد تقویت اتحاد خود با کشورهایی نظیر؛ سنگاپور، ویتنام، اندونزی و مالزی بود تا آنان را به عنوان یک شریک دریایی و تشکیل شبکهای امن جهت صادرات محصولات آمریکایی تقویت کند. (Trump, 47) در دوره ترامپ اروپای مقتدر و آزاد برای ایالات متحده اهمیت حیاتی داشت، چرا که آنان دسترسی استراتژیک آمریکا برای پروازهای عملیاتی را افزایش میدادند. آمریکا در دوره ترامپ، اروپا را به عنوان یک شریک جهت مقابله با تهدیدات مشترک جهت مبارزه با تروریستهای جهادی در افغانستان و ایجاد ثبات در عراق، آفریقا و خاورمیانه نام میبرد. آمریکا در آن دوره درصدد تقویت همکاریهای ناتو جهت مقابله با تهدیدات موشکی و نیز مقابله با تروریسم و امنیت سایبری بود. ترامپ معتقد بود ناتو زمانی تقویت میشود که همه اعضای آن مسئولیت بیشتری به عهده گرفته و سهم عادلانهای را برای حفاظت از منافع، حاکمیت و ارزشهای متقابل بپذیرند. (Trump, 48) در دوره ترامپ، نگاه به خاورمیانهعدم سلطه قدرت متخاصم در برابر آمریکا بود که بتواند یک بازار جهانی باثبات در حوزه انرژی را تامین کند و با افزایش همکاری میان شرکا در این منطقه، ثبات و توازن قدرت را به نفع ایالات متحده ارتقا بخشد. آنان در دیگر فعالیتهای منطقهای خاورمیانه در صدد این بودند که با شرکای خود، ایران را در برنامه هستهای متوقف ساخته و همچنین یک توافق صلح جامع مناسب را برای اسرائیل و فلسطین فراهم سازند. (Trump, 49) در دوره ترامپ ادعا در حوزه کشورهای آسیای مرکزی بر آن بود که این کشورها در برابر سلطه قدرتهای رقیب مقاوم بوده و میبایست در برابر ایجاد پایگاههای گروههای جهادی آنان مقاومت کنند و اصلاحات را نیز در اولویت قرار دهند. آنان در دیگر مناطق همکاری با کشورهای در حال توسعه را برای حکومت داری موثر، بهبود حاکمیت قانون و ایجاد نهادهای پاسخگو به شهروندان در دستور کار خود قرار داده بودند. (Trump, 52) ایالات متحده همچنین درصدد حمایت از کشورهای آفریقایی مستقل که در اقتصاد جهانی ادغام شده بود که بتوانند نیازهای شهروندان خود را تامین کنند و قادر به مدیریت تهدیدات علیه صلح و امنیت باشندو کاهش مهاجرتهای غیرقانونی و از همه مهمتر کاهش بیثباتی در این منطقه را دنبال میکرد.
> راهبردهای منطقهای آمریکا در دوره بایدن
در دوره بایدن ادعا شده تا با استفاده از دیپلماسی برای ایجاد قویترین ائتلافهای حامی نظم و قانون، فعالیت کرده و همچنین شرکای خود را برای پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر متقاعد کند. راهبرد این دوره رقابت با چین و محدود کردن روسیه است. بایدن معتقد است هرچند روسیه و چین با یکدیگر همسو هستند اما چالشهایی که ایجاد میکنند با هم متمایز میباشد. وی معتقد است چین رقیبی است که قصد دارد نظم بینالمللی را تغییر بدهد و قدرت خود را به صورت مسالمتآمیز برای مدل اقتدارگرایی خود دنبال کند. وی استراتژی خود در قبال چین را در سه مورد اعم از سرمایهگذاری در پایههای قدرت در زمینه نوآوری و انعطافپذیری و دموکراسی، تلاش برای هماهنگی با شرکا و متحدان و نیز رقابت با چین بر سر منافع و همچنین ترسیم چشمانداز معرفی میکند. بایدن رقابت با چین را در سطح هند و اقیانوس آرام بیشتر میداند و حفظ صلح و ثبات در سراسر تنگه تایوان را برای امنیت و رفاه منطقه و جهان در دستور کار دارد. (Biden, 23) اما وی روسیه را یک تهدید فوری و دائمی برای صلح و ثبات بینالمللی برشمارده و مداخلهگری این کشور در سیاست ایالات متحده را غیر قابل تحمل دانسته و در کنار متحدان و شرکای آمریکا به دنبال یک شکست استراتژیک برای روسیه در جنگ اوکراین است. در واقع بایدن به حمایت از اوکراین، تعمیق روابط با ناتو، بازدارندگی و پاسخ و جلوگیری از هرگونه تهدید و استفاده از سلاح هستهای در برابر روسیه پرداخته است. (Biden, 25) در حوزهی هندو اقیانوس آرام به همکاری منطقهای برای در دسترس نگه داشتن اقیانوس هند و پاسیفیک و دریای چین جنوبی، سرمایهگذاری در نهادهای دموکراتیک و حمایت از جامعه مدنی تاکید داشته و تعمیق همکاریها با شرکای آسیای جنوب شرقی برای تعاملات دیپلماتیک و توسعه اقتصادی را در سند مذکور معرفی میکند.
