تغییر چهرۀ تجارت بینالملل از دورسپاری به دوستسپاری
- شناسه: 10747
- شنبه 23 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۱
در سال ۲۰۱۸ آمریکا غول آلومینیوم روسیه یعنی روسال را در فهرست سیاه قرار داد تا بر الیگارشهای روس فشار وارد کند. به خاطر نقش مهمی که روسال در شبکههای تأمین آلومینیوم، بوکسیت (هیدروکسید آلومینیوم) و آلومین داشت، تبعات جهانیِ قرارگرفتن روسال در فهرست سیاه آمریکا خیلی سریع خودش را نشان داد. تحریمهای آمریکا در این زمینه حتی به تولید در نقاط دورافتادهای مثل جامائیکا و گینه هم ضربه زد. وزرای ایرلندی وارد مذاکره با کمیسیون اروپایی شدند تا کارخانههای لیمِریک در ایرلند و شغل کارگران در آنها را نجات بدهند. خودروسازان اروپایی که برای تامین قطعات آلومینیومی غیرقابل جایگزین به روسال وابسته بودند، لابیهای سنگینی انجام دادند تا ظرف یک سال، این تحریمها معلق شود. آنها در این راه موفق هم شدند. بعد از حمله روسیه به اوکراین، آمریکا دوباره مسیر تحریم کردن روسیه را در پیش گرفت و روسال دوباره هدف قرار گرفت. کاخ سفید بر این مبنا میخواهد آلومینیوم روسی را تحت تحریم قرار بدهد. ماجراهایی که درباره روسال رخداده، دشواریهایی را که در مسیر دوستسپاری وجود دارد روشن میکند.
دوستسپاری ابتدا با تنش ژئوپلیتیک ایالاتمتحده با چین افزایش یافت و سپس با تحریمها و محاصرههای تجاری که پس از حمله روسیه به اوکراین ایجاد شد، تسریع شد. آنچه امروزه در جهان بهعنوان دوستسپاری مطرح میشود، چیزی نیست جز جدایی از چین. اینجا خبر خاصی از همکاری هوشمندانه بینالمللی نیست و بنابراین ریسک ضررهای اقتصادی و آسیبپذیری بسیار بالاست. زنجیره ارزش جهانی چین (ارزش تولیدات یک کشور که حداقل از دو مرز بگذرد) در بالاترین سطح خود در جهان است. چین همچنین صادرکننده بزرگ تولیدات واسطهای بهخصوص در بخش الکترونیک است.
۱) از دورسپاری به دوستسپاری
دورسپاری انتقال مبنایی و ساختاری تجارتها و تولیدات به مناطق و نواحی خارج از کشور محل زایش و فعالیت آن کمپانیها، با هدف افزایش سودآوری و مهار هزینههای بالای تولید است. مهمترین زمینهساز و انگیزه تجارتها و تولیدکنندگان، یافتن بازار کار ارزانتر بود و هست که هزینههای تولید را کاهش دهد. کشورهای متعددی میزبان بیزینسهای مهاجر بوده و هستند و چین، سالیان سال است که پرچمدار جذب این تجارتها بوده است. از سوی دیگر، روندی نسبتاً تازه و جذاب در اقتصاد سیاسی جهان، ایجاد شده و در حال گسترش است که دورسپاری را به دوستسپاری تبدیل میکند و در حال ایجاد تحول جدی در معادلات اقتصاد سیاسی بینالملل است.
