آفتاب یزد – گروه فرهنگی: «سینما در کشور ما نتوانسته نیازهای کودکان و نوجوانان را برآورده کند. همراهی مراکز و نهادها و همدلی و همراهی آنها با سینماگران برای رشد سینمای کودک اتفاق نیفتاده است. تلویزیون آثار کودک را خریداری نمیکند درحالیکه بچهها بخشی از مخاطبان اصلی آن هستند و تلویزیون نیز پای ثابت خانوادههاست. تلویزیون حاضر نیست آثار ما را بخرد و از شبکههای مختلف پخش کند، اما فیلمهای خارجی که در آنها بهوفور خشونت، تلخی و عدم مناسبات فرهنگی وجود دارد را میخرد و از شبکههای مختلف پخش میکند. از سوی دیگر آموزش و پرورش بهعنوان اصلیترین نهاد آموزشی به شکل جدی حمایت نمیکند شاید به این خاطر که اعتقادی به سینما بهعنوان یک عرصه مهم برای آموزش ندارد. آثاری که تولید میشوند اغلب برای بخش تبلیغاتی خود مشکل دارند چرا که شهرداری نیز حمایتی در این زمینه نمیکند. این اتفاقات در حالی است که رشد و تحول سینمای کودک و رسیدن به نقطه قابل قبول، به همکاری و همدلی نهادها و مراکز مرتبط است.»
آنچه خواندید بخشهایی از اظهارات نادره ترکمانی کارگردان سینما که بیشتر فعالیتش در حوزه فیلمسازی را روی تولید آثار کودکان و نوجوانان گذاشته و فیلمهایی را برای این گروههای سنی ساخته، است. سخنانی که نشان میدهد سینمای ایران علیرغم تمام جذابیتهایی که برای ورود افراد به این حوزه در خود دارد و همچنین موفقیتهایی که در جشنوارههای معتبر داخلی و خارجی کسب کرده، اما باید بپذیریم و اعتراف کنیم که یکی از مسائلی که همواره در سرزمین ما مورد بیتوجهی یا لااقل کم توجهی قرار گرفته مباحث فرهنگی مرتبط با قشر کودک و نوجوان بوده و هست و انگار فرقی هم نمیکند که این موضوع مربوط به کدام بخش باشد. آموزش و پرورش، سینما و تئاتر، رادیو و تلویزیون، کتاب و ادبیات و... گاه مشاهده میکنیم که دانشآموزی توسط مربی یا معلم خاصی مورد تنبیه قرار میگیرد، گاه مشاهده میکنیم فیلمها و برنامههایی که برای کودکان و نوجوان جذابیت ندارند و حتی برای سن آنها مناسب نیستند به عنوان برنامههای مرتبط با این گروه سنی در کنداکتور پخش شبکههای مختلف صدا و سیما قرار میگیرند در حالیکه منصفانه اگر بنگریم نیمی از آنها هیچ تناسبی با این گروه سنی ندارند و به قول نادره ترکمانی مملو از خشونت، تلخی و عدم مناسبات فرهنگی هستند. شاید مسئولان صداوسیما از در دفاع از عملکرد خود بگویند: « اشتباه نکنید ما این فیلمها را برای گروه سنی کودک و نوجوان پخش نمیکنیم و عموما آنها را برای بزرگسالان نمایش میدهیم، حال اگر کودکان و نوجوانان پای چنین برنامههایی مینشینند، ایراد و اشکال از سوی والدین آنهاست که هنگام پخش این فیلم ها، آنها را از تماشای اینگونه فیلمها منع نمیکنند.» در نگاه اول این سخن کاملا منطقی به نظر میرسد و هر عقل سلیمی آن را میپذیرد اما همین مسئله، پرسشی را مطرح میکند، اینکه این گروه سنی از طریق تلویزیون و حتی رادیو در خانه و از طریق سینما در بیرون از خانه از چه خوراک فرهنگی و هنری برخوردارند که وقتی پدر و مادر آنها را از تماشای فیلمهای بزرگسالان منع میکنند، در پاسخ به کودک و نوجوانشان که از آنها میپرسند: «پس من چه برنامهای رو تماشا کنم» حرفی برای گفتن داشته باشند؟ صدا و سیما باز هم شاید دلیل قانع کنندهای بیاورد و بگوید: «چقدر بیانصافید! ما برای کودکان و نوجوانان یک شبکه اختصاصی تدارک دیدهایم که از صبح تا شب برنامههای مخصوص این گروههای سنی را به نمایش میگذارد، چطور میگویید کودکان و نوجوانان برنامهای برای تماشا ندارند؟» این حرف هم کاملا منطقی است. اما باز هم پرسش دیگری مطرح میشود، اینکه شبکه پویا که به قول معروف مخصوص کودکان و نوجوانان است چه برنامههایی پخش میکند؟ روشن است که برنامههای این شبکه همانطور که از نامش پیداست عموما کارتون و پویانمایی هستند. سوال این است که یک کودک و نوجوان تا چه سنی به تماشای کارتون علاقه دارد و کارتون میتواند او را پای تلویزیون بنشاند؟ روشن است که تا یک سنی هر برنامهای به جز کارتون به کودک بدهید تماشا نمیکند و فقط کارتون میخواهد، حتی اگر هزار بار باب اسفنجی را تماشا کرده باشد صبح که از خواب بیدار میشود به مادرش میگوید: «من میخوام باب اسفنجی ببینم» اما از یک سنی به بعد نه دیگر تماشای باب اسفنجی برایش جذابیت دارد و نه تماشای هیچ کارتون دیگری، اینجاست که مشخص میشود که او وارد مرحله جدیدی از زندگی شده است در حالیکه ما (همه ما) هنوز فکر میکنیم او کودک است و فقط به باب اسفنجی نیاز دارد، بنابراین وقتی ما به عنوان افراد بزرگسالان به تماشای فیلمها و سریالهایی که مناسب سنین کودکی و نوجوانی نیستند به نوجوانمان میگوییم: «تو نباید این فیلم و سریال رو تماشا کنی، مناسب تو نیست» و وقتی او در واکنش به این حرف میگوید: «پس من چی نگاه کنم؟» به قول صداوسیماییها به او میگوییم: «برنامههای شبکه پویا رو برای تو ساختن، بشین اونا رو تماشا کن» در حالیکه از این موضوع غافلیم که تماشای کارتون برای او دیگر جذابیت ندارد و او دنبال کشف چراهای جدید زندگیاش است و این یعنی به خوراک فرهنگی جدید نیاز دارد، خوراکی که نه تنها تولید نشده و در اختیار او قرار نگرفته بلکه هیچ تمهیدی هم برای تولید آن صورت نگرفته است.
در حوزه سینما هم همین است. پیشتر در گزارشهایی که درباره سینمای کودک و نوجوان تقدیم شما خوانندگان عزیز شد بیان کردیم که در حوزه سینما بجز تعداد معدود و محدودی کارگردان، فیلمسازان دیگر علاقه چندانی به ساخت آثار تصویری مرتبط به موضوع کودکان و نوجوانان ندارند و این یعنی بجز تعداد فیلم سینمایی انگشت شماری که در طول یکسال برای ژآنر کودک و نوجوان ساخته میشود، دست سینما عملا از آثار سینمایی ژانر کودک خالی ست. این مسئله البته دلایل خاصی هم دارد که موجب میشود فیلمسازان به سمت تولید آثار تصویری در ژانر کودک نروند. از میان این دلایل میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
- تولید آثار سینمایی در ژانر کودک عملا سختیها و مشکلات خاص خود را دارد که سینماگران همواره از نزدیک شدن به آنها اجتناب میکنند.
- تولید آثار سینمایی در ژانر کودک و نوجوان عموما آدم خاص خودش را میطلبد. افرادی که دغدغه کودک و نوجوان و ساخت فیلم سینمایی برای این گروه سنی را در ذهن داشته باشند.
