یوسف خاکیان- صبح جمعه بود و قبل از اومدن به دفتر روزنامه پیش یکی از دوستان رفتم تا بعد از مدتها به یاد ایام گذشته دیداری تازه کنیم .منو به منزلش دعوت کرد و تا وارد شدم بوی املتی که روی گاز در حال پخته شدن بود به مشامم رسید. گفتم: ببین چیکار کرده، یه دقه اومده بودیم خودتونو ببینم.
گفت: فدای داداش. با خودم گفتم حالا که قراره بعد از عمری بیای پیش ما فضا رو نوستالژیک کنم تا روح جفتمون تازه شه. یادته با عمو و بابا جمعهها میرفتیم دربند؟ یادش بخیر. بابای من که از دنیا رفت خدا عمو رو حفظ کنه برات . سایه اش
بالا سرت باشه. شبیه دربند نیست ولی مهم دله که اگه خوش باشه زیر این سقف تو همین آشپزخونه هم بهش خوش میگذره.
گفتم: خدا رحمت کنه بابات رو. نور به قبرش بباره. همه چی مثل اون موقعهاست. رادیو رو هم روشن کردی و جمعه ایرانی هم که در حال پخشه و ... دمت گرم . یه مو از گذشته کم نداره.
گفت: فدات. البته جمعه ایرانی نیست. شده صبح جمعه با شما. بشین. الان املت آماده میشه و میزنیم به بدن.
گفتم: حواست نیست انگارا. اون قدیما اسمش صبح جمعه با شما بود. حالا شده جمعه ایرانی.
گفت: تو حواست نیست. مثل اینکه اصلا رادیو گوش نمیکنی. خود اجرا کنندههای برنامه مدام دارن میگن صبح جمعه با شما.
گفتم: واقعا میگی؟ یعنی جمعه ایرانی شده صبح جمعه با شما؟
گفت: آره خب.
گفتم: رو چه حساب؟
گفت: رو حساب بی حسابی، مرد حسابی کدوم کار تو رادیو و تلویزیون رو حساب کتاب بوده که این یکی باشه؟
گفتم: راستم میگی اگه حساب و کتاب داشت که زمونی که اسمش «صبح جمعه با شما» بود که به «جمعه ایرانی» تغییرش نمیدادن. این املتت آماده نشد؟ من باید برم سر کارا.
گفت: تو هم که بعد از بوقی اومدی پیش ما هی دم از رفتن میزنی. بفرما اینم املت. بزن به بدن به یاد قدیما. راستی تو که ژورنالیستی اونم تو حوزه فرهنگ میدونی این اسم عوض کردنا واسه چیه ؟
گفتم: تو یه کلام واست اگه بخوام بگم سلیقه مدیران.
گفت: یعنی چی؟
گفتم: یعنی یه مدیری میاد جای یه مدیر دیگه. مدیر قبلیه از یه برنامه ای خوشش میاومده گذاشته پخشش کنن. حالا این مدیر جدیده از وقتی اومده سر کار گیر داده به اون برنامه که مدیر قبلی ازش خوشش میاومده، میگه از این برنامه خوشم نمیاد. میگن واسه چه؟ میگه از این مجریه بدم میاد یا اسم این برنامه به دلم نمیشینه یا مثلا شخصیت فلان بازیگرش رو دوست ندارم.
گفت: خب؟
گفتم: خب نداره دیگه یا اون برنامه رو کلا تعطیل میکنن یا مجری و بازیگرش رو عوض میکنن و یا اسمشو تغییر میدن؟
گفت: وا! یعنی به همین سادگی. این که نشد دلیل؟
گفتم: اتفاقا دلیل موجهیاییه از طرف اونا. آخه اونا مدیریتشون بر اساس اصول سرپرستی جدید اعمال میشه. مال قدیما رو قبول ندارن.
گفت: اصول سرپرستی چیه؟
گفتم: علمیه که برای کسایی که میخوان تو راس یه اداره یا ارگان یا مثل همین صدا و سیما پست بگیرن آموزش داده میشه.
گفت: خب پس چرا میگی جدید؟
گفتم: میگم جدید واسه اینکه متدش به روزه. دیگه اصول اصلی سرپرستی رو توش رعایت نمیکنن. همه اونا رو میذارن و یه
اصل رو جایگزینش میکنن. اصلی به نام مدیریت سلیقه ای.
گفت: پس واسه همینه که اون موقع اسم «صبح جمعه با شما» شد «جمعه ایرانی»
گفتم: دقیقا. و برای همینه که الان «جمعه ایرانی» شده «صبح جمعه با شما».
گفت: چه باحال. همینجوری الکی اسم
عوض میکنن.
گفتم: خب واسه همین کارا دارن حقوق
میگیرن. یکیش همینه.
گفت: خب این چه نفعی واسه مردم داره؟ برنامه مگه همون برنامه نیست؟ شالوده اصلیش هم که همونه. اسم عوض کردنش چی رو عوض میکنه.