کلماتی مثل «دوستسپاری» و «تجارت با دوستان معتمد» درواقع کلمات قشنگتری برای توصیف ایدههای قدیمی هستند: ایجاد بلوکهای تجاری شاهنشاهی و سود بردن از تجارت آزاد فقط بهشرط آنکه تضمینهای ژئوپلیتیکی نیز به همراهش بیاید.شورای امور بینالملل روسیه (ریاک) در مطلبی به بررسی تاریخچه و سیاست کنونی غرب مبنی بر دوستسپاری و خطرات آن برای اقتصاد جهانی پرداخته است اصطلاح «دوستسپاری» یعنی فرآیند انتقال زنجیرههای تأمین به خانه که در مقابل قرار دادن آنها در کشورهای خارجی است. دوستسپاری مفهومی است که دامنه وسیعتری دارد اما شبکههای زنجیره تأمین را به متحدان و کشورهای دوست محدود میکند. در ماههای اخیر، این اصل توسط افرادی مانند جنت یلن؛ وزیر خزانهداری آمریکا، مطرح و حمایتشده است. وی اعلام کرده که کار با متحدان و شرکا از طریق دوستسپاری، عنصر مهمی برای تقویت انعطافپذیری اقتصادی و درعینحال حفظ پویایی و رشد بهرهوری همراه با یکپارچگی اقتصادی است.اما آیا دوستسپاری واقعاً پارادایم جدیدی در چگونگی شکلگیری اتحادهای اقتصادی است و چه نوع پیامدهایی برای مسیر آینده اقتصاد جهانی خواهد داشت؟ میتوان گفت که دوستسپاری چیز جدیدی نیست. دوره جنگ سرد، دقیقاً الگویی بود که اقتصاد جهانی در آن بر اساس ارزشها/ژئوپلیتیک بهجای ملاحظات صرفاً اقتصادی تقسیم میشد. این «سیاسی شدن جهانی اقتصاد» مانع رشد و پویایی اقتصاد جهانی بود. به نظر میرسد که در دهه ۱۹۹۰ سیستم جهانی به سمت چارچوبی کمتر سیاسی و مبتنی بر اقتصاد سوق یافت، اما درواقع همان خطوط تقسیم تا دههها باقی ماندند، مانند اصلاحیه جکسون-وانیک، الحاق روسیه به سازمان تجارت جهانی که تقریباً چندین دهه به طول انجامید، محدودیتها درزمینۀ فناوری و غیره.
ترویج دوستسپاری نهتنها از طریق اتحادهای دوجانبه، بلکه با ایجاد بلوکهای منطقهای و فرامنطقهای صورت میگیرد. از این نظر، به گفته یلن، سرمایهگذاریهایی که انعطافپذیری زنجیره تأمین را بهبود میبخشد شامل چارچوب اقتصادی هند و اقیانوسیه است. این ترتیبات منطقهای که تازه شروع به رشد کرده، یکی از راههای تحت تاثیر قرار دادن هند و سایر اقتصادهای درحالتوسعه در منطقه است. بهرهگیری از منطقهگرایی برای ترسیم خطوط تقسیم در اقتصاد جهانی باعث میشود که برخی از بخشهای کلیدی اقتصاد جهانی که برای عملکرد بسیاری از زنجیرههای تولید جهانی و منطقهای حیاتی هستند، کنار گذاشته شوند. این مورد بهویژه در خصوص چین صادق است که نقش مهمی در عملیات زنجیرههای تأمین در سطح جهانی ایفا میکند؛ اما از برخی بلوکهای یکپارچهسازی منطقهای مانند چارچوب اقتصادی هند و اقیانوس آرام کنار گذاشتهشده است. درواقع، منطقهگرایی همیشه دو بعد دارد: باز بودن بیشتر در داخل و خطر بسته شدن بیشتر بر روی سایر اعضای جامعه بینالمللی.
با دوستسپاری، خطرات منطقهگرایی منزوی/انحصاری بهجای منطقهگرایی باز (مانند اپک) رواج بیشتری مییابد و پیامدهای منفی برای چشمانداز اقتصاد جهانی بیشتر میشود. همانطور که راگورام راجان؛ استاد دانشگاه شیکاگو میگوید دوستسپاری زمانی که به موارد خاصی که مستقیماً بر امنیت ملی تأثیر میگذارند، مرتبط میشود، یک سیاست قابلدرک است اما متاسفانه، استقبال عمومی از این اصطلاح نشان میدهد که از آن برای پوشش موارد دیگر استفاده خواهد شد.
