«برگُزین» روزنامههای ایران
- شناسه: 10418
- یکشنبه 17 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۱۱ | فرهنگی
در این ستون ـ بیهیچ دخل و تصرفی ـ گزیدهای از مطالب روزنامههای سراسری کشور را فردای انتشار میتوانید مطالعه کنید.
آرمان ملی: برنامهای بدون آمارهای جمعیتی
یکی از الزامات برنامهریزی تحلیل وضعیت موجود است. طبیعتا برنامه هفتم توسعه هم از این قضیه مستثنی نیست. با توجه به اینکه مولفههای مختلفی در برنامهریزیهای ملی مثل برنامه توسعه مدنظر قرار میگیرد یا تحولات موجود برای برنامهریزی درنظر گرفته شود یا همین طور تحولاتی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، آنچه که مرا به عنوان یک مددکار اجتماعی نگران میکند، عدم انجام سرشماری نفوس و مسکن هست و آخرین سرشماری ما مربوط به سال 95 است. درحالی که قبلا هر 10 سال یکبار و بعد هر 5 سال یکبار شد. از سال 95 تا الان به دلیل شرایطی که در کشورمان داریم، بحرانهای مختلفی که تجربه کردیم از سیل گرفته تا کرونا و اعتراضات اجتماعی و فضای مجازی، همچنین تغییر ترکیب جمعیتی را درنظر بگیرید که طبیعتا برنامهها باید تغییر ساختار جمعیت را هم در نظر داشته باشند. تغییر نیازهای جمعیت و تغییراتی که در اولویتبندی مسائل مربوط به جمعیت و گروههای جنسی مختلف بهوجود آمد، ایجاب میکرد برای برنامه هفتم اول این سرشماری را انجام دهیم تا بر مبنای جمعیت و تحولات و تحرکات جمعیتی و نیازها و مشکلاتشان بتوانیم برنامه توسعه هفتم را بنویسیم. متاسفانه این سرشماری انجام نشد و تقریبا داریم بدون این شاخصههای مهم برنامه هفتم توسعه را مینویسیم دو سال گذشته و 1400 پایان برنامه ششم بود. دو سال از برنامه قبلی گذشته، برنامهای که بر مبنای دادهها و اطلاعات حدود هشت سال قبل نوشته شده. عملا این تغییرات را در برنامه هفتم مدنظر قرار ندادیم و این یعنی نوشتن یک برنامه برای رفع تکلیف. نگران هستم که برنامه توسعه هفتم نتواند پاسخگوی جمعیتی که قرار است این برنامه برای آنها نوشته شود، باشد. ما مهاجرت و شرایط فقر را داشتیم، طبیعتا اینکه فقر در کدام گروه سنی و کدام گروه جنسی و کدام جغرافیا بیشتر شده، همه میتوانند محور تعیینکننده برای تدوین برنامه توسعه هفتم باشد ولی متاسفانه باید بگوییم عملا هیچ توجهی به این مولفه مهم جمعیتی در نظام برنامهریزی ما نمیشود. وقی این توجه صورت نگیرد، نه توزیع درست منابع را داریم، چه مادی و چه انسانی و نه توجه به تفاوتها و نیازهای منطقهای را مدنظر قرار میدهیم. به نظر میرسد اگر سرشماری نباشد و دادهها را نداشته باشیم و بر مبنای سلیقه بخواهیم کار کنیم، این برنامه هم مثل خیلی برنامههایی که فقط نوشته شد، ره به جایی نخواهد برد. و هدر دادن منابع است و این خودش میتواند زمینه کاهش اعتماد مردم را به دنبال داشته باشد.
