آفتاب یزد- فرحناز هاشمی: پیامد تحریمهای هستهای و تحمیل حداکثری محدودیتها بر اقتصاد، توسعه و مراودات بانکی در حوزههای بینالمللی به ویژه با خروج ناگهانی و یکطرفه آمریکا از توافق برجام، دیگر بر کسی پوشیده نیست. بالا رفتن هزینههای تولید و قیمت محصولات مصرفی به ویژه در بخش کشاورزی که با تامین امنیت غذایی مردم سر و کار دارد، طاقتها را کم کرده است. امروزه با مشاهده پیامدهای ملموس ناشی از تحریم و نحوه مدیریت داخلی، این عبارت که تحریمها اثری ندارد، دیگر رنگباخته است. شاید این روزها تلاشها و راهکارهای دولت روحانی برای احیای توافق برجام به منظور رفع تحریمها با اعلام پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و همچنین بازگشت به بررسی لوایح FATF برای الحاق ایران به کنوانسیون سازمان ملل متحد به منظور مبارزه با پولشویی و کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم که به علت اختلاف برخی از نهاد ها، مسکوت مانده بود را بتوان در این چارچوب تبیین کرد. محمد شجاعالدینی، رئیس دانشکده فنی کشاورزی استان تهران، عضو هیئت علمی دانشگاه و رئیس کانون کشاورزان و روستاییان کشور که در هر 2 دولت احمدینژاد و روحانی در وزارت جهادکشاورزی مسئولیتهایی را در حوزه محیط زیست و سلامت غذای وزارت جهادکشاورزی بر عهده داشته است، وی ضمن تایید تاثیر تحریمها بر پیکر اقتصاد ملی ایران معتقد است: طرح بیتاثیر بودن تحریم، راهی برای بیاثر کردن ابزار تحریم در کشور بوده است. وی بر این باور است که کشاورزان ایران با تحریم یا بدون تحریم، با FATF یا بدون FATF و با وجود شیوههای مختلف مدیریت داخلی، همواره دست از تلاش برنداشتهاند، اما قرار نیست در ادامه راه، شیوههای مدیریتی کنونی را برتابند!
به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه و کسی که در دو دولت آقای احمدینژاد و آقای روحانی در بخش کشاورزی فعال بودید و مسئولیتهایی را نیز بر عهده داشته اید، چقدر به این گفته باور داشتید و دارید که تحریمها اثری بر اقتصاد و کشاورزی ما ندارد؟
همه میدانند که تحریم بر اقتصاد ملی کشور تاثیر دارد، منتها تحریمها به عنوان بخشی از راهبرد مدیریت اقتصادی- اجتماعی نظام سلطه بر سایر کشورها همواره از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز با اقتصاد و البته کشاورزی ایران به عنوان بستر امنیتی- اجتماعی اقتصاد همراه بوده، اما در دولتهای مختلف شدت و ضعف داشته است. هرچه دولتها مسیرشان را بیشتر بر اساس مصالح ملی و استقلال سیاسی انتخاب کنند، فشار تحریم بیشتر میشود. در سوی دیگر مسئله تحریم نیز یعنی در ایالات متحده آمریکا به عنوان «مغز متفکر تحریم»، عواملی همچون لابی رژیم اسرائیل، دولت و کنگره آمریکا تعیینکننده میزان اعمال فشار سیاسی- اقتصادی بر کشورهایی مانند ایران هستند.
با توضیحی که دادید این موضوع مطرح میشود که آیا کشورهایی که بدون تحریم در حال توسعه اقتصاد خود هستند و برای مردم رفاه میآورند، دغدغه مصالح ملی و استقلال سیاسی خود را ندارند و فقط ایران به استقلال سیاسی خود چسبیده است!؟
باز هم میگویم همه میدانند که تحریم بر اقتصاد ملی کشور تاثیر دارد، اما مسئله این است که ما بدانیم اساسا چرا تحریم شدهایم؟ و اینکه دقت کنیم تحریم صرفا هدف تحریمکننده نیست، بلکه ابزاری برای تحقق یک سری اهداف مشخص است. بنابراین طرح «بیتاثیر بودن تحریمها» در واقع راهی برای ایجاد زمینه بیاثر کردن این ابزار است تا دولت و مردم بتواند به حیات اجتماعی و اقتصادی خود ادامه دهند، ضمن اینکه اغلب جهان و حتی کشورهایی که خود در سایه نظام سلطه آزادانه و بدون تحریم حرکت میکنند مثل خیلی از اروپاییها و حتی شخصیتهای سیاسی درون آمریکا اعتراف میکنند تحریم نه تنها ایران را متوقف نکرده، بلکه زمینههای رشد و پیشرفت را هم برای آن ایجاد کرده است.
