دلم تنگه برای ریخت وپاش
- شناسه: 10393
- یکشنبه 17 اردیبهشت 1402
- انتشار در صفحه ۸ | فرهنگی
اخیرا روزنامه جوان نوشته بود: یکی از مهمترین عوامل اطمینانبخش برای حقوقبگیران وجود پسانداز است تا هم در شرایط اضطراری به آن مراجعه کنند و هم در هنگام بازنشستگی به کارشان آید.
در این باره اعضای خبرچین چنین گفتند:
*تا بوده پسانداز ضروری بوده، اما پسانداز برای امثال ما با حقوق اندک به تاریخ و افسانه پیوست. بابای من یه قرون یه قرون جمع کرد سهساله خونه خرید. الان من
صد سال باید پسانداز کنم تا خانه بخرم! پسانداز
«کشک» است.
*به جماعت فقیر میگویند: پسانداز کنید. در مثل مناقشه نیست اما این مثل این میماند که به کسی که درآخرین لحظات حیات و در حالت احتضار است بگویند: چه برنامهای برای آیندهات داری!
* آقا جان! امکان پسانداز با این هزینهها و این حقوقهای غیر نجومی (اندک سابق) ممکن نیست و این موضوع کان لم یکن یا «کشک» فرض شود! پسانداز کجا بود؟ پسانداز
فیلتر شده.
موضوع بعدی: وزیر کار به کارگران توصیه کردند: «قناعت کنید» در این باره دوستان گفتند:
*ایشان خودشان چقدر قناعت میکنند؟ حقوق وی تا چندم ماه کفاف میدهد؟ آیا برای ما که حقوقمان به یک هفته نمیکشد یعنی ما «قناعت پیشه گان» در قناعت کم گذاشتیم که چنین میگویند؟
* جناب شعار باشی:
قرار قناعت و صبوری از من نخواه
که وجودم شده سراسر داد و آه
*قناعت کنیم که شاید ماهی هشتاد گرم گوشت بخوریم؟ به مرغ فروشی یک شیشه ترشی دادم که به جای آن مرغ بگیرم (یعنی مبادله کالا با کالا که از چند هزار سال قبل از میلاد در مصر آغاز شد) البته مرغ فروشی پیشنهاد مبادله کالا با کالا را نپذیرفت. لذا به نخوردن مرغ قناعت کردم!
*کاش شرایط به گونهای بود که مسئولی میگفت: قناعت نکنید خساست نکنید! خوب بخورید خوب بپوشید شما که فرزندانتان تا هفت پشتتتان هم از ثروتتان استفاده میکنند دو روز دنیا ارزش قناعت ندارد.
* بنده «سلطان قناعتم». بخدا آنقدر دلم تنگ شده برای اندکی ریخت و پاش. یک روز همسرم به من گفت: «میدونم دستت خالیه اما منم همسر قانعیام. قدر منو باید بدانی». همین قناعتش همین صبوریهای وی عذابم میدهد وجدان درد گرفته ام. آیا مسئولین هم از قناعت ما وجدان درد گرفته اند؟!
انتهای پیام