به نظر میرسد کانالها و زمینههای متعددی وجود دارد که در آنها دوستسپاری بر چشمانداز اقتصاد جهانی تأثیر میگذارد. صرفنظر از منطقهای بودن، در دوستسپاری یک عنصر مهم بخشی/صنعتی نیز وجود دارد. بهویژه، بخشهای با فناوری پیشرفته مانند نیمهرساناها که احتمالاً به کانون دوستسپاری و پیکربندی مجدد زنجیرههای عرضه/تولید تبدیل میشوند. درواقع، محدودیتهای فناوری منجر به کنار گذاشته شدن تولیدکنندگان کشورهای «غیر دوست» از تشکیل اتحادهای فناوری و پیوندهای تولید/عرضه خواهد شد. این بهنوبه خود، «شکاف فناوری» وعدم تعادل در توسعه اقتصاد جهانی را تشدید میکند.
بر این اساس، یک اقتصاد جهانی مبتنی بر دوستسپاری ممکن است منجر به قطبی شدن بیشتر اقتصادهای پیشرفته و درحالتوسعه شود؛ روندی که در سالهای اخیر کاملاً واضح است و همچنین الگوی «هسته-پیرامون» متعلق به قرنها و دهههای قبل را تداوم بخشد یعنی هر اقتصادی که میخواهد در هسته اصلی ادغام شود، باید از ارزشهای خاص پیروی کند. همانطور که توسط پروفسور راجان استدلال میشود دوستسپاری کشورهای فقیری را که برای ثروتمندتر شدن و دموکراتیکتر شدن بیشتر به تجارت جهانی نیاز دارند، حذف میکند. این مسئله احتمال تبدیلشدن آنها به کشورهای ورشکسته و ایجاد زمینههای مساعد برای پرورش و صدور تروریسم را افزایش خواهد داد. با افزایش خشونت و هرجومرج، تراژدی مهاجرت جمعی محتملتر خواهد شد.
یک تفسیر جایگزین از دوستسپاری ممکن است دقیقاً مطابق با استدلالهای آمریکا باشد: اینکه قابلیت اطمینان زنجیرههای تولید/تأمین را افزایش میدهد و خطرات رو به رشد ژئوپلیتیکی در حوزه اقتصادی را در نظر میگیرد. این ممکن است بهعنوان دومین سناریوی بهینه جایگزین تجارت آزاد در نظر گرفته شود؛ اما در آن، ملاحظات منافع ملی بر ارزشهای انتزاعی مانند آزادسازی تجارت ارجحیت دارد. بدون شک، این استدلال توسط سایر کشورها و مناطق نیز برای منطقی کردن شکلگیری زنجیرههای تولیدی منزویتر و درونگراتر و ترتیبات منطقهای مورداستفاده قرار خواهد گرفت.
درواقع، پیامی که از اقتصادهای پیشرویِ جهان ارسال میشود، تکهتکه شدن است؛ یعنی بهجای «زنجیرههای تولیدِ» جهانی که مبتنی بر کارایی اقتصادی هستند، بهطور فزایندهای «زنجیرههای ارزش» مبتنی بر ارزشهای ژئوپلیتیکی و نه اقتصادی وجود خواهند داشت. این وضعیت بیشتر منجر به تکهتکه شدن زنجیرههای تولید به چارچوبهای منطقهای، ملی و سایر چارچوبهای داخلی گرا خواهد شد. درواقع، دوستسپاری به این معنی است که بهجای کارایی اقتصادی و پیامهای بازار، اصولی که توسط سیاستگذاران بیانشده است و مجموعه ارزشهایی که بین کشورهای دیگر مشترک است شرکای تجاری و زنجیره ارزش مربوطه را مشخص میکند. این به معنای ایجاد خطوط تقسیم جدید و یک مدل «غیراقتصادی» برای توسعه اقتصاد جهانی است. شاید یکی از مهمترین نکاتی که پروفسور راجان مطرح کرده است این باشد که دوستسپاری، وابستگی متقابل اقتصادی بین چین و آمریکا را تضعیف میکند که بهنوبه خود احتمال درگیریهای ژئوپلیتیکی بین این وزنههای سنگین را درصحنه جهانی افزایش میدهد.
