«برگُزین» روزنامههای ایران
- شناسه: 11300
- دوشنبه 1 خرداد 1402
- انتشار در صفحه ۱۱ | فرهنگی
در این ستون ـ بیهیچ دخل و تصرفی ـ گزیدهای از مطالب روزنامههای سراسری کشور را فردای انتشار میتوانید مطالعه کنید.
هم میهن: در ضرورت اقناع افکار عمومی
شاید تردیدی نباشد که یکی از مهمترین موضوعاتی که درباره آن اختلافنظر وجود دارد و تقریبا همه فعالیتهای جامعه و حکومت را تحت تاثیر خود قرار داده است، موضوع سیاست خارجی کشور است. موضوعی که روز گذشته، محور اصلی سخنان مقام رهبری در دیدار با کارگزاران دستگاه دیپلماسی کشور بود.
1-اولین نکته، مسئله اعتماد یا بیاعتمادی در سیاست خارجی است. اینکه آیا باید به اظهارات و مواضع مقامات کشورهای دیگر اعتماد کرد یا بیاعتماد بود؟ واقعیت این است که در سیاست خارجی چیزی به عنوان اعتماد وجود ندارد. پایه و اساس آن، قدرت است. هیچ سیاستمداری مبتنی بر اعتماد طرف مقابل اقدامی را نمیکند. البته در لحن و کلام میگوییم که به یکدیگر اعتماد داریم، ولی اینها حرف است. اعتماد در روابط خانوادگی و فردی و شخصی و دوستی معنا دارد. در روابط حقوقی بهویژه سیاسی میان کشورها موضوعیت ندارد. پایه روابط خارجی براساس قدرت و برای تامین منافع ملی است. هر چیز دیگری باید در ذیل این دو عنوان خود را نشان دهد.
2-دیپلماسی التماسی که درسخنان ایشان نفی شده است نیز گزارهای روشن است. اصولاً التماس معنا ندارد، مگر با التماس به ما خانه یا ماشین یا... میدهند که انتظار داشته باشیم در سیاست خارجی بدهند؟ چنین رفتاری در سیاست خارجی امری موهوم است، و هیچگاه به نتیجه نخواهد رسید، اتفاقا نتیجه عکس هم خواهد داشت، چون التماس بهمعنای ضعف است و موجب میشود که طرف مقابل را در کسب امتیازات بیشتر تشجیع کند. البته گفتوگوی دیپلماتیک ضوابط و اصول خود را دارد همانطور که گفتوگوهای اقتصادی و تعارفات معمول نیز چنین است و قرار نیست که گفتوگوی دیپلماتیک را با تعابیر جنگی بیان کرد. فرق گفتوگوی دیپلماتیک با شیوههای دیگر در این است که مطالبات و قدرت خود را با ادبیاتی بیان میکند که از نظر شخص ثالث و ناظر بیطرف، محترمانه و منطقی به نظر برسد.
3-نکته بسیار مهم دیگری که ایشان اشاره کردند، توانایی تبیین اقناعکننده منطق رویکردهای کشور در موضوعات مختلف سیاست خارجی بود. اگر همین یک نکته رعایت شود، همه مسائل حل خواهد شد. اگر چنین تواناییای وجود داشته باشد، بهطور قطع از بحث و گفتوگو استقبال خواهد شد، چون سیاست خارجی نیازمند حمایت داخلی است. از ابتدای انقلاب تا چند سال پیش اغلب قریب به اتفاق سیاستهای کشور در امور خارجی مورد حمایت حداقل ۶۰ تا ۷۰ درصد مردم بود، ولی از چند سال پیش این حمایت ابتدا به زیر ۵۰ درصد و سپس پایینتر رسیده است و این خطری برای سیاست خارجی کشور است. دولتی که به سیاست خارجی خود اطمینان دارد، در سطح عموم و حداقل در سطح نخبگان میتواند مسائل را به بحث و گفتوگو بگذارد، زیرا از قدرت اقناعکنندگی خود اطمینان دارد. متاسفانه درسالهای اخیر موضوعاتی از قبیل برجام و بخشی از سیاست منطقهای ایران دچار این ضعف شده است که باید تجدیدنظر کلی برای اقناع افکار عمومی درباره آنها صورت گیرد.