بایدن طبق این سند در راهبرد روابط با اتحادیه اروپا اظهار میکند که اتحاد خود را با اروپا عمیقتر خواهد کرد. چرا که ارزشهای دموکراتیک را مدنظر قرار داده و منافع مشترک را دنبال میکند و اروپا را شریک اساسی برای رسیدگی به چالشهای جهانی میداند. بایدن از اتحادیه اروپا به عنوان عنصر موثر در تعمیق پیوند فراآتلانتیک، تقویت ناتوو تقویت سیستمهای دفاعی برای تامین امنیت، رفاه و ارزشهای ایالات متحده یاد میکند. (Biden, 38) بایدن تقویت دموکراسی و رفاه مشترک و نیز نیازمندی به اقدام منطقهای در نیم کره غربی بویژه آمریکای شمالی را اشاره میکند و به ایجاد یک سیستم مهاجرتی منصفانه، مبارزه با قاچاق انسان و رشد اقتصادی در این منطقه تاکید میورزد. (Biden, 40)
بایدن در منطقه خاورمیانه به دنبال حمایت از تنشزدایی و ادغام است. این چارچوب را دارای پنج اصل معرفی میکند. (Biden, 42) ایالات متحده از همکاری با کشورهایی که از نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین پیروی میکنند حمایت و دفاع میکند. اجازه به خطرافتادن تنگه باب المندب و هرمز را نمیدهد. برای کاهش تنشها تا جای امکان از دیپلماسی استفاده میکند. ساختار دفاع هوایی و دریایی را با احترام به حاکمیت کشورها ارتقا میدهد. بدنبال ارتقای حقوق بشر و ارزشهای مندرج در منشور سازمان ملل خواهد بود.
پیشبرد منافع ملی آمریکا به همکاری با نهادهای منطقهای مانند اتحادیه آفریقا، دولتهای محلی، جامعه مدنی، و بخش خصوصی و جوامع دیاسپورا بستگی دارد و برای دستیابی به اولویتها ی مشترک خود از سلامت و آمادگی همه گیر گرفته تا تغییرات آب و هوایی درگیر با شرکای آفریقایی ادعای همکاری در این سند دارد و همچنین مدعی است شرکای خود را در مورد حقوق بشر، فساد یا رفتار مستبدانه تحت فشار گذاشته و با کشورهایی که به سمت حکومت بازتر و دموکراتیکتر هستند روابط را گستردهتر خواهد کرد. (Biden, 43)
> بررسی مقایسهای
همانطور که گفته شد در دوران ترامپ استراتژی منطقهای بر اساس واقع گرایی و افزایش توانایی رقابت برای تغییرات نامطلوب در خاورمیانه، هند، اقیانوس آرام و اروپا و همچنین حفظ موازنههای مطلوب قدرت برای همکاری با نزدیکان و متحدان و شرکا واقع گردیده است. در دوره بایدن تعمیق و گسترش روابط دیپلماتیک نه تنها با متحدان دموکراتیک، بلکه با همه کشورهایی که دیدگاهی برای آیندهای بهتر را داشته باشند در دستور کار خود دارد و همچنین ایجاد شرایط رقابت با رقبای استراتژیک به منظور تامین منافع ملی را دنبال میکند وبا استفاده از قدرتهای ملی و گردآوری ائتلاف گستردهای از متحدان و شرکا، به پیشبرد چشمانداز در مورد جهانی آزاد، باز، مرفه و امن مینگرد که در آن موضوعاتی مانند تغییرات آب و هوا، سلامت جهانی مدنظر بوده و به امنیت غذایی برای بهبود زندگی مردم آمریکا و مردم سراسر جهان
تاکید میورزد.
انتهای پیام