علاوه بر این، دوستسپاری زیانهایی را به همراه خواهد داشت و هزینههای اقتصادی مبتنی بر ارزشهای «اخلاقی» ؛ نه بازاری، بر عهده مصرفکننده خواهد بود. همان مصرفکنندهای که در حال حاضر با پیامدهای تورم بالای بیسابقه در سراسر جهان توسعهیافته دستوپنجه نرم میکند. یکی از عواملی که به افزایش تورم دامن زد، سیاست پولی بیشازحد انبساطیِ فدرال رزرو و دست کم گرفتن خطرات تورمی در طول دوره محرک پولی بود. مورد دیگر، دوره طولانی محدودیتهای تجاری و تحریمهای اعمالشده علیه برخی از بزرگترین اقتصادهای جهانی مانند چین بود. دوستسپاری ممکن است منجر به فشارهای تورمی بیشتر شود که اثرات حمایتگرایی افسارگسیخته، تحریمها و سایر محدودیتها را تکمیل خواهد کرد. هزینههای اقتصادی دوستسپاری اما فراتر از فشارهای تورمی میانمدت خواهد بود و ممکن است بر نرخ رشد بالقوه اقتصاد جهانی در بلندمدت تاثیر بگذارد. مهمتر از همه، کمبودهای کیفی وعدم تعادل در توسعه اقتصاد جهانی؛ «شکاف فناوری» بین اقتصادهای توسعهیافته و کمتر توسعهیافته، تقویت خواهد شد.
۲) امکانسنجی تغییر چهرۀ تجارت بینالملل
این ایده که دوستسپاری (یا تولید در چارچوب مرزهای کشورهای متحد) میتواند به قوی شدن زنجیرههای تأمین بینجامد، یک توهم بزرگ است. شبکههای بینالمللی تأمین و تولید به شرکتها اجازه میدهند که با شوکهایی که در نقاط مشخصی رخ میدهد تطبیق پیدا کنند. وقتی بحران کرونا آغاز شد، سامسونگ توانست بهسرعت تولید خود را از کارخانهای در کره جنوبی؛ جایی که شیوع کرونا زیاد شده بود، به ویتنام؛ که وضعیت بهتری ازلحاظ شیوع کرونا داشت، منتقل کند. بعد از زلزله توهوکو در سال ۲۰۱۱، خودروسازان ژاپنی تامین قطعات موردنیاز خود را متنوع کردند و بهجای تکیه روی قطعه سازان داخلی، از قطعه سازان بینالمللی هم قطعه خریدند.
آنچه بهعنوان سیاستهای تولید درونمرزی و حتی دوستسپاری مطرح میشود، معمولاً اصلاً آنقدرها هم درونمرزی نیست. بسیاری از مواد اولیه محصولات عملاً از خارج از مرزهای موردنظر دولتها تأمین میشود و چاره خاصی هم برای حلوفصل این موضوع و تغییر آن وجود ندارد.
از سوی دیگر، کالاها و خدماتی که بهصورت بینالمللی تبادل میشوند، اغلب اطلاعات مختلف مثل دادههای حساس یا روشهای فنی مهم را در خود دارند و بنابراین دولتها منافع امنیتی خود را در حفاظت از آنها میبینند. اینها ممکن است شامل سامانههای راداری، نرمافزارهای رمز کدی و حتی اَپهای شبکههای اجتماعی بشود. هدف این است که به سطح مناسبی از امنیت آنهم به کمترین هزینه ممکن دستیافته شود و سقف قابلقبولِ بودن هزینه هم مشخص شود. اینکه تمرکز دولتها روی حفاظت از اطلاعات و یافتههای حساس باشد، لازمهاش سرمایهگذاری روی نظارت بر قراردادها هم هست؛ اما بهجایش دولتها روی محدودیت ارائه ویزا و همکاری با متخصصین متمرکز میشوند. محدودیت گذاریهای یکجانبه مثل کنترل صادرات هم نتیجه عکس میدهد، چون هدف معمولاً میتواند محصولات یا اطلاعات جایگزین را از جاهای دیگری پیدا کند. اگر در حصاری که میکشی حفرهای وجود داشته باشد آن حصار هیچ ارزشی نخواهد داشت.