اعتماد: چرا حال مردم اینگونه است؟
حال كه مجلس شوراي اسلامي با ارايه طرحي بحرانساز در اوایل مجلس يازدهم و با تحريك جريان خاص ضد جمهوريت موجود در ساختار قدرت، زمینه مشکل تراشی برای احیای برجام را فراهم کرد ضروری است تا مقطع تعامل سازنده و برد- برد با دنيا و به فرجام رسيدن برجام در سالهاي آتي طرح يك فوريتي صرفهجويي ملي را تصویب کنند و در آن طرح نكات مهمي همچون كاهش 80 درصدي هزينه سفرهاي خارجي حقوقبگيران نظام، كاهش هزينههاي همايشهاي داخلي و بينالمللي، ممنوعيت استفاده از خودروهاي دولتي براي نيازهاي شخصي، به حداقل رساندن كميسيونهاي بين كشورها، قطع ارز ماموريتي تمام مقامات از جمله نمايندگان مجلس، وزرا، معاونان و سران سه قوا و معاونان و مديران كل و... را در دستور کار قرار دهند. البته به نظر بنده، تمام موارد صرفهجويي ضروری، از اختيارات و وظايف دولت به اصطلاح انقلابي و سادهزيست است و از ضروريات و واجبات وظايف دولت در مواجهه با بحران اقتصاد مالي كنوني است. نمايندگان شاسيبلند بگير و نگير، مگر نميدانند كه منابع درآمدي دولت در برابر هزينهها به قدري ناكافي است كه دولت براي تامين بخشي از منابع درآمدی اش، اقداماتي همچون چاپ اسكناس و افزايش پايه پولي و نقدينگي و تورم لجام گسيخته انجام داده است و با استقراض از سيستم بانكي، پيشفروش و فروش نفت به قيمت ارزان و كاهش تخصیص اعتبارات عمراني و عدم حمايت از واحدهاي صنعتي و مستمريبگيران شاغل و بازنشسته، تابلوي روزشماري را براي پايان فعالیتهای دولت فعلي در نخستین دوره در روي ميز كار خويش نصب کرده است. مگر نمايندگان مجلس یازدهم، در جريان وضع معيشتي معلمان و كاركنان دولت و كل جماعت حقوقبگيران جامعه و تناسب حقوقهاي دريافتي با هزينههاي فعلي و تورم كمرشكن و افسارگسيخته نيستند؟ مگر نميدانند كه چاپ اسكناس و گرفتن قرض از سيستم بانكي داخلي، تورمزاست؟ مگر نميدانند كه تنها راه فوري و كوتاهمدت برون رفت موقت از مشكلات اقتصادي و مالي دولت، همان صرفهجويي در هزينههاي زيانبار موجود جاري و اولويتبندي در هزينههاي عمراني است تا بخشي از منابع دولت براي تامين هزينههاي موجود جاري و يا واجد اهميت بنيادي در سياستهاي درازمدت آزاد شود؟ نمایندگان مجلس یازدهم که درگیر بحرانهای فراوانی هستید! به شما هشدار ميدهم كه كشور و ملت ما در اين روزگار سختترين و تنگترين شرايط اقتصادي و اجتماعي و سياسي را تجربه ميكنند. تورم افسارگسيخته، تنگناهاي بودجهاي دولت، بيكاري، گراني و بحران عدم خريد توليدات كارخانهها در كشورمان و در خارج از كشور، ركود و ورشكستگي روزافزون صنايع، فشارهاي روزافزوني كه بر صاحبان درآمد ثابت وارد ميشود، بيعدالتيهای جاري و مزمني كه از اين طريق بر بخش عظيم از مردمان و شهروندان و هموطنان به طور روزافزون وارد ميشود، و رويكرد برخي خواص به حيف و ميل بيتالمال و اختلاس و رويكرد مردمان به انواع فساد و مشاغل فاسد براي گذران زندگي و سير كردن شكم خود و خانواده، اموري نيستند كه بر كسي پوشيده باشد يا نياز به ارائه آمار و مدارك داشته باشند. در همين اوضاع، همان اندك صنايعي كه از سالها، بلكه دهههاي قبل تكوين يافته بودند و در صورت تصويب برجام در مجلس شما و رونق اقتصاد و توليد در حدود ظرفيت اسمي ميتوانستند بخش قابل توجهي از نيازهاي داخلي جامعه را تامين كنند بیشتر به دليل ركود بازار و بحران تقاضاهاي كالا و خدمات و تنگناهاي فروش انبارهايشان مملو از كالاهاي ساخته، ولي فروش نرفته شده است. همين امر، آنها را با توقف توليد و ورشكستگي مواجه ميسازد. به داد كارآفرينان و آحاد ملت برسيد! در كنار همه اين مشكلات و نقايص حاد اقتصادي، دولت و ساختاری بسيار گسترده و پرهزينه داريم. این در حالی است که مردم تحمل بار و هزينههاي دولت و مجلس و حاكميتي اينچنين را ندارد و ملت این هزینهها را از موارد بحرانزای اقتصادي و اجتماعي بحق ميپندارند بساط كوتاهي و بيكفايتي و اسراف خويش را جمع كنيد.
