(به مناسبت ۲۸ اردیبهشت، زادروز حکیم عمر خیام نیشابوری)
- شناسه: 11118
- پنج شنبه 28 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۱۲ | سیاسی
مهران اکبری قاضی چاکی (اِشکوَری)
> مقدمه
وقتی اثری نوشته میشود باید منتظر ترجمه آن اثر هم بود هرچند این اتفاق جز برای آثار شاخص رخ نمیدهد اما کلا اگر ترجمه پا به عرصه ادبیات نمیگذاشت آثار هر مردمی تنها برای مردمانی که همزبان آنها بودند قابل استفاده بود و نه ادبیات بعلت رکود و حصار زبان به تخلیط و ترقی میرسید، نه علم پیشرفت میکرد، نه هنر تعالی مییافت و در نهایت نه فرهنگ رشد مینمود. ضرورت جهانی جهت پیشرفت، سبب خلق ترجمه گشت. ایران که خود یکی از بزرگترین کانونهای ادبیات به ویژه شعر است گرچه هنوز بسیار از ترجمه کم استفاده و سود برده و به بیان دیگر؛ هنوز حق خود را از ترجمه نستانده ولی باز به مدد ترجمه توانسته در تمام امور به ویژه ادبیات منظوم در جهان جا باز کند. به واسطه همین پدیده مبارک هم است که هم ما امروزه با بیشتر شعرا و ادبا جهان آشنا هستیم و از آثارشان لذت و بهره میبریم و هم خارجیها از ادبیات ما. به واسطه همین ترجمه است که حال در جهان خیلی از شعرای تراز اول ما را میشناسند. یکی از این شعرا، «حکیم عمر خیام نیشابوری» است که به واسطه ترجمه شاهکار «ادوارد فیتز جرالد» به اشتهاری عالمگیر نائل آمده است.
> ادوارد فیتز جرالد
«ادوارد فیتز جرالد» مترجم و شاعر شهیر، ۳۱ مارس ۱۸۰۹ در روستای «بِرد فیلد هاوس» از توابع «سافک» در جنوب شرقی انگلیس از خانوادهای ایرلندی- انگلیسی ثروتمند متولد شد. پدر و مادرش هر دو از نجیب زادگان و پسرعمو و دخترعمو بودند. کودکی ادوارد در فرانسه گذشت و طبعا از همان کودکی با یک زبان غیر از زبان مادری آشنا و همین شاید نخستین دلیل انگیزشی برای مترجم شدنش بود.
۹ سال بعد به خاطر مرگ پدربزرگ مادری ادوارد، خانواده بعلت تک وارث بودن مادر، جهت اداره املاک و مستقلات به لندن مراجعه کردند. این خانواده مطابق اکثر خانوادههای مرفه آن زمان، پُر جمعیت با ۸ فرزند و ادوارد فرزند یکی مانده به آخر بود با روحیهای بسیار حساس و استعدادی شگرف. همین استعداد موجب شد که به دانشگاهی چون»کمبریج» که ورود به آن رویای هر جوان تحصیل کردهای بود وارد و ۱۸۳۰ هم فارغ التحصیل گردد هرچند کلا از مدرسه تا دانشگاه هرگز شاگرد ممتازی نبود.
> مهاجرت از لندن به روستای زادگاه
فیتز جرالد به علت موقعیت ممتاز خانوادگی، تحصیلات عالیه و علاقه وافر به ادبیات طبعا دارای دوستان فرهیخته زیادی بود. در زمان او بریتانیا دارای شعرای بزرگی بود نظیر «آلفرد لرد تنیس» (شاعر دربار سلطنتی و مورد علاقه ملکه ویکتوریا) یا «تامس کارلایل» و... که اکثرا از دوستانش بودند. روحیه سرکش و آزادی طلبش کم کم موجب فاصله گرفتنش از مذهب و شاید همین فاصله سبب شد وقتی به رباعیات خیام رسید آنقدر مجذوب آن شود. ادوارد مدتی پس از فارغ التحصیلی، زندگی پُر زرق و برق پایتخت را ترک و به کلبهای نزدیک املاک خانوادگی در روستای محل تولدش مهاجرت کرد. مهاجرتی به بلندای یک عمر و بدون بازگشت.