- فعالیت سرمایه گذاران و تهیهکنندگان و حتی کارگردانان سینما در طول سالهای متمادی نشان داده که به فول معروف «پول تو ساخت فیلمهای اجتماعی، کمدی و...» است و تولید آثار سینمایی در ژانر کودک و نوجوان دور ریختن سرمایه است. چرا که اوج تماشاچیای که قرار است به سینما بیاید و به تماشای یک فیلم کودک و نوجوان بنشیند، کودکان و نوجوانانی هستند که یا از سوی مسئولان مدرسه به سینما آورده میشوند و یا به همراه پدر و مادر. بجز این، اینگونه آثار عملا تماشاچی دیگری ندارند. برای مثال چند جوان که هم دانشگاهی یا هم محلی هستند وقتی تصمیم میگیرند شبی با هم قرار بگذارند و به یک سینما رفته و فیلمی را تماشا کنند با درجه بالایی از اطمینان هیچکدام از آنها حتی پیشنهاد اینکه «بیایید بریم فلان فیلم رو که تو ژانر کودک و نوجوان ساخته شده رو ببینیم» را ارائه نمیکند، بیشک آنها به تماشای یک فیلم مناسب سن خود خواهند رفت. با این تفسیر اگر این موضوع را به همه افراد جامعه اعم از جوانان و میانسالان تعمیم دهیم درخواهیم یافت که کارگردانی که فیلمش را در ژانر کودک و نوجوان تولید کرده عملا خود را از تعداد قابل توجهی مخاطب که میتوانستند به تماشای فیلم او بیایند و اینگونه میزان فروش فیلم مورد نظر را افزایش دهند، محروم کرده و این یعنی سرمایهگذار نه تنها با سود مواجه نشده حتی برگشت سرمایه خود را نیز تجربه نکرده است. مسلما چنین سرمایهگذاری دیگر سمت ساخت فیلم در ژانر کودک نخواهد رفت و پولش را در این مسیر به هدر نخواهد داد.
- باید به این موضوع واقف باشیم که در تولید آثار سینمایی ژانر کودک و نوجوان این فقط سرمایه گذاران بخش خصوصی نیستند که میتوانند ورود کنند، کسی جلوی سرمایه گذاران دولتی (اعم از نهادها و ارگانها) را نگرفته و آنها میتوانند به این موضوع ورود کنند و در ساخت آثار کودک و نوجوان با سینماگران همکاری نمایند. اما در کمال تعجب مشاهده میکنیم که آنها هیچ استقبالی از این موضوع نمیکنند. برای نمونه نادره ترکمانی آموزش و پرورش را مثال میزند و میگوید این نهاد با اینکه میتواند در امر آموزش از پتانسیل سینما نهایت استفاده را ببرد اما به این دلیل که اعتقادی به سینما ندارد، تعامل با این حوزه مهم فرهنگی را به پایین درجه ممکن که همانا بردن گاه به گاه بچههای مدرسه به یک سال سینما برای تماشای یک فیلم است، میرساند و به جز این کاری نمیکند.
- به قول کارگردان فیلم برگزیده مخاطبان کودک و نوجوان سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان سرمایهگذاری در حوزههای فرهنگی مانند سینما تنها محدود به هزینه کردن پول نیست، بلکه میتوان با همکاری و همیاری و همراهی به حمایت از این هنر مبادرت ورزید. ترکمانی در این زمینه شهرداری را مثال میزند که میتواند حداقل در حوزه تبلیغات فیلمهای سینمایی که در ژانر کودک و نوجوان ساخته میشود مددبخش سینماگران دغدغه مند این حوزه باشد. در حالیکه در عمل میبینیم که بارها سینماگران انتقادهایی را به وضعیت تبلیغات شهری آثار تصویری شان کردهاند که این موضوع نشان میدهد جدا از عدم تمایل به سرمایهگذاری نهادهای مختلف، حتی در زمینه همکاری و بازکردن مسیر برای تولید و پخش آثار سینمایی مرتبط با ژانر کودک و نوجوان عملا هیچ اراده و تصمیمی وجود ندارد.
