ورود غیرمعتادها ممنوع!
اجتماعی - تاریخ: ۲۵-۱۲-۱۳۹۳, ۰۰:۰۱
نام خیابان، مهدیه است و در ورودی آن عنوان حسینیه سو وشونیاها به چشم میخورد اما داخل خیابان که میشوی درست مثل یک گاراژ است با این تفاوت که پشت هر خودرو یک نفر بساط خوابش مهیاست.اول کارتن خواب به نظر میرسند اما نزدیک که میشوی میبینی همه از درد دیگری به خود میپیچند.
به گزارش جامعهنیوز، در طول خیابان دو دسته 4 یا 5 نفره با لباسهای کهنه و کثیف دور هم جمع شده اند و بساط بزم عصر آخرین روزهای زمستانیشان هم فراهم است و تا ساعتی دیگر آنقدر نشئه میشوند که برایشان فرقی نمیکند در کاخ گلستان خوابیده اند یا خیابان خلوتی در پایین شهر که محل گذر کمتر کسی است.بعضیهای دیگر در خماری هستند و معلوم نیست امشب را به صبح برسانند یا نه و دیگر چه اهمیتی دارد که امشب را چگونه
و کجا سپری میکنند اما همه آنها یک ویژگی مشترک دارند؛ چرت زدن...آنها که بیشتر در این محل رفت و آمد دارند، میگویند یک سوژه ناب است و باید ببینی اما ما جرات توقف کردن در این خیابان را نداریم.خیلی خطرناک است... همه جور آدمی میبینی و اصلا تکلیفت مشخص نیست و شهرداری هم اقدامی برای جمع آوری آنها نمیکند. در پاسخ به اینکه اینجا مربوط به شهرداری کدام منطقه است در حالی که دور میشوند میگویند 16. وقتی از آنها عکس میگیری از تو مجوز نمیخواهند،
سوال و جوابت نمیکنند میایستند در مقابل دوربینت و ژست میگیرند و بعضیهایشان هم فقط صورتشان را میپوشانند انگار هیچ غصهای در دنیا ندارند. نای حرفزدن هم ندارند اما چهره بعضی هایشان معلوم است که روزی برای خودشان کسی بوده اند و سواد دارند اما بیش از این که در چهره شان نگاه میکنی به یاس میرسی،
به بیهدفی و ادامه زندگی بیهیچ انگیزه ای.ظاهرشان که نشان نمیدهد از وضعشان ناراضی باشند.یکی از آنها وقتی عکسش را در قاب دوربینم ورنداز میکنم میگویند تو رو به خدا به شهرداری نگویید اینجا بیاید... بیخانمانمان نکنید.بعد هم آرام میگیرد و سر جایش مینشیند و دوباره به چرت زدنش ادامه میدهد.جلوتر جوانی 35 ساله با گونی پر از ضایعات که خودش هم به سختی راه میرود و سیگار به دست دارد از او میپرسم که شنیده ام این خیابانها بیش از اینها معتاد دارد، گفت: این ساعت همه میروند دزدی که پول عملشان را جور کنند.یک نفر از مغازه دارهای نزدیک خیابان مهدیه میگوید که در شیفت شب شهرداری معتادان را از منطقه ای به منطقه دیگر میراندند اما کاری به کارشان نداشتند.