عهد اخوت
- شناسه: 11215
- یکشنبه 31 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۵ | فرهنگی
آفتاب یزد - آریو راقب کیانی: «گای ریچی» فیلمساز انگلیسی نشان داده است که به سینمای اکشن علاقمند بوده و در آن تبحر دارد و در کارنامه فیلمسازی اش، گاهی این ژانر پرهزینه و مورد دلخواهاش را آمیخته به فضای کمدی ساخته است و گاهی در فضای حماسی و گاهی هم در فضای معمایی داستان گویی کرده است. البته که این انگاره همیشه نسبت به سینمای اکشن وجود داشته است که تماشاگر، خروجی اینگونه فیلمها را در رده آثار هنری نمیگنجاند و بیشتر برچسب سینمای صنعتی را یدک میکشند تا به نوعی به گیشههای رونق بخشند و نمیتوان کتمان کرد که در چنین ژانری و بعضی از آثار این سینما، مخاطب شاهد کارکردهای هنری نیز بوده است که صرفا منتج به جنگ یک ابرقهرمان با ضدقهرمانها نبوده است. آخرین ساخته این کارگردان یعنی فیلم «پیمان» نیز، خود را محدود به صحنههای زد و خورد و خشونت آمیز و قتل نکرده است و صرفا تلاش نمیکند تماشاگر را از طریق سکانسهای اکشن و جلوههای ویژه و بصریاش به وجد آورد. فیلم «پیمان» روایتاش را از مارس 2018 درست در زمان بحبوحه جنگ در افغانستان با حضور ارتش ایالات متحده در این کشور آغاز میکند. فیلم از همان سکانسهای ابتداییاش عیان میسازد که قرار است مخاطب با یک درام جنگی تمام عیار و بیرحمانه مواجه گردد. ابتدای فیلم که در آن یک کامیون بمبگذاری شده توسط طالبان در کمین یگان آمریکایی منفجر میشود و باعث کشته شدن مترجم افغان میگردد، نشان میدهد که جنگ، خودی و ناخودی نمیشناسد و همه را در مرداب خود گرفتار میکند. دو راهی تصمیمگیری گروهبان «جان کینلی» (با بازی جیک جیلنهال) برای استخدام مترجم دیگر افغان، باعث میگردد که شکل رابطهای از عدم اطمینان و اعتماد و همراه با احتیاط و کج دار و مریزی بین او و مترجم جایگزیناش یعنی «احمد» (با بازی دار سلیم) شکل بگیرد. بنابراین عنصر پیرنگ داستانی و شخصیتسازی تکمیلی این دو پرسوناژ نقش تعیین کنندهای در معرفی روابط آنها به تماشاگر دارد. در فیلم نقاط بسیاری به عنوان گره افکنده شده است، که گره گشایی آنها به شناخت این دو کاراکتر از یکدیگر و کنار گذاشتن نگاه بدبینانه نسبت به هم منتهی میگردد. فیلم عنوان میدارد کاراکتر احمد همچون 300 مترجم افغان وابسته به ارتش ایالات متحده که بعدها به قتل رسیدهاند، نه تنها از طالبان و ایدئولوژی این گروه زخم خوردهاند، بلکه خدمترسانی آنها به ارتش آمریکا نوع حرکت میهنپرستانه است.
لو رفتن مکان و کارخانه بمب دستسازی طالبان و کشته شدن تمامی اعضای گروه گروهبان «جان کینلی» و فرار او به همراه مترجماش از دست نیروهای شورشی طالبان باعث شکلگیری یک رابطه فرا انسانی-ملیتی بین این دو کاراکتر میگردد که هر یک باید به نوبه خود باید موانع بیشمار سر راه دیگری را بردارد. انسانیت «احمد» تا آنجا مفهوم و بسط پیدا میکند که تا جایی که جان دارد و میتواند «جان کینلی» را از محدوده تحت کنترل طالبان عبور میدهد و انسانیت «جان کینلی» در قبال «احمد» تا آنجا معنا پیدا میکند که پس از نجات، سعی دارد که مخفیگاه «احمد» را پیدا کند و او و خانوادهاش را متقاعد میکند تا برای فرار از دست طالبان به ایالات متحده بروند. قدر مسلم فیلم نمیخواهد که مخاطب طرف نیروهای آمریکایی را بگیرد و هر از گاهی نیز آنها را نیز در موضع ضعف و کم رمق و بیپناه قرار میدهد، بلکه میخواهد سرگذشت انسانهای بیگناه کشته شدهای را به شکل بیطرفانهای نمایش دهد که چارهای جزء مبارزه با طالبان را نداشتهاند. فیلم در سفر تعقیب و گریز این دو کاراکتر، با استفاده از قابهای هلی شات چشمنواز، برای مدتی از سینمای خشونتبار جنگیاش فاصله میگیرد و رنگ دراماتیزه شدن از پس روابط این دو کاراکتر را به خود میگیرد. پرترههای احساسی ترسیم شده بین دو این کاراکتر، به قدری جا افتاده است که نه میتوان به «جان کینلی» لقب متجاوز به یک سرزمین را داد و نه به احمد برچسب مظلوم را. بنابراین در کفه ترازو فیلمساز هر دو به یک اندازه انسان تعریف میشوند که حاضرند فارغ از هرگونه شکاف فرهنگی حاکم بینشان، جان خود را برای نجات دیگری به خطر بیندازد و بیان دارند عهد اخوت نه جغرافیا میشناسد و نه نژاد.
انتهای پیام