> دوستی با پروفسور کاول و آموختن فارسی
فیتز جرالد در ۴۰ سالگی توسط دوست صمیمیَش، پروفسور «ادوارد بایلز کاول» (نخستین پروفسور زبان سانسکریت)، طی یک نسخه خطی فارسی ارزشمند در کتابخانه «بادلیانِآکسفورد» به رباعیات خیام رسید و از این کتاب رونوشت برداشت تا در وقت مقتضی ترجمه کند. دسامبر ۱۸۵۲ به پیشنهاد کاول تصمیم به آموختن زبان فارسی گرفت. وی زبان فارسی را نزد پروفسور به نحو کامل آموخت. دستور زبان فارسی اثر «سر ویلیا جونز» هم شد جزوه درسی او. جدا ازین روابط شاگرد و استادی بین او و کاول، روابط احساسی زیادی هم با وجود ۱۸ سال جوانتر بودن کاول، برقرار و کاول در باروری علائق ادبیِفارسیِ فیتز جرالد بیشترین تاثیر را داشته است. کاول با «الیزابت»، معشوقه اسبق فیتز جرالد ازدواج کرد ولی فیتز جرالد با این وجود از دوستان صمیمی کاول و همسرش باقی ماند و این دوستی و همکاری ادبی بین آنها تا پایان عمر فیتز جرالد ادامه داشت. اما سال ۱۸۵۶ پروفسور و همسرش برای تدریس تاریخ انگلیس به هند عزیمت میکنند و وی به داغی مبتلا میشود که تا مرگ بارها بدان نشست و از آن صدمات روحی فراوان دید و آن جدایی از دوستان بود! جدایی از نزدیکان در روحیه حساس او تاثیر منفی زیادی میگذاشت. هرچند ارتباط آنها همیشه با وجود مهاجرتهای مختلف کاری کاول، با نامه نگاری برقرار ماند.
> نخستین پیوندها با فارسی
گرچه اشتهار جهانی فیتز جرالد بخاطر ترجمه رباعیات خیام بوده، ولی خیام نخستین یا تنها شاعر ایرانی نیست که فیتز جرالد با او آشنا شد. شیخ اجل، سعدی نخستین شاعر ایرانیست که با او آشنا و اصلا بخاطر اشعار سعدی به فارسی راغب شد. سابقه این آشنایی به عنفوان جوانی او میرسد در حالیکه به خیام در میانسالی رسید. نخستین ردپای شعر سعدی (گلی خوش بوی در حمام روزی) در نامه فیتز جرالد به دوستش «بارتن» در ۱۸۴۳ دیده میشود که آن شعر را به انگلیسی آنهم به شعر ترجمه و این نخستین ترجمه از فارسی اوست. در ۱۸۵۴ شروع کرد به خواندن ترجمههایی از سعدی ولی نه از ترجمهها راضی بود و نه ترجمه «گلستان» را در استعانت خود میدید. این کار و کنکاش در سعدی روز به روز به مهارتش در فارسی افزود و موجب شد او شاهنامه را از متن اصلی فارسی بخواند و لذت ببرد. خواجه حافظ شیرازی، سوژه جذاب بعدی فیتز جرالد که به گفته او «حافظ، شرقیترین شاعر و موسیقیدان واژه ها» است. سابقه آشنایی فیتز جرالد با اشعار فردوسی و حافظ از کتاب دستور زبان جونز بوده. وی چندین ترجمه از حافظ به زبانهای غیر انگلیسی نظیر فرانسه و آلمانی را تهیه و به انطباقشان پرداخت. ولی خود هرگز به ترجمه حافظ نپرداخت چون بیشتر غزلیاتش را غیرقابل ترجمه میدانست. (گرچه دو غزل را ترجمه و به دوست شاعری توصیه کرد که غزلیات را به شعر انگلیسی بازسرایی کند) فیتز جرالد سایر دوستان شاعرش و مترجمش را هم به آموختن فارسی تشویق میکرد.
