جایگاه متزلزل کتاب در رسانه ملی
- شناسه: 11003
- چهارشنبه 27 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۵ | فرهنگی
آفتاب یزد – یوسف خاکیان: چند روزی است که سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران آغاز شده و اهالی فرهنگ و هنر در حوزه کتاب و کتابخوانی این فرصت را یافته اند تا با حضور در این نمایشگاه به عرضه آثار مکتوب خود بپردازند. متاسفانه باید اعتراف کنیم که کتاب در کشور ما بسیار مهجور است و مردم در اکثر مواقع روز، هفته، ماه و حتی سال از این کالای فرهنگی استفاده نمی کنند و این عدم استفاده نیز دلایل کاملا منطقی دارد، مثلا اینکه مردم
می گویند قیمت کتاب بسیار بالاست یا اینکه علم و آگاهی چندانی درباره
خوب بودن یا بد بودن کتابهای عرضه شده نداریم، اگر از این منظر به ماجرا بنگریم می توان برگزاری چنین نمایشگاهی را اتفاق خوبی برای عموم مردم قلمداد کرد؛ چرا در نمایشگاه بین المللی کتاب، آثار نوشتاری هم با تخفیف به مردم ارائه می شود و هم مردم می توانند به واسطه ارتباط برقرار کردن با دیگران، از نظرات کارشناسی آنها مطلع شده و حداقل درباره اینکه کتابهای کدام نویسندگان ارزش خرید و مطالعه کردن را دارند، مطلع شوند. البته که بجز مواردی که در چند خط آغازین این گزارش بیان شد، باید گفت که نمایشگاه کتاب مخصوصا در کشور ما اتفاق بسیار خوش یمن و مبارکی است و می توان آن را به فال نیک گرفت؛ چرا که حداقلش این است که این نمایشگاه فرصت قابل توجهی را برای کتاب اولی ها و آن نویسندگانی که تازه نوشتن را شروع کرده و اولین کتابشان را در نمایشگاه عرضه کرده اند، مهیا می کند و آنان می توانند در مسیر حرفه ایِ نویسنده شدن اولین قدم خود را محکم بردارند. اما این یک بخش ماجراست، متاسفانه فعالیت در حوزه کتاب برای نویسنده شدن نیاز به استفاده از تجربیات افرادی دارد که بیشتر در این مسیر کتابهایی را چاپ
کرده اند و با مشکلات و مسائل ناپیدای این حوزه آشنایی دارند، یکی از
این مسائل، بحث مهم بازاریابی است، نویسنده باید بداند که نوشتن و انتشار کتاب بخش کوچکی از ماجراست و بخش مهمتر نحوه ارائه آن به مخاطب است که متاسفانه برخی از ناشران در این مسیر همکاری لازم را با نویسنده ندارند، به همین دلیل یک نویسنده وقتی کتابش را منتشر می کند با حجم عظیمی از نسخه های چاپ شده کتابش مواجه می شود که روی دستش مانده اند و کسی آنها را خریداری نکرده، چرا که ناشر محترم نه در نمایشگاه حضور یافته و نه حاضر است کتاب چاپ شده را به پخش کتاب ارائه کند تا مردم از انتشار کتاب جدید اطلاع پیدا کنند و در صدد خرید آن باشند. در چنین شرایطی چه کسی از نویسنده مهجور ما حمایت می کند؟ به همین دلیل آقا یا خانم نویسنده مجبور است خودش محصول فرهنگی اش را به دست گرفته و راه بیفتد بین مردم و کتابش را به فروش برساند که البته متاسفانه در اکثر موارد وی ناکام خواهند ماند.
در پاراگراف پیشین به موضوع بسیار مهم «بازاریابی» اشاره کردیم که برگزاری نمایشگاه کتاب تا حد بسیار زیادی آن را رفع می کند، خب پر واضح است که نمایشگاه یک اتفاق پرسروصدای فرهنگی است و این روزها تعداد قابل توجهی از مردم به مصلی تهران مراجعه
می کنند و با کتابهای مختلف آشنا می شوند، این خودش یک بازاریابی حرفه ای است، بالاخره مردم وقتی به نمایشگاه می روند کتابهای مختلف را می بینند، بعضا با نویسندگان آنان آشنا می شوند و حتی با آنها به گفت وگو می پردازند و متوجه می شوند که فلان ناشر، فلان کتاب را توسط فلان نویسنده منتشر کرده، این در حالیست که اگر نمایشگاه کتاب برگزار نمی شد، مردم از چاپ کتاب مورد نظر مطلع نمی شدند و اقدام به خرید آن نیز نمی کردند، این همان سرنوشتی است که برای برخی از نویسندگان که ناشران آن در نمایشگاه حضور نمی یابند، رقم می خورد.
