یک پرسش بیپاسخ: چرا مهاجرت نمیکنیم؟
- شناسه: 1145
- چهارشنبه 7 دی 1402
- انتشار در صفحه ۱
اول دیماه امسال، روزنامه اطلاعات به نقل از مدیرعامل «انجمن بازرگانی ایران و کانادا» نوشت براساس برآوردها در یک و نیم سال اخیر، فعالان بخش صنعت وتجارت ایران تا ۷۰ میلیارد دلار سرمایه به شکل کارخانه و ملک را از ایران خارج نموده وبه کانادا بردهاند. هر چند صحت خبر توسط بانک مرکزی مورد تردید قرار گرفته، ولی واقعیت آن است که این آمار، حتی اگر اغراق گونه باشد نیز، حکایت از وجود یک نگرانی جدی در خصوص تهدید حیات اجتماعی و خروج برخی نخبگان دارد. با وجود تعدد روشهای مهاجرت و فراوانی کشورهای مهاجرپذیر، این روزها دیگر مهاجرت رویای دست نیافتنی به نظر نمیرسد. آنها که واقعاً عزمی برای رفتن دارند بالاخره راهی
خواهند یافت.
از نظر محسن رنانی، مهاجرت به عنوان یک تصمیم بیبازگشت، ضمن آسیب به «بست وجودی انسان»، به معنای دست شستن از همه موقعیتهای اجتماعی بوده که فرد برای خویش دست و پا کرده است. از نظر این استاد دانشگاه اصفهان، آهنگ شتابدار هجرت نخبگان، خطرات جدی هم برای حاکمیت و هم برای زندگی جمعی در پی دارد. این حجم از خروج، علاوه بر خطر ایجاد فرسایش تمدنی، منجر به نابودی طبقه متوسط جامعه میشود. نیازی به گفتن نیست که جامعه، بدون نخبگانش تهی از عقلانیت گردیده و در بزنگاههای تاریخی حرفی برای گفتن ندارد. یکی از دلایل غیرقابل انکار تمایل به این حجم از مهاجرت، از بیتدبیری ما بوده که در این خصوص دست کم دو مصداق قابل اشاره است.
اول؛ در عرصه مدیریت داخلی، کار به جایی رسیده که رسانههای حامی دولت نیز قلم به انتقاد برده و مینویسند خانه، خودرو، دلار و سکه ترمز بریده و کسی داوطلب پاسخگویی نیست. مطابق معمول همه سالهای اخیر، هر زمان نرخ ارز سرکش میشود حرف درمانی مقامات آغاز میشود. فقط خدا میداندوضعیت چقدر اسفناک بوده و مردم چه رنجی متحمل شدهاند که مسئولین، کاهش تورم به ۴۰ درصد در سال جاری را برای خود یک دستاورد تلقی میکنند. این روزها نرخ دلار در حالی قیمت ۴۰ هزار تومان را پشت سر گذاشته که رئیس کل بانک مرکزی، ۲۱اردیبهشت-زمانی که دلار در کانال ۲۵ هزار تومان معامله میشد- در اظهارنظری مدعی شد در تاریخ بانک مرکزی بیشترین ذخایر اسکناس ارزی را داریم.
دوم؛ در عرصه سیاست خارجی نیز شرایط خیلی گل و بلبل نبوده و دولت، منفعلانه در حال تماشای گلهایی است که در صحنه بینالملل وارد دروازه ایران میشود. برای مثال، «زمستان سخت اروپا» کلید واژهای بوده که تیم مذاکرهکننده برجامی به آن دلبسته بود تا در مذاکرات هستهای دست بالا را بگیرد. بر خلاف انتظارات، اما، نه تنها خبری از زمستان سخت اروپا نشد، بلکه به برکت برنامهریزی و آیندهنگری، گاز به وفور و با قیمت مناسب برای مردم آن کشورها در دسترس قرار گرفت. در ایران، اما، کار به جیرهبندی و قطع گاز ادارات دولتی رسیده است. با این شرایط، نمیتوان امیدی به حل موضوع هستهای، به عنوان ابرچالشی که ۲۰سال خون جامعه را مثل زالو بلعیده، داشت. این قبیل ناکارآمدیها در نظام حکمرانی ما بوده که امان مردم و جامعه نخبگانی را بریده و یک زمینه اجتماعی قوی برای مهاجرت را شکل داده است.تقویت این موج، بیش از آنکه نخبگان مهاجر را آزار دهد، یک هزینه جبرانناپذیر بر پیکر جامعه و نظام اجتماعی تحمیل میکند. به بیان دیگر، مهاجرت بیش از آنکه تبعات منفیاش دامنگیر افراد شود، جامعه را خلع سلاح میکند. جامعه بدون نخبگانش همچون قایقی است که نمیداند به کدام سو در حال حرکت است. عواقب این کمباری اجتماعی، از بیتفاوتی نسبت به بحرانهای موجود گرفته تا تکیه کار نابلدان بر کرسیهای مدیریتی، گسترش مییابد. به نظر میرسد انگشت اتهام فرار مغزها و سرمایه اقتصادی، در وهله اول، همین کشتی بر گل نشسته مدیریت و حکمرانی سنتی باشد. پس، اگر میخواهیم کشور را نجات دهیم باید بپذیریم که نیازمند اصلاح هستیم.
اکنونما ماندهایم و مسئولانی که در واکنش به دلار ۴۰ هزار تومانی، با زبان بیزبانی، میگویند وضعیت چندان هم بد نیست و باید شکرگزار بود. اکنون ما ماندهایم و سیاستمدارانی که روی خوش به اصلاح نشان نمیدهند. اکنون ما ماندهایم و جوانانی که راهی جز مهاجرت پیش پای خود نمیبینند. اکنون ما ماندهایم و یک پرسش بیپاسخ: چرا مهاجرت نمیکنیم؟ مدتهاست استدلال امثال اینجانب در مقابل کسانی که میپرسند چرا به فکر مهاجرت نیستید دیگرقانعکننده نیست.
انتهای پیام