شما به طرح بیتاثیر بودن تحریم به عنوان راهی برای بیاثر کردن ابزار تحریم اشاره کردید، اما اکنون زیر فشار عواملی همچون تحریم شاهد اُفت شدید درآمد نفتی، کاهش شدید ارزش پول ملی، افزایش سرسامآور قیمت نهادههای کشاورزی مانند تورم 500 تا 700 درصدی قیمت کود، افزایش چند برابری قیمت محصولات مصرفی و هشدارهایی در زمینه خروج تدریجی کشاورزان خرد از چرخه تولید هستیم. همه این موارد و بیشتر از اینها، نشان میدهد این طرح چندان موثر و پایدار نبوده و بیشتر به مانند شعاری جذاب و فریبنده است. منظور من این است که تحلیلهای واقعبینانه ما را به پاسخها، راهکارها،برنامهها و تصمیمات واقع بینانه هدایت میکند. اینطور نیست؟
تحلیل واقعبینانه این است که «نظام سلطه» وجود دارد. متخصصان آمریکایی و انگلیسی در نوشتههای خود راجع به «توسعه» (به تعبیر ما، پیشرفت)، بارها بر این واقعیت صحّه گذاشتهاند که برخی کشورها در غرب جهان، ابتدا یک جهان اولی ایجاد کردهاند که بعدها کنار آن، جهان دومیها و همچنین جهان سومیها را برای تامین منابع لازم توسعه خود، نامگذاری و بکار گماشته اند. سرانجام یا ما ایرانیها، خودمان را در این به اصطلاح «نظم جهانی» هضم شده و مغروق میبینیم یا با تکیه بر عقل، تاریخ و اعتقادات ایمانی خودمان، مسیر حرکتمان را خود، ترسیم میکنیم.
کدامیک تا کنون بیشتر بر کشاورزی ایران تاثیر گذاشتهاند. تحریمهای هستهای یا نوع مدیریت و سیاستهای کلان؟
سیاستهای کلان کشاورزی ایران به عنوان منویات ثابت نظام جمهوری اسلامی از ابتدا به دو محور اساسی تاکید داشته است؛ نخست توجه خاص به مسئله کشاورزی به عنوان تامینکننده امنیت اجتماعی و غذایی کشور و دوم خودکفایی در محصولات اساسی (با تاکید بر گندم) به عنوان یک راهبرد انقلابی که باید همواره دنبال شود. مطالعه میدانی نشان میدهد این دو سیاست علاوه بر نظر اغلب تحلیلگران مستقل داخلی حتی در دیدگاه تحلیلگران دیپلماسی کشاورزی جهان هم قابل تحسین و از ویژگیهای ممتاز حاکمیت ایران بعد از انقلاب است. اما در مورد تحریمهای هستهای که نقطه آغاز دوباره آن را میتوان از دیماه ۱۳۸۵ و در دولت اول آقای احمدینژاد در نظر گرفت، باید گفت که کشاورزی ایران خیلی بیشتر از تحریمها، از میراث باقیمانده از دوران قبل از انقلاب و همچنین از شیوه مدیریت درون بخشی آسیب دیده است تا از تحریمهای هسته ای. توضیح دلایل این مدعای بنده هم این است که محمدرضا شاه، ساختار کشاورزی ایران را با آنچه اصلاحات ارضی معرفی کرد در هم شکست و ناتوان از اینکه نظام بهرهبرداری موفقی را جایگزین آن کند و در جنبه برنامه هم واردات غذا را راه حل آسان مسئله کشاورزی کرد که این حوادث تاریخی حداقل پنج دهه فرصت برای احیای کشاورزی ایران میطلبد. مدیریت درون بخش کشاورزی ایران نیز دربرگیرنده اشتباهات تاریخی و متاسفانه نفوذ جریانی گسترده است که به نظرم باید در یک مصاحبه مبسوط جداگانه ابعاد آن را تشریح کرد.