تمام این موارد را بیان کردیم تا به یک نکته بسیار مهم برسیم، مسئله ای که خوشبختانه در سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران رخ داده است و باید آن را به فال نیک گرفت. در این دوره از نمایشگاه کتاب رسانه ملی پای کارآمده و همانند آن اقداماتی که برای چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر انجام داد در سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نیز انجام می دهد، این در حالیست که تلویزیون پیشترها چندان تمایلی به ایجاد چنین همکاری ای نداشت، اوج همکاری اش این بود که در بخش های خبری اعلام کند که نمایشگاه کتاب آغاز شده و علاقمندان می توانند با مراجعه به این رویداد، کتابهای مورد نظر خودشان را خریداری نمایند، اما امسال ماجرا فرق می کند، صداوسیما و سروصدای زیادی را برای برگزاری نمایشگاه کتاب به پا کرده و چه خوب که چنین سروصدایی به پا شده، این روزها می بینیم که برنامه های مختلفی در این زمینه از جعبه جادویی پخش می شود و این یعنی: «آهای مردمی که در خانه نشستید، حتی اگر کتابخوان نیستید هم از جایتان برخیزید و دست خانواده را بگیرید و حداقل برای بازدید از کتابهای مختلف به نمایشگاه مراجعه کنید» این خودش یک نوع تبلیغ برای کتاب و کتابخوانی است، این اتفاقی ست که پیشتر رسانه ملی توجهی به آن نمی کرد، حتی برنامه ای مانند «کتاب باز» که مورد توجه بسیاری از مردم قرار می گرفت هم از سوی تلویزیون مورد بی مهری قرار گرفت و ادامه نیافت، کل برنامه های صداوسیما در طول روز، هفته، ماه و حتی سال را هم که مرور کنی، سهم برنامه سازی در حوزه کتاب و کتابخوانی بسیار ناچیز است؛ در حالیکه ما از دوران طفولیتمان یاد گرفته ایم که نقش کتاب و کتابخوانی در جامعه آنقدر زیاد است که به تنهایی می تواند انسان سازی کند و مردم را با شیوه درست زندگی کردن آشنا نماید. همین امروز هم اگر از سی و چهارمین نمایشگاه کتاب فاکتور بگیریم؛ می بینیم که صداوسیما عملا با حوزه کتاب و کتابخوانی قهر است و برنامه ی قابل توجهی که مرتبط با مسئله کتاب باشد روی آنتن خود نمی فرستد، این در حالیست که نهادهای فرهنگی باید با یکدیگر تعامل داشته باشند، چرا که این تعامل باعث می شود جامعه رشد و شکوفایی داشته باشد. فرض کنید تلویزیون هر روز یک کتاب خود را به مردم معرفی کند، هیچ می دانید نتیجه چنین اقدامی چه خواهد بود؟ ساده ترین
نتیجه اش این است که وقتی سال به پایان رسید مردم با 365 کتاب خوب
که در موضوعات مختلف به چاپ رسیده آشنا شده اند و چه از این بهتر؟ اصلا هم نیازی نیست که صداوسیما برای انجام این کار هزینه خاصی را متحمل شود، فقط کافیست در برنامه های مختلف
(بعضا کم اهمیت و به درد نخور) آقای مجری یا آقای گزارشگر کتابی را در دست بگیرد و آن را جلوی دوربین به مردم نشان بدهد و بگوید: «این کتاب، کتاب خوبی است، بروید بخرید و مطالعه کنید»، حال از شما می پرسیم؛ رسانه ملی در این حوزه تاکنون چه قدمهایی را برداشته است؟ بله ما هم قبول داریم که تلاش های کوچک و ناچیزی در این زمینه صورت گرفته، اما آیا همین اندازه کافیست؟ بی شک پاسخ این سوال منفی است، این تلاشها واقعا کافی نیستند، ما در کشورمان بیش از 80 میلیون نفر ایرانی داریم که می توان حداقل 50 میلیون نفرشان را کتابخوان کرد و این مهم می تواند توسط سازمان صداوسیما و همچنین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اتفاق بیفتد، چه عیبی دارد که سرانه مطالعه مردم به جای اینکه 12 دقیقه باشد، یک ساعت یا حتی بیشتر باشد؟ البته آن هم نه در طول سال، بلکه در طول یک روز، خیلی از مردم در طول 24 ساعت شبانه روز کلی وقت هدر می دهند، چه ایرادی دارد که یک ساعت از این اوقات را به مطالعه کتاب بپردازند؟ یعنی خودشان را ملزم کنند که تا این یک ساعت را به پایان نرسانده اند روزشان شب نشود، حتی تصورش هم زیباست، نیست؟ خب چه کسی باید به چنین تصوری جامه عمل بپوشاند؟ مگر نهادهای فرهنگی مانند صداوسیما و وزارت ارشاد نباید با یکدیگر تعامل داشته باشند؟ ایراد کار آنجاست که در نهادهای دولتی هر ارگانی فکر می کند که کارش کاملا درست است و این دیگران هستند که باید خودشان را با او هماهنگ کند، صداوسیما هم یکی از این نهادهاست که متاسفانه به صورت کاملا جزیره ای عمل می کند، کاری هم به این ندارد که رفتارش، فعالیت ارگان های دیگر را تحت پوشش قرار نمی دهد، در همین ماجرای کتاب، سوال اینجاست که اگر رسانه ملی خودمختار عمل کند و درباره نمایشگاه کتاب هیچ اقدامی انجام ندهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ بسیار روشن است، همین که مردم از فرهنگ کتابخوانی دور شده اند نشانه کم کاری نهادهایی مانند صداوسیماست دیگر، نیست؟ سرانه مطالعه 12 دقیقه واقعا فاجعه است، چرا باید اینگونه باشد؟ دلیلش این است که ما به عنوان یک نهاد فرهنگی تلاشمان را برای وارد کردن کتاب به زندگی مردم نکرده ایم، خب معلوم است این عنصر مهم فرهنگساز رفته رفته از زندگی مردم رخت برمی بندد و می رود که اگر چنین نبود مردم اینهمه کتاب نخوان نبودند.
به نظر می رسد که تلویزیون حداقل در ماجرای نمایشگاه کتاب تصمیمات جدید و جدی ای را گرفته که امیدواریم این تصمیمات مقطعی نباشند و فقط به نمایشگاه کتاب اختصاص پیدا نکنند، متاسفانه زندگی خیلی از مردم و مسئولان مناسبتی شده، یعنی مثلا به مناسبت روز درختکاری یادمان می آید که باید درخت بکاریم، اما در بقیه روزهای سال حتی اگر درختان را با تبر قطع کردیم هم اشکالی ندارد، یا در روزهای برگزاری نمایشگاه ژست روشنفکری می گیریم و به نمایشگاه می رویم و کتاب می خریم، اما پس از آنکه نمایشگاه تمام شد، دیگر کتاب و کتابخوانی را کنار می گذاریم و می رویم دنبال زندگی خودمان، در حالیکه از این موضوع غافلیم که کتاب و کتابخوانی خود زندگی است و اصلا چگونه زیستن را به ما
می آموزد. آنچه مهم است اینکه باید یاد بگیریم مناسبتی زندگی کردن را
کنار بگذاریم و به این حقیقت واقف شویم که همانطور که غذا خوردن بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل می دهد، کتاب خواندن هم جزء جدایی ناپذیری از زندگی محسوب می شود و باید به آن هم توجه داشته باشیم، می گویند کتاب و موسیقی غذای روح هستند، حال اگر صدای روحمان درنمی آید و هیچ اعتراضی نمی کند دلیل بر این نیست که نیازهایش را فراموش کرده است، بنابراین وظیفه ما در قبال خودمان این است که همانطور که نیازهای جسممان را برطرف می کنیم به نیازهای روحمان نیز توجه کرده و درصدد رفع آنها برآییم.
انتهای پیام