و بدان ای پسر که طبابت نیکو صفتی است و سود بسیار دارد مردمان را و طبیبان را . و طبیب بر دو قسم است: دارویی و چاقویی و دارویی آن است که درد تو را با دارو خواهد که درمان کند و این قسم ، همواره در مطب جای گیرد و از جای نجنبد و چاقویی آن است که چون گویی: گوشم درد می کند، گوش تو برکند و چون گویی دستم درد می کند، دست تو برکند. زنهار تا نگویی که سرم درد می کند، این قسم طبیب در یک جای آرام نگیرد و از این سوی به آن سوی رود و شکم باز کند و بنگرد و چون چیزی بیابد برکند و چون بدوزد ، بیمار به شود ، یا به نشود.
فصل- و اگر اتومبیل نیکو خواهی ، طبیب شو و اگر خانه عالی خواهی ، طبیب شو و اگر باغ آراسته خواهی ، طبیب شو و اگر کودکان به فرنگ خواهی فرستادن بهر تحصیل ؛ طبیب
شو . اگر لباس خوش خواهی پوشیدن و کراوات زدن
و کس نگوید که این چه اپسار است؟ طبیب شو و چون خواهی که درس طبیبی بخوانی ، من تو را گویم که به دانشگاه آزاد اندر مشو ، زیرا که بستانند از تو اندک سالی ، آن چه را که خواهی ستاندن از مردمان به بسیار سال و طبیب دندان شدن از بخردی است و چه گویم ترا از سی و دو دندان که چه مایه ثروت در آن تعبیه است.
مصرع:
هر آن کس که دندان دهد، نان دهد
فصل- و طبیب ، بسته بیمار بود و چراغ وی بدو روشن باشد که گفته اند: اگر بیمار نیاید، طبیب نپاید. پس در جای خوش، مطب بگزین و از بن بست و ورود ممنوع بپرهیز و اگر چشم پزشک باشی ، نام خویش بر تابلو چنان نویس که همه کس تواند خواندن ، الا آن کس که تنها به عصا راه تواند رفت.
حکایت: احولی بر چشم پزشکی گذر کرد و تابلوی وی بدید . گفت:عجبا دو پزشک می بینم در جوار یکدیگر و هر دو یک نام .
فصل- و طبیب باید که علامتهای هر بیماری بداند تا در کار معالجت در نماند و آن علامتها این است: اگر بیمار از بینی سخن گوید، سرما خورده باشد، اگر سرفه کند هم سرما خورده باشد اگر لنگان برود پای وی درد کند و اگر گردن نتواند به چپ و راست گرداندن، وی را آرتزوز حادث شده باشد و اگر نفس وی قطع باشد و یک ساعت بیش بگذرد تا از جای نجنبیده باشد ، دور نیست که مرده باشد و در این حال به هیچ روی معالجت نپذیرد .
فصل- و آداب نسخه نوشتن همه کس بداند. من مکرر می کنم تا گوشزد باشد: اول آنکه
بیمه شدگان را داروی گران ننویسد و اگر نویسد در دفترچه ننویسد که به بهای آزاد تواند خریدن. دوم آن که اصل دارو بر یک نسخه نویسد و مشابه آن بر پنج نسخه به پنج نوع ، تا بیمار هر داروی مشابه که بیابد، بخورد و با اهل سلامت مشابه گردد. سوم آنکه بعضی داروها بر سر نسخه فرنگی نویسد تا شوهر تریلی آن دارو از بلغارستان بستاند و بیاورد، یا هر کس که جنس خواهد آوردن از دوبی ، آن دارو نیز بیاورد ، به اعتبار آن سرنسخه که همراه وی کرده باشند .
و در طبابت سخن بسیار است . من این مختصر بگفتم تا ترا عبرتی باشد.
«الف . اینکاره»