درباره استدلالهای میرسلیم
- شناسه: 11520
- شنبه 6 خرداد 1402
- انتشار در صفحه ۱
«مصطفی میرسلیم» نماینده گروهی است که در چند دهه اخیر، کرسیهای سرنوشتساز نظام حکمرانی را قبضه نموده و قصد بازنشستگی هم ندارند. تحلیلهای وی در مناظره اول خرداد شبکه تهران با یکی از نمایندههای مجلس، همانقدر کمرمق و بیجان بود که سبک سیاستگذاری و مدیریتشان در طول همه این سالهاغیرقابلدفاع بوده است. حتی از آن جمله معروف «تفاوتی بین پژو ۲۰۶ و لندکروز وجود ندارد» هم اگر بگذریم، استدلالهای وی در حمایت از خودروسازان داخلی بهشدت سطحی، یکجانبه و غیرقابل اتکا است.
استادمیرسلیم دقیقاً از اول انقلاب تا به امروز سکاندارمسئولیتهای مهمی چون فرمانده شهربانی کشور، نماینده مجلس، وزیر و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است. مشکل بیش از آنکه ناشی از شخص ایشان و همقطارانش باشد، نتیجه وجود تفکری است که نوآوری در عرصه سیاستگذاری و مدیریت عمومی را به رسمیت نمیشناسد. مشکل آنجاست که یک طرز فکر پرنفوذ در ساختار حکمرانی بر این عقیده است که چرخ مملکت بدون مدیریت نسلی که در وقوع انقلاب نقش داشتهاند نمیچرخد.
بههرحال، جامعه ما در حوزه مدیریتی از دو معضل اساسی رنج میبرد. اول، کارکشتههایی که بقای مادامالعمر در قدرت را بهواسطه نقششان در جنگ و حضورشان در انقلاب حق خود میدانند. دوم، جوانانی که بدون رجوع به شایستهسالاری و بهواسطه ارتباطات «خاص»، صاحبمنصب شدهاند. شاید این گروه از جوانانِ خوشاقبال، حقیقتاً شایسته نیز باشند ولی ایراد کار آنجاست که از طریق یک مکانیسم شفاف و رقابتی انتخاب نشدهاند. مثلاً سیداحسان خاندوزیِ جوان در حالی سکاندار وزارت اقتصاد شد که بررسی رزومه ایشان نشان میدهد فاقد تجربه و سابقه مدیریتی قابل قبول برای تصدی این جایگاه بودهاند. از طرفی ایشان سید محمدهادی سبحانیان را باوجودی ابتدا به سمت معاون سیاستگذاری و بهتازگی در جایگاه رئیسکل سازمان امور مالیاتی منصوب نمودند که تحلیل رزومه این استاد هم حکایت از کمتجربگی و سابقه مدیریتی اندک وی دارد. بنابراین، در صورت وجود شایستهسالاری بعید به نظر میرسید که این دو نفر چنین بیدردسر بتوانند گوی سبقت را از دیگر رقبای خویش بربایند.
بنابراین اگر قرار باشد امثال مهندس میرسلیم از عرصه مدیریت خداحافظی کنند و جانشینان آنها به موجب خروجی یک گزینش شفاف، عمومی و شایستهسالار انتخاب نشوند نهتنها گامی به جلو نرفته که از چاله به چاه افتادهایم. ازقضا بسیاری از تصمیم سازان فعلی یا افرادی فاقد سابقه مدیریتی قابلاتکا بوده یابزرگوارانی هستند که سبک سنتی مدیریتشان سالهاست توان پاسخگویی به بحرانهای روز جامعه را ازدستداده است. نتیجه این بیسروسامانی آن میشود که -برای مثال و بهعنوان دم دستیترین راه حل-
در زمستان به علت کمبود گاز و در تابستان به علت کمبود برق ادارات تعطیل میشود بدون اینکه طرحی نو در انداخته شود.
مسئولیتپذیری، یک مجموعه الزامات دارد که علاوه بر وفاداری بهنظام سیاسی، صلاحیت فنی صاحب کرسی مدیریتی ازجمله آنهاست. طبیعی است که نسخههای تجویزی بیست سال پیش مصطفی میرسلیم، شفابخش مشکلات امروز کشور نباشد. مدیریتِ هر حوزه، ضمن تسلط به دانش روز، باید از فردمحوری خارج و به سمت اتاق فکر حرکت نماید. تنها در این صورت سلیقه محوری به حداقل رسیده و مشکلات حل میشوند. برخلاف این اصل، حکمرانی در کشور ما همچنان حول محور سلایق اشخاص میچرخد.
همین مسئله خودرو را در نظر بگیریم. سالهاست که بسیاری از کشورهای دنیا توازن بین واردات و حمایت از تولید داخل را با «مدیریت اتاق فکری» حلوفصل نموده اند. الان کمتر کشوری وجود دارد که به قیمت فشار مضاعف بر گرده مردم، به انحصارطلبی بیچون و چرای چند تولیدکننده گردن نهد. کشورهایی که نمیخواهند با آزادسازی واردات برای سازندگان داخل رقیب بتراشند حداقل شرایطی را فراهم میکنند که انحصار، عطایش را به لقایش بخشیده و تولید داخل، جولانگاه یکهتازی معدود غولهای تولیدی نشود.
بههرحال، انتصاب بر مبنای شناختِ شخصی بهجایگزینشهای نظاممند این پیام را به نخبگان منتقل میکند که ایران کشور «ماندن» و «باهم ساختن» نیست. اکنون، ضمن ادای احترام به تمام تصمیم سازان عرصه مدیریت عمومی، باید خاطرنشان نمود تا زمانی نظام حکمرانی ما تنبه خانهتکانی در راهبردهای گزینش این افراد ندهد گرانیها، اصلاح قیمت خواندهشده و انتظار هرگونه بهبودی نیز غیرمنطقی است.
انتهای پیام