ایران: دیپلماسی ابتکاری
یکی از آفتهای سیاست در حوزه سیاست خارجی و مذاکره در سالیان نهچندان دور و دورهای که جریانی مدعی دیپلماسی بود و میپنداشت که زبان دنیا را بلد است؛ قصه پرغصه «دیپلماسی التماسی» بود. به اسم دیپلماسی و با مانور بر اینکه باید با کدخدا بست! توان و ظرفیت کشور در برههای درگیر مسیری شد که گویا تمام کابینه به وزارت امور خارجه تبدیل و تجمیع شده و تمام دستورکار وزارت امور خارجه هم برجام است! اما نتیجه چه شد؟ تحریمها لغو نشد و از قضا همان برجام به اهرم و حربه فشاری تبدیل شد که طرف مقابل به بهانه لغو تحریمها، صدها تحریم به تحریمهای قبلی افزود. این دومینو و مسیری که پایان آن روشن نبود در نهایت منجر به یک خروجی شد که یک واژه تاریخی در توصیف آن خلق گردید: «تقریباً هیچ!» سؤالی که به میان میآید این است که رهروان دیپلماسی التماسی، مشخصاً چه دیدگاهی داشتند و از چه منظری تحلیل میکردند که حیات و ممات اقتصاد کشور را هم به مذاکره گره میزدند؟ واقعیت این است که رهروان «دیپلماسی التماسی»، امریکا را فعالمایشاء میدانستند و میپنداشتند همه چیز را باید با آن تراز کرد. تجربه تلخ برجام نمونه بارز این سیاستورزی بود. اینجاست که دیپلماسی التماسی و انفعالی شکل میگیرد و حتی اقتصاد کشور را به گروگان میگیرند تا به اسم مذاکره و صلح، سازش و کرنش را کلید بزنند.یکی دیگر از خصیصههای رهروان «دیپلماسی التماسی»، این بود که سخن دشمن را حمل بر صحت میکردند! مثل آنکه تیتر زدند «امضای کری تضمین است» ولی برای سخن خودی، حمل به صحت نمیکردند و ابایی هم نداشتند حتی تصویری بسازند که همیشه توپ در زمین ایران باشد!
رهبر انقلاب روز گذشته در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران، با تبیین ضوابط و شاخصهای سیاست خارجی موفق، بر پرهیز از دیپلماسی التماسی، لزوم تعاملات خردمندانه و انعطاف با حفظ اصول تأکید فرمودند. این تأکید در وهله اول میتواند بدین معنا باشد که ما باید هم از دیپلماسی التماسی که در دورهای بدان گرفتار شدیم عبرت بگیریم و در شرایط کنونی، برنامهریزی دقیقی برای جایگاه مناسب ایران اسلامی در نظم جدید جهانی داشته باشیم. دولت سیزدهم به گواهی اقدامات یک سال و نیم گذشته خود در حوزه دیپلماسی، کوشیده تا از دیپلماسی انفعالی و التماسی به دیپلماسی ابتکاری و انقلابی، شیفت پیدا کند. به جای اینکه اقتصاد کشور به توافق گره زده شود، سیاست احیا و توسعه روابط با همسایگان را در میدان عمل کلید زد. به جای اینکه منتظر اخم و لبخند غرب باشد، اینک دولت ما مسیر تعامل راهبردی با دنیا را از طریق شانگهای و بریکس و تعاملات ویژه با روسیه و چین دنبال میکند. سیاست تن دادن به یکجانبهگرایی امریکا از دستور کار خارج شده و دیپلماسی فعلی در مسیر موازنه قدرت قرار گرفته است.
واقعیت را نمیشود انکار کرد؛ رئالیسم رئیسی در سیاست خارجی جواب داده است؛ موازنه قوا در دیپلماسی را احیا کرد، سیاست همسایگی را اجرایی کرد، دیپلماسی التماسی را بایگانی کرد و اکنون برای ایران در نظم جدید جهانی فرصت ساخت.
شرق: منافع ملی، میزان سیاسی
اجازه دهید برخلاف شیوه رایج که «دیگران» (دگراندیشان، تحولطلبان، مخالفان، کشورهای بیگانه، نهادها، صاحبمنصبان و...) را مقصر انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی تلقی میکنند، گفته شود که هیچ فرد، جناح، صاحبمنصب، نهاد یا کشور بیگانهای، مقصر انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی نیست؛ بلکه «ریشه بیشتر چالشهای اجتماعی و ملی، فقدان تعاریف مشخص از اهداف ملی است که مورد پذیرش اکثریت نخبگان باشند»؛ بنابراین «درک و تدوین تعریف مورد پذیرش اکثریت نخبگان از منافع ملی بهمثابه سنگ محکی برای ارزیابی و قضاوت همه پدیدههای سیاسی و عملکرد ساختار مدیریتی، ابرنیاز عرصه و مدیریت سیاسی است». بیشک برجستهترین ویژگی مدیریت ناهماهنگی اهداف، اندیشه، راهکارها، عملکردها، اظهارنظرها