تمام این عوامل و دلایل دیگری که مطرح نشدند دست به دست هم میدهند که ژانر کودک و نوجوان در سرزمین ما مهجور واقع شود و آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگیرد. حال شما تصور کنید که صداوسیما تصمیم بگیرد باکسی را در کنداکتور برنامههای خود بگنجاند که در آن فیلمهای مخصوص نوجوانان را به نمایش بگذارد، پرسش اینجاست در این باکس چه فیلمهایی قرار است گنجانده شود، پیشتر با ذکر دلیل بیان کردیم که سینماگران اقبال خوشی به سینمای ژانر کودک نشان نمیدهند و عملا سینما تولید خاصی در این ژانر ندارد. بنابراین تلویزیون نمیتواند فیلمی را برای سنین نوجوان به نمایش بگذارد و این یعنی مهجوریت در مهجوریت برای ژانر کودک و نوجوان. در این شرایط این قشر که نیاز اساسی به خوراک فرهنگی مناسب با سن و سال خود دارد، تقریبا با هیچ مواجه است و صداوسیما در حوزه پخش فیلمهای جدیدی سینمایی از آنتن شبکههای مختلف خود نمیتواند کاری انجام دهد، مگر آنکه خودش دست به تولید آثار مرتبط با نیاز این گروه سنی بزند که تجربه نشان داده که این موضوع هم تقریبا نشدنی ست چرا که همانطور که اشاره شد صداوسیما حتی اگر محصول خوبی در بازار برای ژانر کودک و نوجوان وجود داشته باشد، آن را خریداری نمیکند چه رسد به اینکه بخواهد در این مسیر سرمایهگذاری هم بکند و خودش به تولید اقدام نماید. اینگونه میشود که سینمای کودک و نوجوان مهجور میماند و این قشر آینده ساز سرزمین ما در این سنین سرنوشت ساز عملا از خوراک مطلوب فرهنگی بیبهره میمانند؟ به نظر شما نتیجه چنین کم توجهی چه خواهد شد؟ آنهم در دنیایی که پر از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی که در فضای مجازی وجود دارد و به راحتی میتوان به آنها دست پیدا کرد؟ آیا این نوجوانان با این پاسخ سینما و تلویزیون سرزمین خود که «بودجه نداریم، سرمایهگذار نداریم، کارگردان دغدغه مند برای ساخت آثار تصویری کودک و نوجوان نداریم و...» رضایت خواهند داد و با خود خواهند گفت: «چه میشود کرد، حال که نیست نگاه نمیکنیم، بیخیالش میشویم، پاسخ این نیازمان را نمیدهیم و...» یا اینکه با خود خواهند گفت: «تلویزیون برای ما برنامه پخش نمیکند؟ نکند. سینما برای ما فیلم تولید نمیکند؟ نکند. هیچ اشکالی ندارد، ما نیازمان را برآورده میکنیم آنهم به بهترین شکل ممکن، در فضای مجازی را که به روی ما نبسته اند، خوراک فرهنگی مان را از آنجا تامین میکنیم» این یعنی فاجعه، یعنی کودکان و نوجوانان ما با دنیایی از فیلمها و سریالهایی که مملو از صحنههای خشن و ضدفرهنگی و... هستند مواجه خواهند شد و به تماشای آنها مبادرت خواهند ورزید. بیآنکه مجبور باشند به فردی جواب بدهند که چرا به تماشای این فیلمها نشسته ای؟ چنین اتفاقی قطعا در آینده آثار شوم و زیانباری دربرخواهد داشت، آثاری که دیگر نمیتوان جبرانشان کرد. نکته مهمتر اینکه ما در به وجود آمدن چنین شرایطی برای فرزندانمان مقصریم، چرا که آن زمانی که باید تصمیم درست میگرفتیم و اقدام صحیح را انجام میدادیم، خود را به
کوچه علی چپ زدیم و خیلی راحت از کنار مسئله به این مهمی
عبور میکنیم.