اگر بگویم اسنادی وجود دارد که نشان میدهد آمریکاییها از سال ۱۹۸۱ میلادی یعنی دو سال بعد از پیروزی انقلاب، نقشه پایشهای مداوم ماهوارهای را همزمان با اطلاعات و تحلیلهای دریافت شده از منابع داخل بخش کشاورزی ایران شامل جزییات تامین محصولات اساسی، سطوح زیرکشت، عملیات زراعی و باغبانی ما را در دست داشته اند، آن وقت شما باید بتوانید تصور کنید که امروز در 2021 میلادی، ظرفیت نفوذ آمریکا و متحدانش در ارکان تصمیمسازی، تصمیمگیری و دیپلماسی کشاورزی ایران چقدر است.
دستیابی به توسعه پایدار کشاورزی در بستر تحریم و یا عدم توافق با نهادهای موثر بینالمللی مانند FATF که برای مبارزه با پولشویی در سراسر جهان راهاندازی شده و ریسک سرمایهگذاری در بازارهای مالی را بررسی میکند را چقدر ممکن میدانید؟
برای پاسخ واقعی به این پرسش باید با من به عنوان یک کشاورززاده به درون بخش کشاورزی برویم. در کف بخش کشاورزی در روی زمین، کشاورز ایرانی با تحریم و بدون تحریم با FATF و بدون FATF دست از تلاش و تولید بر نمیدارد. ما به عزیزانی که در انقلاب، دفاع مقدس و دفاع از حرم از دست میدهیم، «شهید» میگوییم و من به کشاورز ایرانی میگویم «شهیدِ زنده»، زیرا ستم دشمن خارجی و کوتاهی و تقصیر مدیر داخلی این رزمندگان را سالهاست آماج گلولههای خود کرده است، اما هر بار دوباره بر میخیزد و برای امنیت غذایی کشورش پایداری میکند. در چهار دهه بعد از انقلاب، شما چه برههای را سراغ دارید که زارع، باغدار، دامدار و صیّاد ایرانی دست روی دست گذاشته باشد تا شکم ما و خانوادهاش گرسنه بماند و دستش را پیش سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی دراز کرده باشد؟ در مقابل، وزیران و مدیران درون بخش کشاورزی خیلی به این سنگربانان تولید بدهکارند، زیرا بجای اینکه به مشکلاتشان رسیده شود گاهی حتی دست در جیبشان کردهاند و یک چیزی هم برداشته شده است! خیلی صریحتر بگویم تعبیر بسیاری کشاورزان از مدیریت کنونی بخش کشاورزی این است که «کشاورزی صاحب ندارد» این تعبیر عامیانه متضمن حقایق بسیار جدی است. بر اساس این حقیقت، کسانی که میخواهند در گام دوم انقلاب اسلامی پایشان را به وزارت جهاد کشاورزی بذارند باید خیلی هواسشان باشد، زیرا قرار نیست کشاورزی در دهه پنجم انقلاب اسلامی این چنین شیوه مدیریت در بخش را برتابد.
پیشبینی شما درباره بررسی لوایح FATF در کشور چیست. آیا این لوایح سرانجام در ایران تصویب میشوند؟
به عنوان کارشناس کشاورزی میتوانم پیشبینی کنم که کشاورزان ایرانی راه خود را برای تداوم و حتی تقویت تولید در هر شرایطی پیدا میکنند، اما آنچه تقاضای بازرگانان محصولات کشاورزی است به خصوص آنهایی که مبادلات تجاری با شرکای اروپایی دارند این است که حتی اگر تحریمها برداشته یا بیاثر شود، مبادلات پولی نیاز به تصویب لوایح مذکور دارد.