کاول در ترجمه حافظ از وی بعنوان کارشناس فارسی و شاعری که بهتر روح غزل را درک و در ترجمه انتقال میدهد، استفاده کرد. مقارن خواندن حافظ، به توصیه کاول اشعار «سلامان و ابسال» جامی را ترجمه و خلاصهی آن را به انگلیسی سرود و منتشر کرد. هنوز نسخهای حاشیهنویسی شده آن دو در کمبریج موجودست! (جرالد «بهارستان» و «یوسف و زلیخا» جامی را هم از زبان آلمانی خواند.) در نهایت دست روزگار سعدی، فردوسی، حافظ، عطار، مولوی و جامی را به فیتز جرالد شناساند تا او به خیام، کعبه مرادش برسد! روح عاصی وی که انطباق کامل با شعر خیام داشته از دریای سعدی تا بحر جامی غواصی کرده، نهایتا در ساحل خیام لنگر انداخته و جامِ جامی را بر زمین گذاشته و جام خیامی
بر لب نهاده!
> ازدواج ناموفق
بعد از رفتن کاول، یکی از دوستان شاعر فیتز جرالد بنام بارتن درگذشت و چون فیتز جرالد محزون از مرگ دوست، مراقبت از پیردختر او، «لوسی» را وظیفه خود میدانست نهایتا با این دختر حدود سال ۱۸۵۷ ازدواج کرد. ازدواجی با پایانی تلخ که تنها یک سال دوام داشت. وی پس ازین ازدواج نافرجام بسیار منزوی تر، حساستر و به دور از خانواده بیشتر به دوستان ادیب خو کرد. در دوره «ویکتوریا» افرادی نظیر وی به علت انزوا به «مجردات» معروف بودند. ضمنا او به علت پختگی زیاد از همان جوانی هم به «فیتز جرالدِ پیر» شهرت یافت!
> استحاله در خیام
فیتز جرالد چون زبان فارسی را بسیار عالی آموخت به اشعار خیام راغبتر شد. رغبتی که بعد از مدتی کوتاه، جای خود را به شیفتگی شدید هم در اشعار و هم در مسلک و شخصیت خیام داد. وی در یک کلام مرید دلسوخته خیام و در او استحاله یافت و فیتز جرالد گیاهخوار و طبیعت دوست بجای زندگی در لندن به معیشت درویشی یک روستا قناعت کرد با وجود اینکه از خانوادهای متمکن بود. اشعار خاص خیام شد مرهم دردهای بیحساب و مایه آرامش روح بیقرارش. ضمن اینکه ازدواج ناموفق وضع روحیش را بدتر کرده و او در اوج این مصائب اشعار خیام را مونسِتنهاییِخود یافت و مورفین دردهایش. فیتز جرالد از رباعیات به عنوان اشعارِ اپیگوری با یک سطح جاذبه فراتر نام برد و در بدترین شرایط روحی به ترجمهای شاهکار دست زد.
> ترجمه
«وفاداری به نویسنده اولین وظیفه مترجم است. نتیجه ترجمه هرچقدر هم غریب از آب درآمد مهم نیست!»
این سخنان «ولادمیر نایاکف» نویسنده شهیر روسیه است که متاسفانه در دنیای ترجمه امروز اصلا رعایت نمیشود. فیتز جرالد هم چندان به این اصل معتقد نبود و پویایی ترجمه را بسیار مهمتر ازین وفاداری دانست. ولی نظر اکثر بزرگان راجع به ترجمه اش، برخلاف خود اوست و ترجمه وی را بعلت اینکه او گوهر اندیشه خیام را درک کرده، خیلی وفادارانه میبینند. علیرغم اینکه دست خود را موقع ترجمه نبسته. ترجمههای فیتز جرالد از لحاظ فنی ویژگیهای منحصربفرد زیادی دارد که یکی از آنها ترجمه منظوم و شعری از اشعار زبانهای دیگر است. در ترجمه منظوم و شعری ابتدا مترجم اشعار را به زبان دوم ترجمه میکند و سپس از همان ترجمه، شعر میسراید! (مثل ترجمه رباعیات خیام) این کار مستلزم شاعر بودن مترجم نیز هست که فیتز