مصطفی مهدوی کارشناس - در دوره ای از کار خود با رئیسی دمدمی مزاج، همکار بودم . من هیچ وقت نمی دانستم که چه روزی رئیس خوب است و چه روزی رئیس بد مزاج به سر کار می آید . اما با پیروی از توصیه یکی از همکارانم
یاد گرفتم که چگونه با این مشکل روبرو شوم .
اگر من مشکل کاری داشتم که رئیس دمدمی مزاج باید به آن رسیدگی می کرد ، آن را در فهرست کارهای جاری قرار می دادم و به جلسه هفتگی کارمندان می بردم . همیشه مراقب بودم تا در جلسات کنار رئیس ننشینم . به این ترتیب این امکان را داشتم که واکنش او را به مباحثی که بقیه کارمندان به نوبت مطرح
می کردند، ببینم . پس از شنیدن حرفهای رئیس با یکی دو نفر از کارکنان ، می توانستم روحیه آن روز رئیس را تشخیص دهم . اگر حال رئیس بد بود ، کارهایم را برای روز دیگری نگه می داشتم . اما اگر روحیه رئیس خوب و مثبت بود ، تمام پرسشهایم را
می پرسیدم و پاسخ خوبی دریافت می کردم . من اغلب مجبور می شدم کارها را دو تا سه هفته نگه دارم تا روحیه رئیس مناسب باشد . خبر بد این بود که حل و فصل مسائل مهم با تاخیر انجام می شد و خبر خوب این که رئیس به ندرت با نظرات من مخالفت می کرد .
من برای کنار آمدن با آن مدیر ، چاره دیگری نداشتم و
نمی توانستم کار دیگری انجام دهم . به این نتیجه رسیده ام که داشتن تعادل برای همگان کار راحتی نیست .
شما اگر می خواهید مدیری باشید که بقیه بخواهند ازشما پیروی کنند ، باید با خود مبارزه کنید و تلاش کنید که دارای تعادل باشید ، تا دیگران بتوانند با شما ارتباط برقرار کنند و به سراغتان بیایند . اگر با دیگران مهربان باشید و مراعاتشان را بکنید ، با آنها صادق باشید و بتوانید کارتان را خوب انجام دهید ، اما قدرت سازگاری و تعادل نداشته باشید ، پرسنل به شما متکی نخواهند بود و به شما اعتماد نخواهند کرد .