اقدام شوم مرد شیطانی در نقش معلم خصوصی برای دختر ۱۶ساله
- شناسه: 11068
- پنج شنبه 28 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۴ | سیاسی
خیلی اشتباه کردم، کشمکشهای خانوادگی و درگیریهای بیهوده با همسرم موجب شده بود تا نقشی در تربیت فرزندانم نداشته باشم، در واقع به گونهای از فرزندانم غفلت کرده بودم و تنها دختر نوجوانم را سرساعت به کلاس خصوصی میرساندم تا در تحصیل پیشرفت کند، اما وقتی اشکهای او را دیدم تازه فهمیدم که چه بلای وحشتناکی به سرم آمده است. به گزارش رکنا، اینها بخشی از اظهارات مرد ۴۵سالهای است که به همراه همسرش و برای شکایت از یک مرد شیطانصفت وارد کلانتری احمدآباد مشهد شده بود. این مرد که از شدت ناراحتی لیوان آب را سر میکشید درباره ماجرای تاسف باری که آینده دخترش را تحت تاثیر قرار داده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: از همان روزهای آغازین زندگی مشترک، اگرچه با همسرم مشکل حادی نداشتم، اما متاسفانه رفتارهای ما طوری بود که گویی مدام با همدیگر در حال مشاجره و جدال هستیم.
لج و لجبازی تنها موضوعی بود که در زندگی ما موج میزد و به خاطر هر رفتار و گفتار بیاهمیتی به مخالفت با یکدیگر میپرداختیم و به تفاهم نمیرسیدیم. در واقع ناسازگاریهای اخلاقی و کلامی، بخش زیادی از زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار میداد. از زمانی که دخترم «نیوشا» به دنیا آمد این مشکل نه تنها برطرف نشد بلکه گاهی شدت هم میگرفت تا جایی که من دیگر نقشی در تربیت فرزندم نداشتم و حتی بعد از چند سال که فرزند دیگرم نیز قدم در این دنیا گذاشت، من تقریبا همه نیازهای عاطفی و تربیتی آنها را به همسرم سپرده بودم و ارتباط صمیمانهای با آنها نداشتم. به همین دلیل هنگامی که دخترم بزرگتر شد و به سن نوجوانی رسید آنها همه مشکلات و درددلهایشان را برای مادرشان بازگو میکردند و چیزی به من نمیگفتند. از سوی دیگر من هم به خاطر لجبازی با همسرم از این موضوع سوء استفاده میکردم و از وظیفه سنگین پدری غافل شدم، بهانهام نیز این بود که فرزندانم با مادرشان راحتتر هستند و به من نیازی ندارند!
از طرف دیگر همسرم برای آن که دخترم ناراحت نشود بسیاری از امور تربیتی را ساده میانگاشت و به آنها برای برخی رفتارهای هیجانی، ایرادی نمیگرفت اگر من هم درصدد راهنمایی یا سرزنش دخترم برمی آمدم بلافاصله با تقابل همسرم روبهرو میشدم و به این ترتیب همسرم به دفاع مادرانه از دخترم برمی خاست و با من به مشاجره میپرداخت که با این رفتارها موجب ناراحتی او نشوم. زندگی ما به گونهای ادامه داشت که بیتفاوتی در امور زندگی ما نقش اساسی را بازی میکرد و من حتی در امور تحصیلی دخترم نیز دخالت نمیکردم تا این که روزی دختر ۱۶سالهام برای پیشرفت در امور تحصیلی در کلاس خصوصی ریاضیات ثبت نام کرد چرا که امتحانات پایان سال تحصیلی نزدیک شده بود و او در این درس ضعف داشت.
بعد از این ماجرا من هر روز او را سوار خودرو میکردم و سرساعت به کلاس خصوصی میرساندم. دخترم را سرکوچهای پیاده میکردم که در آن مکان کلاسهای درس ریاضیات برگزار میشد و بعد از اتمام کلاس نیز به دنبالش میرفتم و او را به خانه بازمیگرداندم ولی هیچ گاه از او نپرسیدم که این کلاس خصوصی توسط چه کسی برگزار میشود؟ آیا وابسته به آموزش و پرورش یا موسسه آموزشی معتبری است؟ یا حتی سوال نکردم که مربی آموزش خانم است یا آقا؟ و اصلا فردی مورد تایید و صلاحیت دار است یا این که فقط ادعای آموزش ریاضیات را دارد؟! سخنان مرد به این جا که رسید اشک در چشمانش حلقه زد و با نگاهی شرمگین به چهره همسرش ادامه داد: هر روز راس ساعت ۴ بعد از ظهر دخترم را سر آن کوچه لعنتی پیاده میکردم ولی هیچ گاه با خودم فکر نکردم که این چگونه کلاس تدریس خصوصی است که حتی یک تابلو هم ندارد و...بعد از مدتی همسرم متوجه اشکهای دخترم شده و از او درباره نگرانیهایش پرسیده بود که به ناچار دخترم از یک ماجرای تاسف بار پرده برداشت و اشکریزان از مرد شیطان صفتی سخن گفت که به بهانه تدریس خصوصی او را مورد تعرض قرار داده است و...ای کاش نظارت بیشتری در این باره داشتم و قبل از واریز مبلغ تدریس خصوصی درباره مربییا چگونگی برگزاری این کلاسها تحقیق میکردم تا امروز چنین بلایی به سرم نمیآمد...
با توجه به ادعای این مرد ۴۵ساله و اهمیت این ماجرا، پروندهای با دستورهای ویژه سرگرد علی عسگری (رئیس کلانتری احمدآباد) تشکیل و برای رسیدگی به دستگاه قضایی ارسال شد.
انتهای پیام