شرق: پنهانهای آشکار
در ایام نوجوانی و آن سالهایی که سرشار از شور انقلابی بودیم، رمانی خواندم از «اتل لیلیان وینیچ» با نام «خرمگس». گمان میکنم در آن ایام، دو رمان بود که بین شیفتگان انقلاب دست به دست میشد، یکی کتاب «مادر» اثر «ماکسیم گورکی» و دیگری همین کتاب خرمگس. خوب به یاد دارم اولینباری که نام کتاب را دیدم، با خود گفتم «عجب نام چندشآوری. آخر چه کسی برای داستان خود چنین نام کریهی انتخاب میکند که خواننده را خوش نیاید؟» ولی وقتی داستان را خواندم، با خود گفتم عجب استعاره خوبی بود برای آگاهیبخشی؛ و یکجورهایی هم، خصلت خرمگسبودن را ستودم و همچنان میستایم. اینکه بر زخم بنشینی و آنچه دانستنش ناخوش است آشکار کنی و فرق هم نکند که چه کسی و به چه قصدی سعی در پنهانکردن حقایق داشته باشد و البته چنین خصلتی خوشایند نیست. یعنی خوشایند است ولی به شرطی که فقط خرمگس آنهایی باشی که ما نمیپسندیم و نه خرمگس خود ما. اینکه ایرادهای دیگران را بگویی و آشکار کنی و نه ایرادهای خودمان را. شاید برای همین هم هست که در فرهنگ خودمان و در ضربالمثلهایمان داریم که «بر خرمگس معرکه لعنت». یادم هست که در آن ایام انقلاب، سرودی بود که در فرازی از آن چنین خوانده میشد که «به آنان که با قلم، نواحی درد را، به چشم جهانیان، پدیدار میکنند، بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد» و این فراز از سرود برای من یادآور همان داستان خرمگس
بود.
دو ماجرا در هفته گذشته و البته خرمگسی که همین چند دقیقه پیش، نمیدانم از کدام فرصت استفاده کرده و بازماندن کدام پنجره او را به درون اتاق کشانده، مرا به یاد رمان خرمگس انداخت و باعث نوشتن این یادداشت شد. ابتدای هفته، استیضاح وزیر صمت خبرساز بود و آن ماجرای خودروهای شاسیبلند که قرار بود او را بر مسند وزارت نگه دارد و پایان هفته، ماجرای این اظهار نظر مدیر کل بیمههای اجتماعی وزارت کار که گفت با وضعیتی که پیش میرویم، دیر نخواهد بود که باید جزایر قشم و کیش و استان خوزستان را بفروشیم تا بتوانیم حقوق بازنشستگان را بدهیم. اظهار نظری که واکنش بسیار پدید آورد و سبب برکناری گویندهاش شد. در آن ماجرای اول، یعنی موضوع استیضاح وزیر صمت نیز یک اظهارنظر بود که به گمان من به اندازه همین سخن مدیر کل میتوانست حاشیهساز باشد و به همین اندازه میتوانست زخمی عمیق را آشکار کند، آنجا که یکی از مدافعان وزیر، در اعتراض به استیضاحکنندگان گفت «ما همه در یک کشتی نشستهایم». آن نماینده مجلس کاملا درست میگفت، چراکه همین نمایندگان مخالف وزیر، از کسانی بودند که دو سال و نیم پیش نامهای را امضا کرده و از جناب رئیسی خواستند که کاندیدای ریاستجمهوری شود، تا با یکدستشدن حاکمیت، کاری بشود کارستان و حالا که نتیجه این یکدستشدن نه تنها ذرهای از مشکلات را حل نکرده که تورم 50 درصدی را افتخار قلمداد میکند و هیچ افق امیدوارکنندهای را در آینده نشان نمیدهد، همانها که مشوق بودند، امروز از پذیرش آنچه کردهاند، شانه خالی میکنند و به قول ما عوام، «کسی گردن نمیگیرد». برای همین است که آن نماینده طرفدار وزیر صمت به همپیمانان دیروز خود در آن نامه دعوت از جناب رئیسی میگوید «ما همه در یک کشتی نشستهایم» و گله میکند که چرا امروز از آن حمایت عقب میکشید؟ واقعیت اما امروز همین است که رخ داده، اینکه هیئتی هفتنفره، مصون از نظارت دستگاه قضا و با تعطیلکردن قوانین، دست به فروش اموال بزند تا بلکه شاید بتواند بهگونهای پولی فراهم کند، آن سخن مدیر کل بیمههای اجتماعی وزارت کار را میز معنادار میکند و البته این هم کاملا قابل پیشبینی بود که وقتی کار به اینجا برسد که رسیده و تورم 50 درصدی باعث افتخار باشد، چه کسی است که حاضر شود این همراهی و تشویق را که باعث چنین مدیریتی شده، گردن بگیرد؟ و طبیعی است که هرکس سعی میکند زودتر از این کشتی پایین بپرد و کشتی را در اولین فرصت ترک کند.
انتهای پیام