حق آبه هیرمند از ابتدا تا کنون
- شناسه: 11517
- شنبه 6 خرداد 1402
- انتشار در صفحه ۱
بر همین اساس از زمان سلطنت پهلوی تا انعقاد پیمان سعدآباد، سلسلهای از توافقهای بین ایران و سه کشور دیگر منعقد گردید؛ در مورد دشت ناامید ایران و افغانستان با قبولی حکمیت ترکیه، رضاخان تصمیم به واگذاری این دشت مورد مناقشه گرفت وطی «قرارداد تعیین خط سرحدی بین ایران و افغانستان به حکمیت دولت ترکیه به تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۱۲ برابر مارس ۱۹۳۴» این موضوع را که مانند هر واگذاری بخشی از خاک سرزمین در دوران قاجار و پهلوی برای هر ایران جای بسی سوال است رقم زد. خالی از لطف نیست بگویم که توجیهگران میگویند: رضاخان تصمیم مدرنسازی ایران گرفت و به این دلیل هر حاشیهای خارجی را میخواست به روش مسالمتآمیز حل کند! این سوال پیش میآید که آیا رضاخان روش دموکراتیک را فقط برای حل مناقشات خارجی کارساز میدانست! ولی برای حل مسائل داخلی روشی جز سرکوب وحشیانه را
برنمی تابید؟ بگذریم! طی همان ابتکار پیمان سعدآباد رضاخان، یک سال بعدتر قرارداد
تقسیم آب رودخانه هیرمند بین ایران و افغانستان به تاریخ ۶ بهمن ۱۳۱۷ برابر ژانویه ۱۹۳۹ منعقد گردید که هدف، تثبیت حق آبه بود که میبایست به سمت ایران جاری میشد و مبنا را آبی در نظر گرفته بودند که به بند کمال خان در افغانستان میرسید و نصف آن آب به عنوان حق آبه به سمت ایران میبایست روانه شود، توافق کردند. بنابراین هردو قرارداد تحت پیمان سعدآباد قرار داشت و استراتژی رضا خان در ابتدا اهدای دشت ناامید به افغانها و در وحله بعد تثبیت حق آبه نصف -نصف رودخانه هیرمند بوده است که عملا نیز با توجه بهعدم رهاسازی حق آبه و درگیریهای منطقه زابل (استان سیستان و بلوچستان) ایران و چخانسور افغانستان (استان نیمروز) هیچ وقت به مفاد قرار داد ۱۳۱۷ رودخانه هیرمند تحت پیمان سعد آباد منتج نشد و تا سالها بعد که پهلوی دوم برسر کار آمد همچنان این تنازعات وجود داشت. تا اینکه در آخرین قرارداد بین پهلوی دوم و سلطنت افغانستان در سال ۱۳۵۱ ایران توانست ۸۲۰ میلیون متر مکعب که به مراتب از نصف کمتر بود و تقریبا کمتر از ۱۴٪ از کل ورودی آب به مدخل سد کجکی (میانگین ۲۰ساله حدود۶۱۶۵ میلیون مترمکعب در سال) آن هم برای استفاده شرب و کشاورزی را منعقد کند؛ شایان ذکر است این مقدار به جز مصارف محیط زیستی بوده و تا به امروز به طور دقیق هیچگاه محقق نگردید. در سالهای اخیر هم تا قبل از ورود آمریکا به افغانستان و افزایش تاج سد کجکی سالانه به طور معمول میانگین حدود ۸۰۰ میلیون متر مکعب حق آبه به ایران میرسید اما در سال آبی گذشته، حق آبه حدود ۲۷ میلیون متر مکعب بوده که کمتر از۴ درصد میزان حق آبه قرارداد سال ۱۳۵۱بوده به سمت ایران رها شده است. این در حالی است که میزان تبخیر در منطقه سیستان و بلوچستان به ۴ متر و ده سانتی متر در سال میرسد و آبی که در سال گذشته وارد سرزمین ایران شده بخشی از تبخیر سالانه منطقه سیستان و بلوچستان بوده است! در طی ۱۵۰ سال گذشتهعدم تعهد افغانستان با انواع حکومت سلطنتی، طالبانی، جمهوری نشان ازعدم رعایت اصل حسن همجواری و قراردادهای فی مابین بوده و همواره با سدسازی بر روی رودخانه هیرمند اینعدم تعهد شدت گرفته است؛ شاهد مثال انحراف آب پشت سد کجکی که در فاصله ی۶۰ کیلومتری مرز با ایران قرار دارد به سمت دشت جنوبی یعنی دشت زره و شوره زار گود زره سریز میشود. سدهای کمال خان و کجکی دو سد اصلی برروی رودخانه هیرمند است که تحت عناوینی همچون مصارف کشاورزی، شرب و تولید برق از رهاسازی حق آبه ایران جلوگیری شده و این ادعاها در حالیست که با توجهعدم گستردگی تاسیسات انتقال و