چرا کارمان درست نیست؟!
سیاسی - تاریخ: ۲۰-۱۰-۱۳۹۴, ۱۶:۰۱
محمد ماکویی - در دنیا برای همه آدمها شغلهایی که دوستشان دارند وجود دارد و این همان چیزی است که نابغه بزرگ عالم سینما، چارلی چاپلین به گونه ای دیگر عنوان میدارد:
«در دنیای به این بزرگی برای همه به اندازه کافی جا هست! مهم این است که هر کس جای واقعی خودش را پیدا کند!»
متاسفانه در کشور ما همه پدرها و مادرها بچه هایشان را به قصد دکتر و مهندس شدن تربیت میکنند و تنها وقتی که متوجه شدند تربیت شده هایشان از پس دکتری و مهندسی بر نمیآیند، رضا میدهند که فرزندان دلبندشان سر از مشاغل دیگر در بیاورند!
با این حساب است که همه ما دکتر، مهندسهایی را میشناسیم که کوچکترین علاقه ای به دکتر، مهندسی ندارند و فقط به خاطر گل روی پدر و مادرشان حاضر شدهاند از پیشهای که دوستش ندارند، نان در بیاورند و همگی از حسرت به دلهای پزشکی و مهندسی شناخت کافی داریم که چون زورشان به قبولی در رشتههای دلبخواهشان نرسیده، سرکاری که کوچکترین علاقهای به آن ندارند رفتهاند!
نکته حائز اهمیت این است که خیلی از ما به درستی نمیدانیم که چه کاری را دوست داریم یا به درد چه کاری میخوریم، زیرا در دنیا آنقدر رشته و شغل وجود دارد که اگر حتی هر کدامشان را به مدت یکماه تست کنیم، تا پایان عمر بسیاری از مشاغل را تست نکرده باقی خواهیم گذارد؟!
به این ترتیب است که همه ما نیاز به کمک گیری کسانی داریم که هم شناخت کافی از ویژگیهای شخصیتی و علایقمان دارند و هم به اندازه پدر و مادرمان دوستدارمان نیستند و فکر نمیکنند که کمتر از دکتری و مهندسی در شان ما نیست و قابلمان را ندارد!
این جور آدمها که بابت رساندن آدمها به مشاغلی که دوستشان دارند و به دردشان میخورند پول میگیرند را میتوان در بسیاری از کشورهای پیشرفته و صنعتی مشاهده کرد و فعالیتهای همان هاست که باعث میشود، رشتههای مهندسی و پزشکی تنها رشتههایی در جامعه نباشند که باید به چشم دیگری نگریسته شوند!
شاید جالب باشد که در کشور انگلستان، مردمانی که دوست دارند پزشک شوند و سر و کارشان با بیماران و دردمندان بیفتد، تنها وقتی مجوز ورود به دانشکدههای پزشکی را میگیرند که در سالهای تحصیلی مقدماتی و قبل از سر در آوردن از تحصیلات عالیه، به اندازه کافی با سالمندان، بیماران، معلولان و دردمندان سر و کار داشته باشند تا به این درجه از اطمینان برسند که واقعا دوست دارند که پس از فراغت از تحصیل با سر و کله زدن با بیماران و به داد دل دردمندان رسیدن امرار معاش کنند؟!
این در حالی است که در کشور ما علاقه به پزشکی خیلی مهم نیست و بیعلاقهها هم بد نمیبینند که تا آنجا که میتوانند خوب تست زده و دکتر بعد از این بودن را تنها به یمن سواد و معلوماتی که بیش از دیگران دارند، از آن خویش سازند!
وقتی در کشور ما پیش میآید که دانشجوی محیط زیست به محض قبولی در پزشکی، "قلیان پارتی" ترتیب بدهد و بساط دود و دم را برای همه همکلاسیها تهیه و تدارک ببیند، چرا باید متعجب اینکه اوضاع و احوال محیط زیست کشور ما تا این حد اسفبار است، باشیم؟!
و وقتی در کشورایران میزان سواد و معلومات جایگاه تحصیلی و شغلی آدمها را تعیین و تضمین میکند(تازه اگر تعیین و تضمین کند!؟) و در تعیین چنین جایگاههایی چیزی ورای تستهایی که اشخاص زده اند، مهم نیست، چه انتظاری داریم که مردم ما کارهایی که برعهده میگیرند را به خوبی انجام داده و انصافا کارشان درست باشد!