جرالد به نحو احسن ازین دو امتیاز برخوردار و این بار نبوغش را دو چندان مینمایاند. ضمنا بعلت آشنایی به زبانهای مختلف یک مترجم چند کاربره بوده! او نه تنها زبان فارسی را خوب میدانست بلکه فرانسه، آلمانی، یونانی و اسپانیایی را مثل زبان مادریش صحبت و ترجمه میکرد و همینها به ما میگوید این مرد چه نابغهای بوده! در نامههای او اشعار شعرای غیرانگلیسی را به زبان اصلیشان دیده میشود و این نشانه اشراف او نه تنها به ادبیات زبانهای مختلف بلکه به فرهنگهای دیگرست. هرچند شاهکار ترجمههای فیتز جرالد همان رباعیات خیام و بیشترین وقت و انرژی را از او ستانده ولی آخرین ترجمه او از شعر فارسی نیست. عطار، عالیجناب عرفان و عشق آخرین سوژه فیتز جرالد بود که از ۱۸۵۴ بطور ضمنی با او و از ۱۸۵۶ با شاهکار عطار یعنی «منطق الطیر» آشنا شد. او فلسه عطار را شبیه فلسفه مولوی و جامی معرفی کرده و ترجمه منطق الطیر را قبل از رباعیات خیام آغازید ولی اشتغال به خیام وقفهای طولانی در انتشارش به وجود آورد. ابتدا ترجمه منطق الطیر را برای کاول فرستاد ولی کاول آن ترجمه را ضعیف تلقی و فیتز جرالد به ترجمه دیگری دست زد آن هم یک ترجمه منظوم انگلیسی که آخرین ترجمه عمرش از فارسی هم شد. بعد از مرگ فیتز جرالد ناشرین به ترجمه موزونش از منطق الطیر روی خوش نشان دادند و حتی بعضی جاهایش را از ترجمه رباعیات وی هم بهتر دانسته اند.
> آیا ترجمه جرالد نخستین ترجمه از رباعیات بوده؟
رباعیات خیام برخلاف تصورِعام، نخستین بار توسط فیتز جرالد در جهان ترجمه نشده بلکه ۱۵۰ سال قبلتر هم در سال ۱۷۰۰ توسط «تامس هاید» در کتابی راجع به ادیان ایران باستان به لاتین ترجمه شده و هم در ۱۸۱۸ و نیم قرن قبل از ترجمه فیتز جرالد در کتاب «تاریخ هنر سخن سرایی» که گلچین آثار ۲۰۰ شاعر فارسی بوده، «هامرپور گشتال» (مستشرق اتریشی) ۲۵ رباعی خیام را هم به آلمانی ترجمه کرده بود. جز آنها باز «فردریش روککرت»، شاعر بلندآوازه آلمانی چند رباعی خیام را به آلمانی برگردانده بود.
اما ازین سه ترجمه و ترجمههای دیگری که محتمل است باز قبلتر بوده، در نهایت هیچکدام نتوانست توفیق ترجمه درست، روان و شعری فیتز جرالد را داشته باشد. چون هم اصلا با کار فیتز جرالد قابل قیاس نیست و هم اینکه کسی به اندازه وی به شخصیت، افکار، اشعار و باورهای خیام و در یک کلام به خود خیام نزدیک و شبیه نبوده (به قول خودش هیچکس نمیتواند خیام را مثل او احساس کند) و هم زمانه و دوره هیچکدام مثل دوره او مستعد پذیرش افکار خیامی نمیباشد. بعد از فیتز جرالد هم کسی نتوانست موفقیتش را کسب کند.
> انتشار ترجمه رباعیات
فیتز جرالد با ترجمه رباعیات (۷۵ رباعی در چاپ نخست که از چاپ دوم به ۱۰۱ رباعی رسید) راه را برای اشتهار ادبی خیام در غرب گشود و خیام توسط او در ۱۵۰ سال قبل شد مسافر غرب! شباهتهای این خارجی با خیام از بسیاری مشاهیر ایرانی با خیام بیشتر است تا جاییکه «لوئیس بورخس»، (ادیب و نویسنده برجسته آرژانتینی) به طنز یا جد گفته: «احتمالا تناسخی رخ داده و روح خیام بعد از ۱۰۰۰ سال در کالبد فیتز جرالد دمیده شده!»
