مرور مهمترین عناوین
امروز؛ همان فردای دیروز است

«برگُزین» روزنامه‌های ایران

در این ستون ـ بی‌هیچ دخل و تصرفی ـ گزیده‌ای از مطالب روزنامه‌های سراسری کشور را فردای انتشار می‌توانید مطالعه کنید.
آرمان امروز: «حرف درمانی» خاندوزی!
احسان خاندوزی، وزیر اقتصادی و سخنگوی اقتصادی دولت سیزدهم، در توضیح اهمیت برقراری انظباط مالی گفت که دولت بنا دارد کنترل بدهی به شبکه بانکی را به صورت جدی پیگیری کند. او همچنین تاکید کرد که «عمده اضافه برداشت بانکی از بانک مرکزی، مختص بانک‌های غیردولتی است. براساس آخرین آمار بانک مرکزی، ۶۸ درصد بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی متعلق به بانک‌های غیردولتی است.» در واقع آقای وزیر با این اظهارات عملکرد بانک‌های خصوصی یا خصولتی را زیر سوال می‌برد، موضوعی که بارها از سوی کارشناسان اقتصادی مطرح شده بود.. اصلی‌ترین اشکال سیستم بانکی نیز این است که بیش از ۷۰ درصد تسهیلات آن در بخش غیر مولد هدر می‌رود و اگر واکاوی صحیحی صورت بگیرد قطعا ردپای بانک‌های خصوصی مشهود است. همچنین همان‌طور که آقای وزیر می‌گوید: «یکی از عوامل افزایش بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی ناشی از بی‌انضباطی مالی و رفتارهای سوداگرانه بانک‌های خصوصی است به‌طوری‌که یکی از این بانک‌های خصوصی افزایش 30 هزار میلیارد تومانی اضافه برداشت در 11 ماهه سال سال گذشته داشته است.» یکی دیگر از انتقادات به عملکرد بانک‌های غیردولتی نفوذ افراد است که باعث انحراف تسهیلات این بانک‌ها می‌شود. در اوایل دهه ۸۰ نحوه تسهیلات دهی نظام بانکی و بخش‌هایی که تسهیلات به آن تخصیص می‌یافت، مشخص بود اما اکنون بانک‌ها به تشخیص خودشان و با توجه به شناختی که از حوزه‌ها دارند، تسهیلات را پرداخت و در نتیجه حوزه‌های غیر مولد که سودده‌تر است تسهیلات بیشتری جذب می‌کنند. اما پرسش اصلی این است که آیا عملکرد بانک‌های دولتی و زیر مجموعه وزارت اقتصاد چگونه است؟ آیا آقای وزیر تاکنون این عملکرد را زیر ذره بین قرار داده‌اند؟ چرا اغلب بانک‌ها و شرکت‌های دولتی کاملا زیانده هستند؟ و... آقای وزیر باید توجه داشته باشند که عمر دولت سیزدهم به نیمه نزدیک می‌شود و دیگر زمانی برای حرف درمانی نیست.
اعتماد: چرا كشاورزان ديده نمي‌شوند؟
بخش كشاورزي به دليل توليد مواد غذايي از بنياني‌ترين بخش‌هاي اقتصادي جامعه است، با اين وجود، تاكنون در كشور ما سياست جامع و واقع‌نگرانه‌اي براي اميدوار كردن كشاورزان به ادامه فعاليت در اين بخش پياده نشده است. «شوراي قيمت‌گذاري و اتخاذ سياست‌هاي حمايتي محصولات اساسي كشاورزي» بهاي محصول راهبردي گندم را براي سال جاري، 15 هزار تومان براي هر كيلوگرم تصويب كرد، آن هم در روزهايي كه بهاي همه كالاها و خدمات نسبت به گذشته رشد بي‌سابقه‌اي داشته است و برخي كالاها نسبت به سه سال پيش افزايش بهاي چند برابري پيدا كرده‌اند. افزون بر اين، هزينه نهاده‌ها و خدمات كشاورزي نيز در دو سال گذشته افزايش بي‌سابقه‌اي پيدا كرده است. گويا قطار تحول قيمت‌ها براي محصولات كشاورزي به ويژه محصول راهبردي گندم متوقف شده است. محصولات كشاورزي هميشه در معرض نقش‌آفريني قاچاقچيان بوده و هست. قيمت‌گذاري نامتناسب با هزينه‌ها، فرصتي گرانبها را براي قاچاقچيان و دلالان آنها فراهم خواهد كرد تا محصولات كشاورزي را با بهايي كه كمي بالاتر از قيمت مصوب است، خريداري نموده و از چرخه تامين آرد مصرفي كشور توسط دولت خارج سازند. معلوم نيست چه انديشه و محاسباتي چنين سياست‌گذاري و قيمت‌گذاري براي محصولات كشاورزي را پشتيباني و راهبري مي‌كند؟ آيا راهبردي بودن گندم به جاي اينكه امتيازي براي كشاورزان باشد، بايد اين‌گونه آنها را به گوشه فقر و تنگدستي ببرد؟ اگر اين بيم وجود دارد كه با بالا رفتن بهاي خريد گندم، بهاي آرد و نان هم افزايش يابد؛ چرا براي تثبيت بهاي آرد مصرفي، يارانه بيشتري درنظر گرفته نمي‌شود و همانند برخي هزينه‌هاي كلان كه سودمندي و برونداد آنها براي كشور روشن نيست، براي حمايت از كشاورزان، اين قشر سختكوش و غالبا فقير، چاره‌اي انديشيده نمي‌شود؟ در شرايطي كه برخي نمايندگان در كسوت نمايندگي از موهبت برخي امتيازات چون خودروهاي گرانقيمت، برخوردار مي‌شوند و انتقاد از اين رويه برچسب «گدابازي» دريافت مي‌كند، چرا نتيجه زحمت و تلاش كشاورزان به بهايي ناچيز خريداري شود؟
اين چه شيوه حكمراني است كه به گونه‌اي سياست‌گذاري انجام مي‌گيرد كه انگيزه فعاليت زدوده مي‌شود و بي‌اعتمادي و نااميدي جاي آن را مي‌گيرد؟ چرا كشاورزان اين‌گونه در گردونه تورم و ركود مورد بي‌توجهي قرار مي‌گيرند؟ كشاورزان، همانند صنف پزشك و متخصص نيستند كه در صورت بي‌انگيزه شدن براي فعاليت در كشور، ساك خود را ببندند و ترك وطن كنند، آنها همچنين مانند فعالان مشاغل تجاري و فني نيستند كه به تناسب تورم، هزينه خدمات‌شان را افزايش دهند. تنها دارايي‌شان محصولي است كه با هزينه و رنج بسيار به دست مي‌آورند، به اين اميد كه بتوانند با فروش آن، معاش خانواده خود را تامين كنند. اين‌گونه سياست‌ها درحالي درباره كشاورزان به‌كار گرفته مي‌شود كه شعار حمايت از محرومان در جامعه پرطنين است. مگر محروم‌تر از كارگران و كشاورزان، قشر ديگري وجود دارند؟ افراد سختكوشي‌اند كه با هزينه‌هاي بسيار و عايدي كم، روزگار مي‌گذرانند. چگونه انتظار داريم جامعه به خودكفايي اقتصادي برسد درحالي كه انگيزه فعاليت بخشي از توليدكنندگان آن با اين سياست قيمت‌گذاري از بين مي‌رود؟ خشكسالي‌ها و مشكلات هزينه‌اي، به اندازه كافي عرصه را بر فعاليت كشاورزي تنگ كرده است، بديهي است كه چنين رويه‌اي در قيمت‌گذاري محصولات كشاورزي، تير خلاص را بر پيكر نحيف بخش كشاورزي وارد خواهد كرد. چرا جوانب اجتماعي و اقتصادي سياست‌ها در كنار يكديگر ديده نمي‌شود و با نگاه تك‌بعدي به سياست‌گذاري در حوزه‌هاي مهمي چون كشاورزي، پرداخته مي‌شود؟ كاهش انگيزه كشاورزان برابر با افزايش مهاجرت به شهرها، افزايش جمعيت بيكار، سرگردان و حاشيه‌نشين در مناطق پيرامون شهرها، افزايش مشاغل كاذب و مسائل اجتماعي ديگر كه فهرست آنها در اين يادداشت نمي‌گنجد. نمي‌توان هم شعار تلاش براي خودكفايي ملي و حمايت از اقشار ضعيف به ويژه كشاورزان و كارگران داد و هم با قيمت‌گذاري نامتناسب با روند تحولات اقتصادي در شرايط كنوني، عرصه را بر آنها تنگ نمود. سياست‌هاي نامناسب، نشانه و پيامد آشفتگي و كارهاي غيركارشناسي است.
جوان:راهبردهای جامع و کلان دشمن
چگونه آچمز شد
که در شعار‌های انتخاباتی خود وعده داده بود با ورود به کاخ سفید از برجام خارج خواهد شد ۱۷ ماه بعد این وعده خود را عملیاتی کرد. انتقاد او به اوباما این بود که دولت او بدون اینکه یک راهبرد جامع درباره ایران داشته باشد توافق هسته‌ای را امضا کرده است. یکی از دغدغه‌های ترامپ بعد از روی کار آمدن این بود که در مقابل برجام و مهم‌تر از آن در مقابل «قدرت فزاینده جمهوری اسلامی» چگونه باید رفتار کرد. علت اینکه ترامپ بعد از روی کار آمدن بلافاصله از برجام خارج نشد و دوبار آن را تمدید کرد یافتن فرصت برای طراحی یک راهبرد جامع و کلان بود. بسیاری او را دیوانه‌ای فرض می‌کردند که بدون محاسبه وارد کارزار با ایران شده است، ولی وقتی راهبرد او با عنوان «فشار کوتاه مدت خردکننده مادون جنگ با هدف ایجاد تهدید موجودیتی جمهوری اسلامی» پس از ۱۷ ماه رونمایی و بلافاصله از برجام خارج شد، معلوم گشت چنین راهبردی را نباید تنها محصول دیوانه‌ای همچون ترامپ دانست بلکه باید آن را محصول اتاق‌های فکری دانست که مدت‌ها برای آن برنامه ریزی کرده بودند.
