آفتابیزد – گروهفرهنگی: اواخر هفته گذشته بود که خبری روی درگاه خروجی خبرگزاریها قرارگرفت. خبری که پیش از این نیز اتفاق افتاده و منتشر شده و اینبار نوبت مدیا کاشیگر بود که برایش اتفاق بیفتد.
حکایت، حکایت تخریب سنگمزار نویسندگان و شاعران سرزمینمان است که عمری را در راه تعالی ادبیات مرز و بوم خویش سپری کرده و حال که از دنیا رفتهاند عدهای بیخبر از چیستی و چرایی ماجرا میروند و با بیل و کلنگ به جان سنگمزار آنها افتاده و آن را میشکنند. اتفاقی که پیش از این برای محمدعلی سپانلو، احمد شاملو و سهراب سپهری افتاده بود و حال در تازهترین تلاش عدهای معلومالحال سنگمزار مدیا کاشیگر، نویسنده، مترجم و شاعر را مورد هجوم کینهتوزیها و غرضورزیهای خود یا آمرانشان کرده و آن را شکستند.
مدیا کاشیگر که از اعضای هیئتمدیره بنیاد محمود استادمحمد برای اعطای جایزه ادبیات نمایشی بود و دبیری جایزه ادبی «روزی روزگاری» را نیز زمانی برعهده داشت در 7 مرداد سالجاری چهره در نقاب خاک کشید و در قطعه نامآوران بهشتزهرا(س) یعنی قطعه 255، ردیف 42، قبر شماره 17 به خاک سپرده شد و پس از مدتی هم سنگی با تصویر خود هنرمند روی مزارش
قرار گرفت که عکس مدیا کاشیگر هم روی آن حک شده بود، اما هفته گذشته خبر رسید این سنگ شکسته و تخریب شده است.
واکنش فرزند
فرزند مدیا کاشیگر در واکنش به شکستن سنگ بالای مزار این مترجم فقید، با مذموم دانستن این اتفاق، گفت: آقای اشرفی از دوستان عزیز ما به من اطلاع دادند عصر پنجشنبه هفته گذشته که به بهشتزهرا(س) رفتهاند، این اتفاق افتاده است. او در واکنش به این اتفاق اظهارکرد: اتفاقی است که افتاده، اما آنچه بهتآور است جو مسموم فضای مجازی است و افرادی برای شلوغکاری از این موضوع استفاده میکنند. ما هیچ اطلاع یا قضاوتی نسبت به کسانی که به این اقدام دست زدهاند، نداریم. کاشیگر افزود: شکستن سنگمزار پدرم خلاف موازین اسلامی، عرف و فرهنگ ماست. این اتفاق مسبوق به سابق برای بزرگان ادب این سرزمین هم افتاده است و در مواردی پیش آمده که سنگمزار افراد و نویسندگان سرشناسی را شکستهاند، اما فکر نمیکردم پدر من آنقدر جایگاه والایی داشته باشد یا اینچنین مورد لطف باشد تا بخواهند چنین کاری انجام دهند. مانی کاشیگر تاکیدکرد: پدر من در خاطرات زیبا، کتابها، کتابخانه، عکسها و تصویرها، متنها و صداهایی است که از او بهجا مانده نه قطعه سنگی در گورستان شهر. ارزش به سنگ نیست و ادبیات را در گورستان دفن نکردهاند. سنگ را میتوان جایگزین کرد و حتی شاید کنارش گلدانی گذاشت تا جوانه بزند. باز تاکید میکنم این اتفاق مذموم، محکوم و ناپسند است و با عرف، تمدن غنی و فرهنگ مردم ما سازگار نیست.
سخن پایانی
اگر از پیگیری پاسخ این پرسش که آیا با تخریب سنگمزار یک فرد از دنیا رفته به او لطمهای وارد میشود یا خیر و اینکه تخریبگران با این اقدام به هدف غیرانسانی خود میرسند یا نه؟ بگذریم، با پرسشهایی اساسیتر مواجه میشویم که هر کدام در نوع خود قابل تامل هستند.
1- چرا هیچ ارگان و نهادی پیگیر این ماجراها نمیشود و تمام تلاشی که در این زمینه صورت میگیرد خبر یا گزارشی است که در این باره منتشر میشود؟
2- در ادامه پرسش نخست این پرسش متبادر میشود که علت ادامهداربودن این ماجرا و تخریب سنگمزار هنرمندان و نویسندگان و شاعران دیگر چیست؟ چراکه این اتفاق پیشترها درباره هنرمند بزرگی مانند محمدعلی فردین و حتی غلامحسین بنان نیز رخ داد، اتفاقی که اگر پیگیری میشد امروز و حتی در آینده شاهد تکرارش درباره دیگران نبوده و نخواهیم بود.
3- با این روندی که از سکوت متولیان امر درباره چنین اتفاقاتی رخ میدهد آیندگان درباره زندگان این برهه از تاریخ چگونه خواهند اندیشید؟ زندگانی که حتی به مردگان خویش هم بخل میورزند.
در پایان مانند تمام آمالی که هیچگاه برآورده نشدند آرزو میکنم جهل و نادانی و نابخردی دست از دامان برخی بردارد و جایش را به اندکی تفکر و اندیشیدن بدهد.