هرچند کار ترجمه با موفقیت فرجام یافته بود ولی این تازه شروع ماجرا بود! مرحله دوم نشر اثر بود که به این راحتیها نبود. فیتز جرالد بعلتعدم قبول ناشرین، این ترجمه را هم مثل ترجمه از جامی باز با هزینه خود در ۱۸۵۹ و به تیراژ ۲۵۰ نسخه منتشر کرد ولی اصلا مورد توجه قرار نگرفت. قیمت کتاب را به کم ارزشترین سکه آن دوره یعنی یک پنی تنزیل داد و حتی در بیرون مغازه کتابفروشی در جعبهای گذاشت ولی کسی نخرید، آنهم بعد از دو سال! تا اینکه بعد از مدتها یک ویراستار بنام «وایت لیکس تایس» یک جلدش را خرید و به ارزش آن پی و چندین جلد را به دوستانش هدیه و توصیه کرد که بخوانند. این شروع اشتهار انفجاری خیام و ورودش به فرهنگ جهانی بود.
> آغاز اشتهار جهانی
جدا از عمر خیام و فیتز جرالد که درین اشتهار نقش اصلی داشتند و باز جدا از «تایس»، نخستین کاشف ترجمه ها، باز سه تن از اکابر ادب انگلیس یعنی «سوبینبرن»، «روستی» و «مردیت»، هم درین اشتهار نقشی به سزا داشته اند. البته اقبال این ترجمه اینقدر هم به آسانی نبود. بلکه کلی طول کشید و یخ خیام خیلی دیر در اروپا آب شد و کلی گذشت تا اشعارش به چاپ دوم در ۱۸۶۸ و چاپ سوم در ۱۸۷۲ برسد ولی در چاپ چهارم محبوبیت اثر به اوج رسید. البته نباید از نقش حمایتی انجمن نویسندگان «پیش رافائلی ها» غافل ماند که تمام قد پشت ترجمه فیتز جرالد ایستاد و این حمایت کلی اعتبار بخشید. در ۱۸۶۷ یک مقاله تحسینآمیز ازین ترجمه در یکی از مجلات آمریکا اسم این اثر در آمریکا هم بر سر زبانها انداخت. جالب آنکه فیتز جرالد هرگز تا زنده بود حاضر نشد بخاطر تواضع، شوریدگی، درویش مسلکی و شهرت گریزی اسم خود را به عنوان مترجم این اثر در کتاب بنویسد! (قابل توجه تمام جویندگان نام در عرصه ادبیات، فرهنگ و دانش!) در واقع معروفیت رباعیات خیام برای خود فیتز جرالد تا زنده بود عایدی به همراه نداشت. حتی در چاپ چهارم که کتاب را سر دست میبردند باز تنها عدهای معدود از نزدیکانش میدانستند این اثر ترجمه اوست و در چاپ پنجم که ۶ سال از مرگش میگذشت، تصمیم گرفته شد به پاس این همه زحمت او دیگر ازین چاپ به بعد اسم مترجم هم نوشته شود و تازه همه دانستند مترجم رباعیات خیام، فیتز جرالد بوده است!
> فرجام فیتز جرالد
ادوارد فیتز جرالد، ادیب، شاعر و مترجم دلسوخته و وارسته انگلیسی ۱۴ ژوئن ۱۸۸۳ در روستای «مرتون» که همزمان با شیفتگی به ادبیات ملل، سالها بجای لندن در آن به سادگی زیسته بود در ۷۴ سالگی زمانیکه در خانه دوستش، «جرج کراب» خوابیده بود، جهان را ترک گفت و ۵ روز بعد به خاک سپرده شد. فیتز جرالد اواخر عمر با ماهیگیری بنام «پاش» به دوستی و شراکت در صید پرداخت که سرآخر بعد از ۶ سال با کلاهبرداری ماهیگیر از وی در ۱۸۷۰ به پایان رسید!
فیتز جرالد یک درویش واقعی بود که علیرغم استعانت خانوادگی به یک عسرت مادی روی آورد و آنقدر مستغرق ترجمه و ادبیات خارجی و به ویژه فارسی و بالاخص خیام شد که از زمین و زمان بریده و تمام عمرش را مصروف این عشق لایزال کرد. انجمن خیام شناسی، گل سرخی که از باغچه مقبره خیام به عمل آمده بود را ۹ اکتبر ۱۸۹۳ بر مزار فیتز جرالد واقع در محوطه بیرونی مقبره خانوادگیشان در حیاط کلیسای «بولژ» کاشت. ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ در زادروز خیام از مجسمه فیتز جرالد بر مقبره خیام رونمایی شد. گویی آن دو سرانجام کنار هم قرار گرفته و بهم رسیدند!