فکر میکنید عدم تصویب لوایح FATF چه ریسکهایی را برای بخش کشاورزی و تامین امنیت غذایی به دنبال خواهد داشت؟
تا حدود ۲۰ سال پیش که حجم وابستگی غذایی کشور، به لحاظ سهم ارز واردات نهادههای واسطهای تولید از کل درآمد نفت، به چندین میلیارد دلار نرسیده بود، امنیت غذایی کشور به راحتی تحتتاثیر تحریم و چنین لوایحی قرار نمیگرفت، اما متاسفانه آنچه که از آن به عنوان «نفوذ جریانی» تعبیر کردم، کمک کرد کشور ما طی دو مرحله اقدامات مدیریتی، آسیبپذیر شود. مرحله نخست در دورانی که شدت تحریمها زیاد نبود و در داخل، کشاورزی طوری مدیریت شد که حجم وابستگیهایمان (بطور شاخص در واردات خوراک دام) به عدد قابل توجهی رسانده شد. در مرحله دوم یعنی در دوران تشدید تحریمها، این بار از بیرون کشور، طوری مدیریت شد که برای فروش نفت و تامین ارز مورد نیاز واردات باید متاثر از تحریم و FATF میشدیم. سرانجام در مجموع مسائل طوری از بیرون و درون مدیریت شد که حتی برای تولید مرغ و تخم مرغ و همچنین حفظ دسترسی اقتصادی عمومی به این اقلام و سایر غذاها نیز به FATF گره خورده ایم.
با این وصف چه توصیهای برای تصمیم گیران و سیاستگذاران در مورد FATF دارید؟
همانطور که مقام معظم رهبری اخیرا فرمودند اگر شرایطی باشد که تحریمها برداشته شود، نباید یک ساعت هم تاخیر کرد. در مورد FATF هم نظر ایشان بررسی دوباره لوایح در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. بنابراین به عنوان یک کارشناس و فعال بخش کشاورزی درخواستم این است که اعضای آن مجمع، منویات رهبری معظم انقلاب را دنبال کنند، زیرا تاریخ انقلاب نشان داده است چه مردم چه مسئولان، هر کجا که به رهبری خود رجوع کردهاند به عزت و اقتدار بیشتر خود و نظام منتهی شده است.
بگذارید موضوع بحث را کمی عوض کنیم. شما در دوران وزارت آقای حجتی در سال 1395 از سمت خود به عنوان مشاور و مدیر کل دفتر محیط زیست و سلامت غذا استعفا دادید. گویا یکی از موارد اختلاف شما، مدیریت حاکم بر محصولات تراریخته بود. در این باره توضیح میدهید؟
به بخشی از آن که قابل گفتن است اشاره میکنم! در اواسط دولت نخست آقای دکتر روحانی، شورایعالی حفاظت محیط زیست مصوب کرد که وزیران در سطح مشاور وزیر یک نفر را به عنوان مسئول هماهنگی و پیگیری امور مرتبط با ماموریتهای این شورا منصوب کنند. در اواخر 1394 آقای حجتی در ملاقاتی پیشنهاد این مسئولیت را به حقیر مطرح کرد. در پاسخ ابتدا و بدون مکث این پرسش را مطرح کردم که «آقای حجتی، در بحث تراریختهها جنابعالی معتقد به استفاده از تراریختهها بعنوان غذای مستقیم مصرف انسانی در کشور هستید یا خیر؟» ایشان هم گفتند «فقط در محصولات غیرمصرف مستقیم انسانی موافقم، مثلا من رفتهام مزرعه پنبه تراریختهای را بازدید کردهام که نسبت به غیرتراریخته شاخصهای عملکردی بهتری داشت.» بنابراین علاوه بر مسئولیت دبیر کمیته بهره وری وزارتخانه، مشروط به رعایت این سیاست، بنده مسئولیت هماهنگی امور محیطزیست و سلامت غذای وزارتخانه را نیز پذیرفتم. از آن روز به عنوان نماینده تام الاختیار در همه مجامع داخلی شامل شورایعالی سلامت و امنیت غذایی، شورایعالی محیط زیست، شورایعالی استاندارد، کمیسیونهای دولت، شورای تدوین برنامه ششم توسعه و مراجع خارجی (کدکس غذایی وکنوانسیون تغییر آب و هوا) فعالیت کردم، اما تا آبان 1395 مجموعه مسائلی رخ داد که برایم ثابت شد کنترل امور تراریختهها در کشورمان از دست آقای حجتی خارج شده و جای دیگری برای آن تصمیم میگیرند! بنابراین مسیر کاریام را بهگونهای تنظیم کردم که ذرهای شرمنده مردم، نظام و خون شهدا نباشم.