البته نباید فراموش کرد که در نگاه اول، دوستسپاری یا همان برقراری مناسبات تجاری صرفاً با کشورهایی که متحد سیاسی به شمار میآیند، مثل یک گزینه اقتصادی بهصرفه به نظر میآید که میتواند آلترناتیوی برای تولید درونمرزی باشد. اصولاً تعمیق و گسترش مناسبات تجاری ازجمله قراردادهای تجاری و دیپلماسی تجاری میتواند یک اولویت مهم استراتژیک برای کشورها باشد. درزمینۀ تکنولوژیهای مهم، همواره فضای زیادی برای همکاری بین گروه کشورهایی که اهداف مشترک دارند وجود خواهد داشت و احتمال اینکه آنها بتوانند برای کاهش هزینهها به توافق برسند هم بالاست.
یک نقطهضعف دیگر دوستسپاری هم این است که سیاستهای ناسیونالیستی-امنیتی را تقویت میکند. این سیاستها با مزایای استراتژیک گشایش اقتصادی در تضاد هستند. این مزایا شامل درآمدهای صادراتی برای سرمایهگذاری پژوهشی و توسعهای و همینطور قابلیت همکاری مشترک با شرکتهای خارجی میشود.
آن «دوست»ها در برنامههای دوستسپاری درواقع باید ریسکها و مزایای شرایط را با توجه به اولویتهای خودشان در نظر بگیرند. درعینحال، شکستن شبکههای تأمین به واحدهای جداگانه، ریسکهای خودش را دارد و هزینهها را نیز بالا میبرد. عدم تمایل کره جنوبی برای مشارکت در برنامه «چیپ ۴» آمریکا نشاندهنده چنین دغدغههایی بود. این اتحادی است که آمریکا سعی کرده برای محدودسازی زنجیره تامین نیمهرساناها ایجاد کند.
واقعیت این است که جهان امروزی خیلی از چین، آمریکا و محدوده قدرت متحدان آمریکا وسیعتر است. هر کشوری که قرار باشد وارد این نوع اتحادها شود باید اول از سودمند بودن آنها اطمینان حاصل کند و آن را برطرفکننده تنشهای ژئوپلیتیک بداند. همانطور که لی هسین لونگ نخستوزیر سنگاپور اخیراً گفته، دوستسپاری عملاً باعث میشود «مسیرهای رشد و همکاری منطقهای بسته شود، شکافهای بین کشورها زیاد شود و حتی تنشهای جدید به وجود بیاید».
ازآنجاکه ما نمیتوانیم از تمام شرکای تجاریمان انتظار داشته باشیم که منافع ما را در ذهن داشته باشند، چارهای نخواهیم داشت جز اینکه روی تجارت و سرمایهگذاریهای خودمان تمرکز کنیم و آنها را از تهدیدهای ناشی از بازیهای ژئوپلیتیک دور نگهداریم؛ اما واقعاً چطور یک کشور میتواند شرکای تجاری خود را تنوع ببخشد؟ تجارت و سرمایهگذاری بینالمللی شاید روی کاغذ بهعنوان پدیدههایی که بین دو کشور انجام میگیرند ثبت شوند اما عملاً این معاملات بین کسبوکارها صورت میگیرند. حتی اگر داشتن شرکای تجاری متنوعتر بتواند ازلحاظ ژئوپلیتیک بامعنا جلوه کند، ابزارهایی که دولتها با استفاده از آنها میتوانند این تصمیمها را تحت تأثیر قرار دهند محدود به سیاستهای قدیمی مثل ارائه یارانه دولتی صنعتی و نیز سیاستهای پروتکشنیستی (حمایت از داخل) خواهد بود و هیچیک از اینها ازلحاظ اقتصادی بهصرفه نیستند. حتی اگر دولتها بتوانند کسبوکارها را ترغیب به تغییر محل انجام کارشان کنند، چطور ممکن است دولتها در قیاس با کارآفرینان و صاحبان کسبوکارها اطلاعات بیشتر و موضع دقیقتری داشته باشند؟
فاینَنشال تایمز مینویسد که تمایل به متحدان سیاسی هنگام ایجاد زنجیره تأمین، گران، مشکل و احتمالاً خودویرانگر است به همین دلیل است که دوستسپاری همچنین بهعنوان متحدسپاری نیز شناخته میشود. عبارت اخیر مشکلات متعدد این خودویرانگری را بهتر نشان میدهد: اول، همیشه مشخص نیست که دوستان شما چه کسانی هستند و چگونه باید آنها را انتخاب کنید. دوم، گرفتن یک تصمیم فوری در مورد قابلیت اطمینان سیاسی بهطورکلی بهاندازه کافی سخت است؛ اما تلاش برای یافتن اینکه کدام دوستی احتمالاً پایدار خواهد بود تقریباً غیرممکن است. سوم، ابزارهایی که مقامات برای دستکاری کردن زنجیره تأمین در امتداد خطوط استراتژیک دارند، ناآزموده و گران هستند. درنهایت، قطع عرضه با انگیزه سیاسی درهرصورت لزوماً بزرگترین تهدید برای واردات کالاهای اساسی نیست.
