جشن خداحافظ تورم برگزار شد. باشکوه ترین جشن تاریخ بر گزار شده بود. به گزارش رسانهها جشن خداحافظ تورم به مناسبت پایان تورم گرفته شده بود و مردم همیشه در صحنه گرانی و تورم به جشن و پایکوبی پرداختند. مردم همه خوشحال و سرخوش چنان به خیابانها ریخته بودند که اگر خدایی نکرده زلزله یا گودزیلا به شهر زده بود چنین به خیابانها نمیآمدند. برخیها برای خودشان با صدای رسا خنیاگری میکردند و می گفتند:" وای که چه کیفی داره - آواز بی مجوز- وای که چه حالی داره"مردم آنقدر مهربان شده بود که حتی طبیعت نیز این جشن را حس میکرد حیوانات در مراتع و زیستگاههای حیات وحش هم شادمان بودند. شکاربانی ورافتاده بود چون در حرکتی نمادین شکارچیان تفنگ های خود را شکسته بودند. مردمی که با حیوانات هم مهربان شده بودند با یکدیگر سوپر مهربان شده بودند مردم غرق در سرور و شادمانی بودند همه احساس خوشبختی میکردند. بی بی خانوم دم درب خانه ایستاده بود به همسایه ها میگفت: خوشحالم ننه که بچههامون همه آقازاده شدند چون احساس خوشحالی و خوشبختی میکنند. اکبر آقا شوهر اکرم خانوم را دیدم در حالی که شیرینی به دست به مردم تعارف میکرد تا مرا دید از شدت شور و شعف گفت به قدری خوشحالم از اینکه خودم و مردم خوشحالیم اوضاع مالی خوبی پیدا کردم اگه اکرم اجازه بده می خوام چند تا بد سر پرست را حمایت کنم. اکرم خانم همسرش هم با طنز و شوخی میگفت به کوری چشم زیادهخواهان دیگر بدسرپرست نداریم اگر هم داشتیم می تونی به حساب بانکی شان کمک های نقدی ات را واریز کنی!
دیگر هیچ خشونت خانوادگی اتفاق نیفتاد. اعتیاد ریشه کن شده بود ومردم فقط به خوشبختی و شادمانی اعتیاد پیدا کرده بودند. سیاسیون و فراکسیونها با هم ائتلاف کرده بودند. یکی از فعالان میگفت هر چند زمانی گفتم اصولگرایان با اصلاحطلبان ائتلاف نکنند چون در این صورت رقابت معنا ندارد. اما به نظر من می خواهم که صد سال سیاه رقابت نباشد بهجایش رفاقت باشد. یک سفره پهن باشد همه با هم می خوریم!
یکی از جراید که به برخی جراید دیگر زنجیرهای و واداده و اجارهای میگفت زان پس می نوشت: همه ما زنجیرهای هستیم، زنجیروار به هم وصلیم، رسانه ها همچو فروشگاههای زنجیرهای میمانند. ریشه های مشترک دارند. همه ما زمانی اجارهای بودیم اما حالا آزادیم چون صاحبخانه شدهایم. همه ما وادادهایم البته وا داده به ملت به همسرو فرزند.
هر جا سخنرانی و کنسرتی بود عدهای به صورت خودجوش به استقبال مجریان برنامه و هنرمندان و یا سخنرانان میشتافتند. حتی کسانی که با برخی کنسرت ها و سخنرانیها مشکل داشتند نامهای با دسته گلی ارسال میکردند و در نامه مینوشتند:" ای نامه که می روی به سویش - از جانب من به زن به گوشش" شوخی بود -خوش آمدید!
یکی از کارشناسان مسائل اجتماعی در این باره گفت با توجه به برخی منازعات اجتماعی و سیاسی و درگیریهای سابق که حال پایان یافته باید جشن گرفت و به پرخاشگران و بد اخلاقان جامعه باید گفت: خداحافظ تیرانداز!
شادمانی همه روز ملی شدن شادمانی هم نام گرفت. جناب مدادچی در محل در حالی که جوانان و مردم زیادی دورش جمع شده بودند و شادمانی میکردند، میگفت: نفت سرمایه نیست روح شادمان یک ملت است که می تواند سرمایه باشد و سرمایه ساز بشود.
شاید آنچه نگاشتم پرت و پلاهای ذهنی و طبق روال همیشگی ضمیر سیال پرت و پلا نویس ذهن رنجور و بیمار تب آلود من بود اما هر چه بود انصافا سیاهنمایی نبود و روشن نمایی بود. خدا دلها را به عشق و شادمانی منقلب کند. یا محول الحول و الاحوال.... عید مبارک