محکمترین دلایل شما برای مخالفت با تولید یا توسعه محصولات تراریخته چیست؟
اساسا «تراریخته» مسئله صاحبان صنعت تراریخته است یعنی همانهایی که امروز درگیر این چاهی هستند که با هزینه هنگفت سیاسی و اقتصادی حفر کردهاند و هر روز بیشتر در عمق آن فرو میروند و البته خوشحال میشوند سایر کشورها را هم درگیر آن کنند. دلایل مشخص برای مخالفت با تراریختهها 3 مسئله است؛ اول اینکه تراریخته به لحاظ فنی- اقتصادی راه حل مشکلات کشاورزی ایران نیست. دوم اینکه قرار نیست ما وقت و منابع ملی کشور را مصروف یک پدیده زاید، آن هم به زور دیپلماسی فشار و نفوذ، کنیم. سوم اینکه رهاسازی و کشت تراریختهها در کشور به سرعت بر صادرات محصولات کشاورزی اثر منفی میگذارد. بدین معنی که دیگر به این راحتی نمیتوانیم برای آنها مشتری پیدا کنیم.
آیا تا کنون وزارت جهاد کشاورزی و بخش تحقیقات آن به یک نظر و یا استراتژی واحد درباره تولید محصولات ترایخته رسیده اند؟
بدنه نیروی انسانی چه در بخش اجرا و چه در بخش تحقیقاتی در وزارت جهاد کشاورزی از دو لایه تشکیل شده است. یک لایه آن سیاسی است و یک لایه آن فنی- تخصصی است. در لایه سیاسی که شامل وزیر کنونی و مدیران ارشد وزارتخانه میشود انتخاب افراد (دیدگاه ها) بهگونهای صورت گرفته که اصطکاکی با محصولات تراریخته وجود ندارد؛ به این معنی که هم واردات عمده تراریختهها توسط برخی شرکتهای وزارتخانه در دستور کار است و هم تحقیقات گسترده در روی محصولات تراریخته در بخش تحقیقاتی پیگیری میشود. همین اواخر در مهر ۱۳۹۹ رئیس سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی طی ابلاغیه رسمی، کارگروهی را مسئول تعیین اولویت توسعه تراریختهها در بخشهای زراعت و باغبانی، بذر و نهال، تنوع زیستی و... کرده است که نشان از هماهنگی کامل لایه اول مدیریت وزارتخانه در این موضوع دارد. اما در لایه دوم یعنی لایه فنی-تخصصی، تجربهام از همکاری نزدیک با محققان و بدنه کارشناسی وزارتخانه نشان میدهد که همسو با افکار عمومی جامعه، مخالفتها و نگرانیهای عمیقی نسبت به این مسئله وجود دارد.
طرفداران محصولات ترایخته در ایران، دلایل و مزیتهایی را برای تولید و مصرف این گونه محصولات مطرح میکنند مانند ضرورت استفاده از فناوریهای نوین، افزایش جمعیت و نیاز به تولید بیشتر، مصرف کم سموم، تولید غذای ارزانتر. این دلایل تا چه حد قانعکننده هستند؟
لطفا موضوعات را یک به یک بحث کنیم! در مورد فناوری، خیلی قبلتر از فناوریهای به قول شما نوین، ما در کشور به «بذور هیبرید» نیازمندیم که در آن به شدت وابستگی داریم و تقریبا تمام دنیا تولیدشان به این بذور وابسته است و ما باید روی این بخش قبل از تراریخته تمرکز میکردیم. در بحث افزایش جمعیت و نیاز به تولید، صفات مرتبط با افزایش عملکرد جزء ماهیت و عملکرد تراریختهها نسبت به سایر بذور محسوب نمیشود. در موضوع نیاز به مصرف کمتر سموم، بخش اعظم سموم کشاورزی در محصولاتی مصرف میشود که هنوز ژنتیکهای تراریخته آن در دنیا مورد استفاده نیستند؛ مثلا سلامت غذایی خانوارهای ما از جانب سبزی و میوههای تازهخوری متاثر از سموم است که بذور تراریختهای برای آنها تجاریسازی نشده است. در مورد تولید غذای ارزان، علت بالابودن هزینه تولید در ایران اساسا تراریخته نبودن بذر نیست بلکه گسستگی نظام تولید تا عرضه یا به بیان اقتصاددانان مدیریت ناصحیح زنجیره ارزش است. بنابراین این دلایل نه تنها قانعکننده نیست بلکه ابزار انحراف افکار عمومی است.