امریکایی‌ها چه در دولت ترامپ، چه هیئت حاکمه فعلی آن که سیاست‌های اوباما را دنبال می‌کند، معتقد بودند در بستر این راهبرد کلان و جامع است که باید چند مؤلفه را دنبال کرد که مهم‌ترین آن «فشار کوتاه مدت» به ایران است چراکه تجربه چهل و اندی ساله جمهوری اسلامی ثابت کرده ایران در مقابل فشار‌های میان مدت و بلند مدت می‌تواند شرایط را به نفع ایران تغییر دهد که از جمله آن‌ها تجربه ایران در دور زدن تحریم ها، نداشتن منابع کافی برای فشار شدید تحریمی در بلند مدت و نبود اجماع جهانی علیه ایران اشاره کرد. دومین مؤلفه مهم این راهبردکلان، «مادون جنگ» بودن آن بود. به این مفهوم که امریکایی‌ها معتقد بوده و هستند که از همه ابزار‌ها به جز گزینه نظامی باید استفاده کرد، زیرا گزینه نظامی از نظر امریکایی‌ها گزینه واقعی نیست. این همان دغدغه‌ای بود که ترامپ هنگام ورود خود به کاخ سفید مطرح می‌کرد و معتقد بود با قدرت فزاینده ایران نمی‌توان تنها با امضای یک توافقنامه هسته‌ای مقابله کرد. امریکایی‌ها که در یک دهه اخیر قدرت ایران را از خلیج فارس تا سواحل دریای مدیترانه روز افزون می‌دیدند همان‌طورکه رابرت فیسک، سرمقاله نویس معروف «ایندیپندنت» گفته بود «ایرانی‌ها از خلیج فارس دریای مدیترانه را مدیریت می‌کنند»، می‌دانستند برای پیشبرد راهبرد خود حتما باید مؤلفه «مادون جنگ» محور باشد. چراکه در صورت اقدام نظامی با چند مشکل اساسی از جمله توان بالای نظامی و مقابله ایران، مشکلات لجستیکی که از کدام کشور با توجه به روابط خوب ایران با همسایگان یا ترس آن‌ها از مقابله و عدم تشخیص از نوع و سطح پاسخ ایران مواجه می‌شدند. این بود که در راهبرد آن‌ها جنگی نباید تعریف می‌شد.
اما مهم‌ترین مؤلفه راهبرد کلان امریکایی ها، «ایجاد تهدید موجودیتی» ایران بود. به تعبیر دیگر امریکا فشار شدید کوتاه مدت خود را با استفاده از تمامی امکانات و ابزار مادون جنگ برای رسیدن به این هدف که نظام ایران خود را در مواجهه با تهدید موجودیتی ببیند، انجام می‌داد. امریکایی‌ها درخصوص تصمیم‌سازی مقام معظم رهبری درباره مدیریت تحولات منطقه، معتقد بودند هیچ چیزی برای رهبری انقلاب به اندازه موجودیت جمهوری اسلامی و ایران عزیز اهمیت ندارد. امریکایی‌ها معتقدند اعتقاد رهبری نظام به مردم شعاری نیست، بلکه یک اعتقاد واقعی است و از نظر رهبری تنها تهدید موجودیتی معتبر نه اقدام نظامی کم شدت یا پر شدت، بلکه تهدیدی است که مردم را در مقابل نظام قرار دهد. از همین رو است که مقامات غربی به انحای مختلف بار‌ها گفته‌اند اگر بتوانیم مردم را علیه حاکمیت بسیج کنیم قادر خواهیم بود از حاکمیت امتیاز بگیریم. آنچه طی سال‌های اخیر در تحریک ملت ایران از دی ماه ۹۶ تا آبان ۹۸ تا اغتشاشات سال گذشته و امروز که با پدیده زشت بی‌حجابی در جامعه مواجه هستیم همه را باید در راستای راهبرد «تهدید موجودیتی جمهوری اسلامی» که می‌دانند رهبری نسبت به آن هوشیار و حساس هستند، دانست.
وقتی رسانه‌های صهیونیستی می‌گویند: «پنج سال بعد از خروج از برجام وقت اعتراف به شکست فشار حداکثری است» و یا مجله «فارن افرز» چاپ شورای روابط خارجی امریکا توافق منطقه‌ای ایران و کشور‌های عربی را به جای احیای برجام مطرح و می‌گوید این یعنی شکست همه سیاست‌های امریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران، باید بپذیریم که چهار دهه و اندی سیاست‌ها و راهبرد‌های دشمن درمقابل ایران آچمز شده است و فقط باید مراقب بود دشمن موجودیت جمهوری اسلامی را با پنهان شدن پشت تحریک مردم از جنس اغتشاشات ۱۴۰۱ دنبال نکند.


انتهای پیام

آفتاب یزد