روشنسازکلام
رالف والدو امرسون نویسنده آمریکایی میگفت یکی از نعماتی که از داشتن دوستان قدیمی نصیب آدم میشود این است که میتوانی همراه آنها احمق جلوه کنی. البته حماقت شاید کلمه رادیکالی برای توصیف جهت سیاستهای اقتصادی بینالمللی در عصر کرونا و جنگ اوکراین باشد، اما خیلی هم کلمه بدی نیست. ایدهای که این روزها خیلی بین سیاستگذاران هوادار پیداکرده و بهخصوص غربیها زیاد حرفش را میزنند این است که تجارت و سرمایهگذاری بینالمللی باید بهصورت عمده بین کشورهایی که ازلحاظ ژئوپلیتیکی باهم دوست هستند صورت بگیرد. ازنظر آنها، این راهحلی برای فضای مسموم ژئوپلیتیکی امروز است؛ اما واقعیت قضیه این است که چنین عقایدی تبعات اقتصادی وحشتناکی به بار میآورند.
سیاستهای موسوم به دوستسپاری حالا یک ویژگی مهم در سیاست تجاری آمریکا به شمار میآیند؛ اما در زمانه رقابتهای بزرگ بر سر قدرت، سیاست تجاری محدودکننده نمیتواند برای رسیدن کشورها به اهداف اقتصادی و امنیتیشان کافی باشد. این روزها جهان جایی است که در قیاس با گذشته خطرناکتر و غیرمطمئنتر شده است. آمادگی برای مواجهه با این جهان، نیاز به رویکرد جامع و منطقی نسبت به ریسک دارد. بدترین کاری که میشود کرد این است که تصور کنیم ریسک را میتوان با تمرکز روی شبکه کوچک و محدودی از «دوستان» پایین آورد و ژئوپلیتیک را جایگزین اقتصاد کرد. فقط سادهلوحها ممکن است در سطح جهانی چنین تصمیماتی بگیرند. واقعیت این است که مدیریت ریسک معنیاش ریسکنکردن نیست. معنیاش آمادگی برای دشواریهای غیرقابلپیشبینی و ایجاد یک اقتصاد مقاوم و انعطافپذیر است.
بهصورت کلی میتوان گفت که این اشتیاق تازه برای «دوستسپاری» نتیجه توجه بیشازاندازه به تاثیر ریسکهای ژئوپلیتیکی و تاثیر آنها روی اقتصادهای ملی است. حداقل یک سال از زمان حمله روسیه به اوکراین میگذرد و دیگر امیدها به اینکه جنگ زود پایان پیدا کند رنگباخته است. روسیه خودش هزینه سنگینی پای این جنگ پرداخته و تحریمهای زیادی ازلحاظ بینالمللی را متحمل شده است؛ اما هنوز هم تصویری از درازمدت و چالشهای آن به دست نیاوردهایم. از آن مهمتر اینکه ایده تولید به شکل دوستسپاری یا درونسپاری اصلاً با تمام اصول و قواعد اولیه اقتصادی و مزایای رقابتی در تضاد است. نتیجه احتمالیاش این خواهد بود که با هزینههای بالاتر، تورم بیشتر و امنیت نهچندان بیشتر مواجه شویم.
انتهای پیام