به نظر شما متولیان و نهادهای مسئول در حوزه تامین امنیت غذا در یک کشور تا کجا مجاز هستند از شیوههای نوین و علمی برای افزایش تولید، بهره ببرند. میخواهم بدانم آیا مرزبندی برای آن
وجود دارد؟
مرزبندی اگر وجود دارد در مغز و فکر مدیران کلان بخش کشاورزی ایران است. مدیریت کلان بخش کشاورزی ما، منظورم درون بخش است، هنوز در دوران قبل از ۱۹۹۰ میلادی یعنی در شیوههای 30 سال پیش درجا زده است. اغلب روشها و ابزارهای مدیریتی هنوز مربوط به قبل از ۳۰ سال پیش است. از آن دهه تا کنون تعدادی کشورها، هم در شرق هم در غرب، هم مسلمان، هم غیر مسلمان، به «قدرتهای نوظهور کشاورزی» بدل شدهاند که ایران قبلتر از آن به آنها کمکهای انسان دوستانه میکرده است؛ ولی امروز صادرکنندگان محصولات با ارزش افزوده کشاورزی به جهانهستند. بنابراین نیاز کشاورزی امروز ما در آستانه گام دوم انقلاب اسلامی، نیاز به «تحول کشاورزی» با اولویت تحول مدیران و دیدگاههای آنهاست. هنوز معدود افرادی بر کشاورزی ایران مسلط هستند که در بیش از یک دهه دوران مدیریتی خود و پس از آن، حتی یکبار به نقش بازار و مدیریت مبتنی بر تقاضا اشاره نکرده اند. مستندات سخنرانیها، مصاحبهها و تاریخ شفاهی مرتبط با این افراد را که بررسی میکنید میبینید نه تنها خودشان به علتالعلل عقب ماندگی کشاورزی نمیپردازند بلکه اجازه نمیدهند افراد و نظرات اصلاحکننده برای جهش کشاورزی مطرح شود. بررسی علت حضور طولانی و پایان ناپذیر این افراد را به مخاطبان محترم واگذار میکنم.
به نظر میرسد در ایران هنوز یک اجماع کامل درباره تولید محصولات تراریخته شکل نگرفته است. دلیل آن چیست؟ آیا دولتها محافظه کاری میکنند؟
به نظرم مثل همه شئون دیگر اداره کشور از جمله در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی دکترین دفاعی کشور، بحث تراریخته بحث میان جبهه انقلاب با جریان مقابل آن است. در فرهنگ، وقتی جبهه انقلاب با مظاهر و عناصر فرهنگ غربی تقابل دارد درست و معقولانه است که با آنچه منافع صاحبان صنعت تراریخته را که همان دشمنان دیرینه انقلاب، نظام و مردم ایراناند از جیب مردم مان تامین کند تقابل خواهد داشت. بنابریان این مصاف ادامه دارد...
چه جایگزینی برای محصولات تراریخته میشناسید؟
جایگزینی که منافع مردم ایران را به واسطه آن به جیب دشمنان ما سرازیر نکند. چرا باید صنعت دامداری و طیور خودمان را آنچنان به خوراک دام تراریخته وابسته میکردیم که ناچار باشیم داراییهای مردم را به جیب تولیدکنندگان بذرهای نابودی سرازیر کنیم؟ بنابراین تراریختهها قبلا جزء نیازهای اساسی ما نبودهاند و از این پس هم نباید به عنوان نیاز اجتناب ناپذیر حیات و پیشرفت خود به آنها نگاه کنیم. پس جایگزین آنها، بازگشت به مدیریت انقلابی مبتنی بر اقتصاد مقاومتی، دانشبنیان کردن تولید، مردمی کردن اقتصاد (استفاده از نظرات بخش خصوصی در اداره امور) و در یک کلام سپردن هدایت امور به جوانان ایرانی و خلوص و نبوغ
آنها است.