> علت محبوبت خیام در جهان
تردید در مذهب موجود در رباعیات برای انگلیس ویکتوریایی جدید، جالب و نوعا مکمل نظریه «داروین» بود راجع به قدمت جهان. انجمنهای خیامشناسی به سرعت در کل جهان تشکیل شد که در آن خیام و فیتز جرالد گرامی داشته میشدند. از معروفترین اعضای آن «کانن دویل، هنری جمیز، تامس هاردی و...» بودند. سپس نقاشیهایی بسیار خاص از مضمون رباعیات تصویر شد توسط بزرگترین نقاشان. تا جاییکه کتابهای تمام مصور هم منتشر و ازین حیث رباعیات رکورددار است. آنگاه تولیداتی نظیر ورق بازی رباعیات و... به منصه ظهور و پای رباعیات حتی به جبهههای جنگ جهانی اول و دوم هم رسید! البته نباید از ترجمه نزدیک فیتز جرالد به اشعار خیام هم گذشت. او با ترجمه این اشعار، خیام را به شاعری بین المللی تبدیل کرد. چرا که پیشتر هم اشعار خیام ترجمه شده بود ولی توفیقی عاید خیام نکرد و اقبال امروز مدیون ترجمه شیوای فیتز جرالد است و همچنین اشعار خود فیتز جرالد که به سیاق خیام سرود و افکار خیام را آپدیت نمود! اما یکی از دلایل اقبال اینبار ترجمه، شرایط تاریخی آن زمان که بسیار به زمانه خیام نزدیک بوده، میباشد. یعنی جنگ فراگیر اروپا که سرانجام هم به دو جنگ ویرانگر بین الملل ختم شد و همچنین فضای قرن ۱۹ و ۲۰ که بعلت عصر تسلط ایسمها دوران پوچگرایی، نیهیلیسم و رشد کمدی بوده. در برایند آنهمه تلخی و ناامیدی، فضای شعر خیام که آمر لذت از زندگی و اغتنام فرصت بود مرهمی شد
بر این زخم ها.
از دلایل دیگر اقبال ترجمه فیتز جرالد، نزدیکی فکری و روحی زیاد او با خیام بود که همین هم موجب شد که هم بهترین ترجمه را از اشعار خیام ارائه کند و هم اشعاری در تکمیل و امتداد افکار خیام بعد از ۱۰۰۰ سال داشته باشد. اشعار سروده شده او به سبک خیام دقیقا در قالب رباعی منتهی به زبان انگلیسی است! جالب اینکه زیر رباعیات سروده او به زبان انگلیسی امضاء «ادوارد فتیز عمر» دیده میشود! (کلمه فتیز به معنی فرزند و اِبن است و این امضا یعنی ادوارد پسر عمر!). در نهایت اقبال رباعیات خیام در جهان جالب توجه است. مثلا تا ۱۹۵۶ تنها در آمریکا بیش از ۳۰۰ بار چاپ شد. حتی یک نسخه نفیس زرنگار و مرصع به مروارید و سنگهای قیمتی از رباعیات در کشتی معروف و بدفرجام «تایتانیک» هم موجود بوده! علت دیگر اقبال خیام صحبت زیاد او از شراب و لذت جویی است که طبعا به طبع خارجیها خوش آمده!
> تاثیر ترجمه فیتز جرالد
از تمام تاثیرات عمومی که ترجمه رباعیات خیام در جهان به جا گذاشته، تاثیرش روی خواص هم بسیارست. البته اینگونه هم نبوده که همه از ترجمه فیتز جرالد راضی باشند. مثلا «رابرت گریوز» ترجمه خود که به صوفی بودن خیام اصرار دارد را بسیار بهتر از ترجمه وی میداند و به گفته او ترجمه فیتز جرالد مملو از اِشکالست. نهایتا نوابغ بیشماری در جهان از طریق ترجمه عالی فیتز جرالد شیفته خیام شدند. نظیر «آگاتا کریستی (ملکه جنایت!)، جک لندن، آندره ژید، رابرت فراست، جان راسکین، تئوفیل گوتیه، پاوند، گلادستون اونیل، الیزابت کرتیس الیوت (خالق سرمزین بیحاصل و برنده نوبل)، پروفسور وینی مری ذامبروسیو» و خیلیهای دیگر چه ادیب و چه هنرمندانی نظیر نقاشان جا باز کرد و در آثار و سخنان خیلی ها، نمودی از خیام را میبینیم که اگر نگوییم همه ولی اکثرشان مرهون ترجمه فیتز جرالد است. حتی از سفرا، وزرای خارجه، کنسول ها، مستشرقین، سیاسیون، تجار، روزنامه نگارها، اهالی فرهنگ و هنر، توریستها و در نهایت افراد خارجی که به ایران آمده اند، خیلیهایشان نیز حتما سراغی از خیام و طبعا نیشابور گرفته اند.