لوله کشی آب شهری برای مصرف شرب و نبود گستردگی کانالهای انتقال آب برای کشاورزی و رسوبگذاری که پشت مخزن قرار گرفته، عملا تولید برق نیز رد یا تا حدودی منتفی ساخته است؛ صراحتا میگویم این بهانه و تعدادی دیگر از بهانهها همه در راستایعدم تحقق حق آبه ایران است. عکسهای هوایی نشان از وضعیت معمول آب در افغانستان است. لیکن افغانها وضعیت فعلی سیستان و بلوچستان را به جایی رساندند که ایران به دنبال دریافت حق آبه برای مصرف شرب است! لذا چند راه برای دریافت حق آبه وجود دارد اول-باید نشست و ببینیم آب تحت لوای حکومت طالبان به ایران میرسد دوم- از طریق دیپلماسی و شکایت به مجامع بینالملل حق آبه را گرفت یا در آخر متوسل به درگیری نظامی شد. پر پیداست که طالبان گزینه آخر را به هیچ عنوان نمیخواهد امتحان کند چرا که میداند هرگاه در ۴۳ سال گذشته جنگ یا درگیری با ایران یا هم پیمانان ایران شکل گرفته نتیجهای جز شکست برای طرف یا طرفهای مقابل به همراه نداشته است! از لحاظ منطقی میتوان گفت آنچه طالبان به عنوان قدرت فعلی در افغانستان بدان محتاج است توجه ویژه ایران از تمامی جهات در امر حکومت رانی و اعتبار بخشی به آن است. از همین حیث میتوان گفت طالبان به عنوان حاکمیتی نسبی در افغانستان بدنبال راهی ست که به درگیری نظامی ختم نگردد و در نهایت بتواند بخشی از مشکلات داخلی یا خارجی خود را به مدد جمهوری اسلامی ایران تحت لوای حق آبه هیرمند حل کند.با سقوط قاجار و شروع سلطنت پهلوی توسط انگلیس در سال ۱۳۰۴ گذارههایی همچون تنشزایی با همسایگان، توسعه مدرن معطوف به غرب و سرکوب نیروهای مخالف داخلی، دست به اقداماتی زد که تاریخ از انگلیس به عنوان پس پردهی آن اقدامات یاد میکند. رضا خان که عملا از سال ۱۲۹۹ با کودتا حکومت را به چنگ آورد و بعد از سلطنت در سال ۱۳۰۴ دست به سرکوب مخالفان خود که عمدتا خوانین و سیاستمداران غیر همسو بودند، زد و شرایط را محیا جهت مدرنسازی برای ایران و به کام انگلیس و غرب کرد. بعد از قدرت گرفتن رضاخان در سال ۱۳۰۴ بدنبال حل اختلافاتی برآمد که نتیجه تلاشهایش در ۱۷ تیر۱۳۱۶ توافق سعدآباد با ۳ کشور همسایه یعنی ترکیه، افغانستان و عراق بود. پیمانی که بعدها از آن به نامهایی همچون میثاق چهارگانه شرقی یا توافق آسیایی نیز یاد کردند. موضوع پیمانعدم تعارض و محترم شمردن اراضی سرزمینی بود اما بیشتر شبیه واگذاری سرزمینی بود لذا رضا خان در واگذاری سرزمینی به هر سه کشور با خیانت به ایران عمل کرد. از این رو باتوجه به داغ شدن حق آبه رودخانه هیرمند در این روزها به توافقهایی که ذیل مسائل اختلاف بین ایران و افغانستان بوده، میپردازم. دو موضوع ژئوپلیتیکی و هیدروپلیتیکی ایران و افغانستان در سالهای سلطنت قاجارها با جدا شدن افغانستان از ایران شروع و در ادامه با روی کار آمدن سلطنت پهلوی بر ایران این اختلافات تا حدی وجود داشت لذا بین این دو موضوع ژئوپلیتیکی و هیدروپلیتیکی محل اختلاف دو حکومت ارتباطاتی وجود داشته که در این یادداشت آنها را بررسی میکنیم. اول موضوع دشت ناامید و به نقل از طرف افغانی دشت دغ نمدی (برگرفته از دریاچه فصلی در این دشت) بوده (ژئوپلیتیکال) و دوم تقسیم حقآبه هیرمند که از بند کمال خان تا به نزدیکی زابل و پشت بندهای زهک زابل میرسیده است (هیدروپلیتیکال) را به اختصار بررسی میکنم. دشت ناامید در بخشی از خراسان و سیستان ایران به مساحت ۳۰۰۰ کیلومتر مربع قرار داشت و در تقسیمات ژانرالها گولد سمد ۱۲۵۱ هجری شمسی و مک ماهون ۱۲۸۴ هجری شمسی در دوره قاجار بین ایران و افغانستان محل تنش و مورد ادعا طرف افغانستانی قرار داشت این در حالی ست که تا قبل از قاجار افغانستان نیز
بخشی از ایران بود.
انتهای پیام