گفتم: هیچی رو. فقط اعلام میکنه که آقایون مدیر تو رادیو و تلویزیون مشغول کارند.
گفت: پس واسه همینه که یه مدت پیش مثلا آرش ضلی پور رو از کار بیکار کردن و حالا باز آوردنش سرکار.
گفتم: دقیقا.
گفت: اگه اینطوره چرا تا حالا محمود شهریاری و عادل فردوسی پور و جواد یحیوی و بقیه رو که احتمالا واسه همین مدیریتهای سلیقه ای از کار کردن تو تلویزیون بیکار کردن نمیارن سر کار دوباره؟
گفتم: چه میدونم حتما هنوز وقتش نشده. یا حتما هنوز مدیری نیومده که سلیقه اش با این آدما که اسمشونو گفتی جور باشه. فلفل نداری؟
بلند شد رفت سمت کابینت و از داخلش فلفل رو آورد و گفت: این فلفل هم جزو سلیقههای مدیریتی شماست؟
گفتم: من که مدیر جایی نیستم اما اگر هم باشم سلیقه مدیریتیم به کسی ضرر نمیرسونه. با فلفل خوشمزه تر میشه.
هنرمندای «صبح جمعه با شما» هر کدوم سر نوبتشون میاومدن و برنامه شون رو اجرا میکردن. خوب که گوش کردم صدای بعضیاشون هنوز برام آشنا بود مثل عباس محبی و اصغر سمسارزاده. خیلیاشونم جدید بودن و جای هنرمندای قدیمیمثل حسین عرفانی، منوچهر نوذری، منوچهر والی زاده، رضا عبدی و فرهنگ مهرپرور و ... رو گرفتن.
دوستم یه نگاهی به من کرد و بعد از چند لحظه گفت: خب تو که دست به قلمیو تو روزنامه کار میکنی چرا درباره این مسائل چیزی نمینویسی؟
نیشخندی زدم و گفتم: خیال کردی ننوشتم تا حالا؟
گفت: پس چرا اثر نداشته.
گفتم: اینکه اثر نداشته دو حالت داره. یا اصلا مطالب ما رو نمیخونن یا میخونن اهمیتی نمیدن.
گفت: اینم یه نوع مدیریت سلیقه ای به حساب میاد خب ، نه؟
گفتم: دقیقا. اینکه به خواسته ما که در واقع خواسته مردم رو منعکس میکنیم اهمیتی نمیدن یعنی یه جورایی دارن سلیقه ای رفتار میکنن.
گفت: سوال من اینه که آخه عوض کردن اسم یه برنامه، اونم برنامه ای که چند نسل ازش خاطره دارن چه مشکلی از مشکلات عدیده ای که مثلا تو همین رادیو و تلویزیون هست حل میکنه؟ یکی نیست به اینا بگه خب شما رفتی مسئول اونجا شدی که کیفیت برنامهها تغییر کنه، مثلا برنامههای بهتری تولید بشه نه اینکه برداری اسم یه برنامه رو عوض کنی.
گفتم: کاش فقط در همین حد بود. همین برنامه «جمعه ایرانی» که اسمشو عوض کردن و همون قدیمیرو گذاشتن سالهای سال اصلا پخش نمیشد. در جریانی که این موضوع دیگه اوج رفتارهای سلیقه ای بود که مسئولان محترم رادیو در قبال این برنامه در پیش گرفته بودن. بی برنامه، بدون بررسی، بدون نظرسنجی از مردم، بی دلیل یه برنامه خوب رادیویی رو تعطیل کردن و سالها مردم رو از شنیدن اون محروم کردن. خودشون بی توجه به خواسته مردم اسمشو عوض کردن، بدون توجه به خواسته مردم تعطیلش کردن، بعد دوباره راهش انداختن و دست آخر هم که اسمشو دوباره عوض کردن و همون قبلی رو گذاشتن.
گفت: جکیه واسه خودش.
گفتم: آره والا. من یواش یواش آماده رفتن بشم. دست درد نکنه. املت در کنار دوست با چاشنی صبح جمعه با شما.
گفت: انشاءالله که دیگه اسمشو عوض نکنن.
گفتم: امیدوارم. خوش گذشت صبح جمعه با شما.
گفت: به ما هم خوش گذشت صبح جمعه با شما.
توی راه رادیوی ماشینم رو روشن کردم تا بقیه مسیر رو همراه «صبح جمعه با شما باشم» یکی از هنرمندای «صبح جمعه با شما» رل «آقای دست و دلباز» که قدیما کاراکتر اصلیش رو مرحوم منوچهر نوذری بازی میکرد، رو با این مضمون پشت میکروفن میگفت:
آقای دست و دل باز شنیدم نامزد کردی؟
آقای دست و دل باز: آره یه ماهی میشه که نامزد کردیم و فقط به هم تک میزنیم. امیدوارم به هم وابسته نشیم .