> خدمات متقابل خیام و فیتز جرالد
پرده اول: اشعار خیام نوعا گزارشگر آلام تحیرآمیز فلسفی، بیقراریهای روانی و اصطکاک ذهنی مردم همه ادوارست که نسبت به جامعه در خود احساس میکنند. یکی از همین مردم فیتز جرالد بوده. فیتز جرالد وقتی به رباعیات رسید همچون مریضی بود که از مرض به دوا، دکتر و شفا رسیده. او دید قرنها پیش خیام در خلسهای ماورایی از جنس بیان و در مکاشفهای مقدس از نوع زمان به بالینش آمده و ضمن تشخیص درد، جهت التیام، معجون جادویی رباعیات را تجویز نموده. وی که از بیهمزبانی میان همزبانان انگلیسی زبان معاصر به انزوا رسیده بود، تازه فهمید چقدر جامع و کامل شاعری فارسی زبان از پشتِپرچین قرنها پیش، از جغرافیا، اقلیم و فرهنگی دیگر حرف دل او را زده!
پرده دوم: شاه کلید این آشنایی و وصال، فراگیری زبان فارسی بود. فیتز جرالد رباعیات را ترجمه (آنهم به شعر) و با این کار آنچنان خیام را در جهان به تخت شهرت نشاند که همچنان دست نیافتنی و انتزاعی مینماید. وی با ترجمه شاهکارش سبب شهرت جهانی خیام گشت و هم این ترجمه و نوعا گسترش رباعیات در جهان، سبب اشتهار عالمگیر خود فیتز جرالد هم شد. اینکه فیتز جرالد موجب اشتهار خیام شده و یا خیام موجب شهرت او، یک حقیقت جدایی ناپذیرست که میباید گفت پاسخی یکسان دارد و آن هم اینکه هر دو موجب شهرت دیگری شدهاند و در واقع این همان خدمات متقابل خیام و فیتز جرالد به یکدیگرست که اصلی تفکیک ناپذیر بوده و در غایت امر باید رباعیات را ناجی هر دو از گمنامی در جهان دانست و مخلص کلام اینکه عمر خیام و فیتز جرالد هر یک مسیح دیگریست!
پرده آخر: همچنان بر سر اینکه کدام یک ناجی یا موجب معروفیت دیگری بوده و اینکه خدمات متقابل کدامیک بیشتر بوده، بین ایرانیها و خارجیها نزاعی ادبی برقرار و این در حالیست که خود خیام و فیتز جرالد فارغ از این بحثهای کودکانه دنیایی ها! بعد از هزار سال دوری اجباری در این جهان، در جهانی دیگر به هم رسیده، بر بالشی از پرِ فلسفه اپیگوری و بر تختی از جنس عاج بیاعتنایی به آلام تکیه زده، دست در گردن و مست از بودن در کنار هم در مَصطبهای اهورایی از مُسکر بیخیالی، با لبخندی ملیح به منازعات جهانیان سرِخود مینگرند، میخندند و در استحالهای مقدس، با اغتنام فرصت از بیم ناپایداریها به میمنت وصال و سلامتی یکدگر استکانی از شراب ناب شیراز بهم میزنند، لبیتر میکنند و مستقرق اقیانوس بیکرانه لذتند! چرا که اگر دنیا را پایداری نیست بیشک روزی نیز آخرت را پایداری، عاقبت به پایان میرسد! پس چه درین دنیا که مصدر گذر زمانست و چه در عقبا که زمان در آن به سکون و چه بسی به سرانجام میرسید، باید قدر حال را دانست!
انتهای پیام