دور افتخار در حیرت آباد!؟
- شناسه: 11015
- چهارشنبه 27 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۸ | فرهنگی
ما، شما و برزخی به غایت هول انگیز. خوشا به حال ما که در ایوان فوتبال پیکار ماجراجویان را تعقیب میکنیم و تا آخرین لحظه، پرواز هیچ مدعی تا بن دندان مسلحی را باور نخواهیم کرد.
یحیی گل محمدی در قامت رهبر ارکستر قرمزها لابد میداند که اگر در پنج شنبه موعود کمی بلغزد و تمرکز شاگردانش بهم بریزد، در آرزوی لمس جام در قائم شهر جان خواهد سپرد و آمال میلیونها سینه چاک را به گور میسپارد. آن وقت دیگر کسی برای فرمانده اردوگاه قرمزها، نامه رمانتیک نخواهد فرستاد.
لیگ از این لغزشها و رکب خوردنها کم ندیده. از عصر اشکآلود بندر که جام بیرحمانه از دستان آبیها پرید، درست بیست و یک سال میگذرد و در این سالها پایان دراماتیک تیمهایی را به نظاره نشستیم که تا روز آخر در اندیشه پرو کردن البسه قهرمانی بودند، اما ناگهان واحه سبز آرزوهایشان در آغوش سراب آرام گرفت و به جای قدم زدن در کوچه باغها سر از کویر وحشت درآوردند و بیهیچ تبسم سریر صدارت را واگذار کردند.
اینبار ماشین یحیی در حالی به گذر از معبر قائمشهر و مات کردن دیار خسته میاندیشد که کمی سر به هوا شدن میتواند فرصت بوسیدن جام را از سرخها بگیرد و شمایل دلانگیز قشونی که به تسخیر لیگ میاندیشد را در حقیرترین قابها بنشاند.
۱۲۱۰ کیلومتر دورتر از قائم شهر، پسران مورایس منتظر گاف کوچکی هستند تا شور و شادی را با خود به زاینده رود ببرند و در گوشه پرحادثهای از حیرت آباد دور افتخار برنند و موسیو مورایس را قلمدوش کنند. برای نصف جهانیها شاید تکرار نغمههای سرخوش کار سخت و محالی نباشد، اما کیست که نداند برای بوسیدن پیشانی جام باید سراغ همای سعادت را گرفت و سهمی نیز برای اتفاقات شگفت و بهتآور قائل شد. حتی اگر این سهم چیزی در حد یک پلک بهم زدن و شعله در خیمه ابر انداختن باشد.
پس در ایستگاهی که خواب بر چشمها حرام شده و در اتمسفری لبالب از همهمه بود و نبود باید شکیبایی کرد و تاب آورد و دید کدام ارتش مغبون به معنای مغموم تاریکی پی خواهد برد
و کدام قشون خوشبخت، پی آمدِ غروب خورشید، غوغای تیک تاک ساعت دیواری را به هورای تمام ناشدنی توپچیها و تیفوسیهایش سنجاق خواهد کرد.
تماشای این منظومه پراکنده در عصری که سنگ روی سنگ بند نمیشود و تب لیگ از چهل درجه هم فراتر خواهد رفت به چند بار دیدن میارزد.
انتهای پیام