امروز بیش از هر زمان دیگراز ابزارهای متعددی که وجود دارد ، در راستای سر و سامان دادن به زندگی و آرامش و کسب و کار مردم باید استفاده کرد، ولی به دلایل مختلف از ظرفیتهای بزرگ در کشور بهره وری لازم برده نمیشود . اگر به دنبال آرامش و ثبات میباشیم ، باید آن را در مرکز و هسته داخلی ، سرمایههای طبیعی و انسانی ایران بزرگ جستجو کرد . درد و رنج و مشکلات زمانی شروع میشود که حقیقت قربانی دروغ میشود و در این میان مدیران ناکارآمد و فرصت طلب نیز بلای جان مردم و کشور میشوند . تصمیمهای غلط ، وعدههای
دروغ و عدم پاسخ گویی و شفافیت و مصلحت اندیشی
از عوامل ادامه معضلات کشوری است که
به چهارراه تاریخ معروف است . معجزهها در این کشور دور نیستند و آنقدر نزدیک اند که مدیران ناتوان متوجه آن نمیشوند . چرا از ظرفیتهای استراتژیک استفاده نمیشود تا مردم کمیخود را از فکر معاش و غم نان و کار و... آسوده کنند و به زندگی و اخلاق و نظم و انضباط و هنر و ورزش و تفریح و بپردازند . مردم را از حال و آینده ، نباید ترساند . این امر مهم یک دستاورد به شمار نمیرود بلکه یک شکست تمام عیار است . دغدغه سازی درد و مشکلات مردم اگر حرام نیست پس چیست ؟ به چالش کشیدن زندگی مردم حرام است ، بنابراین بهتر است خودتان کنار بروید و بگذارید مدیران دانا و توانا که تعدادشان هم در کشور کم نیستند با اقدامات خویش مردم را از شرایط غمانگیز خارج کنند .
به چهرهها اعتماد نکنید . به زبانها توجه نکنید .
کشور به افرادی نیازمند است که با نام اخلاق و انسانیت و با دانش خویش به مردم خدمت کنند. بدترین عادت مدیران ناکارآمد این است که مداوم و بی وقفه حرف میزنند ، بیش از آنکه بفهمند و
درک کنند و مردم را هم مورد قضاوت منفی
قرار میدهند . سنگ روی سنگ هم نمیگذارند و
این نفرت انگیز ترین و مخرب ترین ویژگی افراد ناکارآمد است . اینان حرفی نمیزنند که توانایی نوشتن آن را داشته باشند . چیزی نمینویسند که بتوانند آن را امضا کنند و چون چیزی را تایید نمیکنند ، پای هیچ چیزی نمیایستند . کشور با مشکلات کوچک و بزرگ دست به گریبان است. چرا باید فرهنگ وعده و عمل نکردن و به بهترین شکل حرف زدن و برخلاف آن عمل کردن ، در کشور نهادینه شود؟ واقعاً این همه تفاوت بین گفتار و کردار و رفتار فاجعه نیست ؟ عجیب است افرادی که میتوانند ومیدانند که چطور میشود مشکلات کشور را پشت سر گذارد یا خانهنشین شدهاند یا مهاجرت میکنند . نشستن و تمام خطای مردم را رصد کردن چه سودی دارد . مدیر کاربلد تمام نیروی خویش را برای قضاوت در مورد عملکرد کار خویش صرف میکند تا وقتی حتی یک خطا در خود دید ، حق ندارد که در کار مردم دخالت کند . زمان برای مردمیکه در انتظارند تا مشکلاتشان رفع شود ، آهسته میگذرد . برای
مردمیکه نگرانند سریع میگذرد ، برای آنهایی
که ناامید و غمگین هستند طولانی است .
ولی برای آنهایی که متولی و مسئول رسیدگی به امور کشور و مردم هستند ، زمان واقعاً چگونه
میگذرد؟ خوب است یک روز ایستاده سر چهار راه ،
منتظر سواری یا اتوبوس و یا مترو باشید.
یک روز به نیت مردم مثل آنان از خانه بیرون بزنید ، تا بفهمید که مردم چه میکشند . امروز اتفاقاتی که در کشور رخ میدهد، خارج از حیطه قدرت و خواست مردم است . اما بگذارید در نهایت مردم تصمیم بگیرند که خودشان چگونه میخواهند زندگی کنند . سرانجام روزی
هر چیزی سر جای خویش قرار خواهد گرفت ، تا مدیران دانا و توانا و متخصص بلکه کاری برای مردم بکنند . مدیران ناکارآمد را کنار بگذارید .
دلیل اصلی پیشرفت کشورهای جهان اول؛ برای ارزشی است که به نیروی انسانی دانا و توانای خویش قائل هستند.