من به سهم خود به همکارانم در روزنامه آفتابیزد و همینطور مدیریت این مجموعه آقایان مظفری و کریمی، انتشار 5 هزارمین شماره این روزنامه را تبریک میگویم و امیدوارم آفتابیزد پس از گذشت قریب به دو دهه که به یک نهال قابل قبول در عرصه مطبوعات و روزنامههای اصلاحطلب تبدیل شده است، همچنان با قوت و قدرت بیشتری فعالیت کند، بهگونهای که شاهد ثمرات آن در فضای سیاسی- مطبوعاتی کشور باشیم.
اگر بخواهیم یک نگاه تحلیلی نسبت به جایگاه روزنامه آفتابیزد اتخاذ کنیم باید به سال تولد آن رجوع کنیم. سال 79 که آفتابیزد متولد شد، سال بدی برای مطبوعات ایران بود، چون در اردیبهشت این سال توقیف روزنامههای اصلاحطلب و روزنامههایی که یک عصر طلایی را در تاریخ مطبوعات ایران شکل داده بودند، اتفاق افتاد. ثمرات این نشریات را طی سالهای 77 و 78 در تشکیل مجلس ششم و سایر تحولات عصر اصلاحات مشاهده کردیم. در اردیبهشت 79، به شکل دستهجمعی این روزنامهها و تعدادی از مجلات توقیف شدند و تنها یکی، دو روزنامه به شکل افتان و خیزان باقی ماندند همچون بهار، بیان و حیاتنو.
در چنین شرایطی بود که روزنامه آفتابیزد شکل گرفت. تقریبا بعد از آن نیز بهتدریج نسل دوم مطبوعات اصلاحطلب ایجاد شدند. مسئله مهمی که در خصوص روزنامههای اصلاحطلب وجود داشت، موفقیت آنها در ادامه انتشار خود بود، چراکه اکثر آنها همچون روزنامه شرق و بهار با وجود فراز و نشیبهای فراوان چندین بار توقیف شدند، اما همچنان توانستند علیرغم این توقیفها به انتشار خود ادامه دهند. برخی نیز همانند آفتابیزد و اعتماد بدون توقیف، طی سالهای طولانی منتشر شدند که استمرار انتشار را میتوان یک اتفاق خوب برای آفتابیزد دانست.
درخصوص موضعگیریهای روزنامه آفتابیزد نیز باید بگویم که جایگاه این نشریه بهعنوان روزنامهای همسو و همگام با جریان اصلاحات و همینطور سخنگوی این جبهه برای همگان پذیرفته شده است. باید در اینجا اذعان کرد که در ارتباط با برخی دیگر از روزنامههای اصلاحطلب این تعبیر صدق نمیکند، چراکه آنها در ادوار مختلف دچار فراز و فرودهایی بوده و مواضع سوالبرانگیزی را نیز اتخاذ کردهاند، اما در اینکه آفتابیزد گفتمان اصلاحات را نمایندگی میکند نقدی وارد نیست، اما باید خاطرنشان کرد که این روزنامه گفتمانساز، پیش برنده، همچنین جریانساز نبوده است. اتفاقی که درست در نسل اول مطبوعات اصلاحطلب شاهد بودیم، اما در نسل دوم، تقریبا از هیچ یک از روزنامههای اصلاحطلب جریانسازی را ندیدهایم. البته باید خاطرنشان کنم که من برخی روزنامهها که بعد از سال 79 شکل گرفتهاند همچون نوروز و یاسنو را در تداوم همان نسل اول تعریف میکنم. آنها هم همچنان گفتمانساز بودند تا سال 82 هم ادامه داشتند، اما بعد از آن روزنامههای اینچنینی دیگر تداوم انتشار نداشتند، بنابراین روزنامههای نسل دوم همانند شرق، اعتماد و آفتابیزد و در ادامه آرمان گفتمانساز و پیش برنده اصلاحات نبودند، اما همراه و همگام با اصلاحات بودند و به سهم خودشان سعی کردند تا در شرایط سخت سالهای گذشته این حرکت را به شکلی ادامه دهند و این چراغ روبه خاموشی اصلاحات در ایران را به هر شکلی روشن نگاه دارند. این اقدامشان ارزشمند است.
میتوان گفت که آفتابیزد سه دوره را پشتسر گذاشته است. یک دوره به زمان تاسیساش بازمیگردد، یعنی از سال 79 تا 84 که بهعنوان یک روزنامه حاشیهای و کمرنگتر نسبت به روزنامههای پیشروتر اصلاحطلب فعالیت میکرد. طی سالهای 84 تا 92 توانست تداوم یابد و از دوران سخت 8 ساله عبور کند. بعد از سال 92 به باور من، آفتابیزد شکل جدیتری به فعالیتهای خود داده است. حال نمیدانم علت این تغییر رویکرد را باید در تغییر سردبیر آن جستوجو کرد یا دلایل دیگر داشته، اما میتوان دریافت که یک پوستاندازی در این نشریه رخ داده است. حضور جدیتر آقای محمدرضا عارف در عرصه سیاسی و ریاست فراکسیون امید و همینطور بحث کنارهگیریاش در انتخابات 92 موجب شد تا به روزنامه آفتابیزد نگاه جدیتری اتخاذ شود.
از لحاظ ژورنالیستی هماکنون کارهای جدیتری در آفتابیزد انجام میگیرد. برخی روزها تیترها و عکسهای صفحه یک و همینطور یادداشتهایش قابل تامل و قابل توجهتر از سالهای قبل است و تصورم این است که آفتابیزد بهتدریج از یک روزنامه حاشیهای در جبهه اصلاحات به سمت یک روزنامه جدیتر در این جریان حرکت میکند و امیدوارم در این حرکت نیز موفق باشد.