بردن نخل طلا باورنکردنی است!
- شناسه: 11474
- پنج شنبه 4 خرداد 1402
- انتشار در صفحه ۷ | گزارش
بعد از جشنواره کن سال گذشته و جایزهای که «مثلث غم» به خودش اختصاص داد سوره سینما با «ژوزفین آزبرگ»، طراح صحنه این اثر گپ دوستانهای زد. او در این گفتوگو از کار با «روبن اوستلوند»، بردن جایزه وولکان، شباهتش با «اینگمار برگمان» و البتهعدم دیدار با اصغر فرهادی گفت. «ژوزفین آزبرگ»، طراح صحنه سوئدی و برنده جوایز متعدد در همین زمینه از جمله جایزه ولکان جشنواره کن سال ۲۰۱۷، جایزه فیلم اروپا است.
شما برای «مکعب»، جایزه جشنواره کن را به دست آوردید. به نظرتان دلیل انتخاب هیئت داوران چه بود؟
برای من سخت است که دقیقاً بگویم آنها در کار من از چه چیزی قدردانی کردند. من واقعاً متعجب و البته بسیار خوشحال شدم که آنها درک کردند و تصمیم گرفتند کار من را در بین عملکردهای هنری عالی همه فیلمها شایسته تقدیر بدانند.
سینمای سوئد همواره با «اینگمار برگمان» شناخته میشود؛ کارگردانی که برنده اسکار شد و همیشه در جشنواره کن مورد تحسین قرار میگرفت. اگرچه او هرگز برنده نخل طلایی نشد، اما مانند شما جایزه «ولکان» را برد. آیا شباهتی بین کار شما و «برگمان» وجود دارد؟
خیلی سوال جالبی است ... باور نکردنی است که من همان جایزه را بردم! آنها در ابتدا این جایزه را به کارگردانها میدادند و سپس آن را تغییر دادند و اکنون آن را به یکی از مدیران بخشهای خلاق در تیم فیلمسازی میدهند. متأسفانه من هرگز «اینگمار» را ندیدم، بنابراین واقعاً نمیدانم ما شباهتهایی داشتیم یا نه...
تفاوتهای چشمگیری بین سینمای اروپا و هالیوود وجود دارد. ممکن است مردم فکر کنند که طراحی صحنه در بلاک باسترها چالش برانگیزتر است. شما چطور فکر میکنید؟
فکر میکنم طراحی یک بلاک بستر شاید از برخی نظرها چالش برانگیزتر باشد، اما فکر میکنم هر فیلمی چالشهای خاص خود را دارد. یک فیلم بزرگ آمریکایی معمولاً بودجه هنگفتی دارد و اکثر فیلمهای اروپایی شرایط محدودتری با گروههای کوچکتر دارند و... بنابراین کار متفاوت میشود. من دو بار با فیلمهای سوئدی که بخشی از آن در نیویورک فیلمبرداری میشد، کار کردهام. اما آن پروژهها بودجهای مانند آثار سوئدی داشتند؛ پس تفاوت چندانی وجود نداشت.
آیا تا به حال به کار در هالیوود فکر کرده اید؟
اگر فیلم مناسبی باشد، حتما این کار را انجام خواهم داد. از من در مورد چند فیلم سوال شده است. یک پروژه از طرف «اسپایک جونز» به من پیشنهاد شد که واقعاً میخواستم در آن حضور داشته باشم، اما مجبور شدم آن را به دلیل همزمان شدن با «مثلث غم» «روبن» رد کنم...واقعاً امیدوارم که آقای «جونز» در فیلم بعدی باز سراغ من بیاید.
شما با یکی از مهمترین کارگردانان سینمای سوئد و اروپا کار کرده اید. تجربه کار با «روبن اوستلوند» چگونه بود؟
کار با «روبن» واقعا عالی است! من در سه فیلم آخر او همکاری داشتم و همچنین با همان مدیر فیلمبرداری، «فردریک ونزل»، کار کردیم. من فکر میکنم ادامه همکاری خوب مزیت بزرگی دارد. شما با جنبهها و نیازهای خاص یکدیگر آشنا میشوید و میفهمید که طرف مقابل چه منظور و چه انتظاری دارد.
شما در «فورس ماژور» هم بودید. فیلمی که با صحنه برجسته بهمن در خاطرهها خواهد ماند. تفاوت «مکعب» و «فورس ماژور» برای شما چه بود؟
«فورس ماژور» به جای موزه هنر در یک پیست اسکی در کوههای آلپ فرانسه اتفاق میافتاد. تنظیمات متفاوت بود و در اینجا میخواستیم پیست اسکی پیدا کنیم که زیبا نباشد. در عوض، ما میخواستیم این استراحتگاه بهطور مصنوعی بیشتر در طبیعت غوطهور شود. ما از فضاهای بیرونی در فرانسه فیلم گرفتیم و سپس تراس رستوران را ساختیم که بهمن در میانهی ناهار آنها میرسد. برخی از چالشها ایجاد زمستان در تابستان سوئد با مناظر برفی و... بود.
با «مثلث غم» در جشنواره کن شرکت داشتید. لطفاً در مورد فضای جشنواره توضیح دهید؟
جو فوق العاده بود و ما خیلی لذت بردیم! باورنکردنی است که یک فیلم در این رقابت از میان بسیاری از فیلمهای بزرگ دیگر به عنوان بهترین فیلم انتخاب شده است.
این پروژه شما برنده نخل طلا شد. از کار در «مثلث غم» بگویید.
بردن نخل طلا باورنکردنی است! این سومین فیلمی است که با «روبن» میسازیم که یک همکاری عالی با او و بسیاری دیگر از همکارانمان بود. زمانی که تمام کار سخت تیم به فیلمی عالی تبدیل میشود که مردم قدردان آن هستند، بسیار ارزشمند است.
جذابترین قسمت کار در فیلم «مثلث غم» چه بوده است؟
این فیلم به سه بخش مختلف تقسیم میشود - دنیای مد، قایق تفریحی لوکس و ساحل. با وجود اینکه مجموعههای متفاوتی بود، ما از نظر بصری آنها را کنار هم نگه داشتیم. هر بخش چالشهای خاص خود را داشت. در مورد قایق تفریحی، که یکی از مکانهای کلیدی بود، ما باید قایقی پیدا میکردیم که دارای نمای بیرونیای باشد که ما آن را دوست میداشتیم و نیازهای ما را برای صحنههای خاصمان برآورده کند. وقتی قایق را پیدا کردیم من برای فضای داخلی آن طرحهایی زدم که آنها را روی یک صفحه هیدرولیک در استودیو ساختیم تا بتوانیم حرکت امواج را کنترل کنیم.
فکر میکنید «مثلث غم» چه ویژگیهایی داشت که هیئت داوران را متقاعد کرد نخل طلا را به آن اهدا کنند؟
من فکر میکنم این فیلم بسیار جدی و در عین حال بسیار خنده دار است. این یک ترکیب نادر است اما برای آگاه کردن مردم از برخی رفتارهای بد خود در همان زمان که میخندند استفاده میکند.
انتهای پیام