و... است. ازاینرو این موجز تلاشی برای درک و تبیین بنیادیترین ریشه ناهماهنگی در عرصه و مدیریت سیاسی است. آشفتگی به معنی نبود انسجام رفتاری است. به عبارتی انسجام و هماهنگی رفتاری مستلزم ساختار رفتاری است. اینکه ساختار رفتاری برایند هدف مشترک است؛ بنابراین برای ایجاد هماهنگی رفتاری در عرصه سیاسی، بهمثابه عرصه عمومی، جمعی و ملی، میهندوستان به ضرورت باید حول یک هدف مشترک اجماع کنند. به این دلیل کاربردی و ساده که اجماع پیرامون هدف مشترک، زمینه یا لازمه ساختار رفتاری هماهنگ و هدفمند است. نکته قابل تعمق اینکه «هیچ پدیده، فعل، رفتار، اندیشه، طرح، هدف، آرزو، رؤیا و... اشتباه، نامطلوب و خطا نیست؛ بلکه همان چیزی است که باید باشد. اینکه درست یا نادرست، مطلوب یا نامطلوب، اخلاقی یا غیراخلاقی و کاربردی یا غیرکاربردی بودن، زمانی معنی و کارکرد دارد که آنچه موجود است، با یک سنگ محک مقایسه، ارزیابی و قضاوت شود». اگر این گزاره منطقی و کاربردی تلقی شود، آنگاه باید گفته شود که انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی که زیست روزمره شهروندان را دشوار، بدون چشمانداز و ناامیدکننده کرده است، ناشی از فقدان سنگ محکی برای ارزیابی و قضاوت انواع اندیشهها، طرحها، عملکردها، اهداف، آرمانها و... است. میهندوستان «صادق و بیمنت»، باید بپذیرند که بدون وجود یک سنگ محک ملی (جمعی) برای ارزیابی و قضاوت اهداف، اندیشهها، طرحها، عملکردها و...، هر پدیده سیاسی میتواند درست یا نادرست و مطلوب یا نامطلوب باشد. به عبارتی در عرصه سیاسی که سنگ محکی برای ارزیابی و قضاوت اهداف، عملکردها، اندیشهها و... وجود نداشته باشد، نقد و انتقاد از عملکرد صاحبمنصبان، سیاستورزان، دگراندیشان، مخالفان و... بیمعنی، غیرکاربردی و بیحاصل است.
در راستای درک ابرنیاز سیاسی، تبیین کلی و مختصری از مفهوم «منافع ملی بهعنوان مبدأ و مقصد همه فعل و انفعالات اجتماعی» ارائه میشود.
منافع ملی بنیاد کارآمدی، مشروعیت، پایداری و اقتدار هر حکومتی است. ازاینرو هیچ نهاد اجتماعی، شهروند یا صاحبمنصبی نمیتواند اندیشه، هدف یا عملکردی مغایر منافع ملی داشته باشد. اگر تبیین کلی و مختصر فوق، درکی کلی از چیستی، اهمیت و کاربرد سنگ محک یا میزان سیاسی، بهمثابه ابزار ارزیابی و قضاوت پدیدههای سیاسی در عرصههای داخلی و خارجه ارائه داده باشد، آنگاه پرسشی که باید درباره آن تعمق و تبادلنظر شود، اینکه چه کسانی و چگونه میتوانند تعریف قابلقبولی از منافع ملی بهمثابه یک میزان سیاسی برای ارزیابی و قضاوت همه پدیدههای سیاسی تدبیر کنند؟
تا زمانی که «تعریف ایرانشمولی از منافع ملی بهعنوان سنگ محک ارزیابی و قضاوت پدیدهها و عملکرد سیاسی، تدوین و از طرف بیشتر نخبگان سیاسی، دانشگاهی و... پذیرفته نشود»، بهعنوان مثال، نمیتوان ادعا کرد که عملکرد، راهبرد، طرحها، دستاوردها و... روابط خارجه در چهار دهه گذشته در راستای منافع ملی نبوده است یا نمیتوان ادعا کرد که دخالت اندیشهها و اهداف تاریخی و... در مدیریت سیاسی آسیبزاست.
تدوین و وجود تعریف و پذیرش ایرانشمول منافع ملی بهمثابه سنگ محکی برای ارزیابی و قضاوت عملکرد سیاستورزان و انواع پدیدههای سیاسی، نهتنها برجستهترین نشان یا نمود فاعلیت یا مفعولیت یک نظام سیاسی در عرصه روابط بینالملل است؛ بلکه ستون فقرات یک جامعه و ساختار حکمرانی است. اینکه در جهان خرد، فناوری، علم بنیاد و فاقد قانون و اخلاق، حصول امنیت، آرامش، رفاه و... نسبی برای جوامع و حکومتهای بدون ستون فقرات، یک توهم یا رؤیا خواهد بود. یقینا برخی مخالف خواهند بود؛ اما باید گفته شود اذهانی که اهمیت و کارکرد بنیادی منافع ملی بهمثابه مبدأ و مقصد همه فعل و انفعالات اجتماعی و ملی، به معنی کاربردیترین سنگ محک برای ارزیابی و قضاوت پدیدههای سیاسی و عملکرد ساختار مدیریت کلان را درک نکنند، ذات عرصه روابط بینالملل و فلسفه و مبانی ایجاد و بقای یک جامعه را دریافت نکردهاند.
انتهای پیام