زمان انتشار: 24 بهمن 1397
به سخنان دکتر نوبخت فکر می کردم، دوستی که با من تله پاتی دارد تماس گرفت و گفت:من که خیلی صبر دارم حتی
" صبر الدوله ام" می دانم یک روز سختی ها
تمام میشه من آرام می گیرم اما نه به قول خودت :" زیر خاک آرام می گیریم" نه هرگز، من روی خاک آرام می گیرم. این حق منه سهم منه، حتی به قول خودت می خوام روی شن و ماسه های سواحل فرنگ حمام آفتاب بگیرم آرام گیرم. اما از جدی رد کرده یه چیزی بگم کف کنی، فهمیدم مسئولین هم مشکل معیشت دارند. کور شم اگه دروغ بگم (!) در صف گوشت یخی چه عجایبی دیدم که آلیس در سرزمین عجایب ندید. مثلا
دیدم برخی مسئولین در صف ایستادند قدری جگرم خنک شد چون حال ما را درک
می کنند، اما از اینکه مسئولین از جنس مردم اند
خوشحال شدم. ولی وجدان درد گرفتم چقدر پشت این بندگان شریف پاکدامن (هر چند به مسئولین رجل یا مرد باید گفت" پاک شلوار") حرف زدم. الهی من بمیرم یکی از مسئولین در صف که با بادیگاردهاش آمده بود گفت:" من خودم یک ماهه گوشت نخوردم آن وقت برخی لغز خواندند بچه هام خارج نشین اند". پکی زدم زیر گریه ازش حلالیت طلبیدم چون جفنگیات زیاد به کنایه علیه اش نوشتم .
بازم بگم بگم کف کنی؟ گفتم: حضور مسئولین در صف خودش کف انگیز و حباب ساز است(!) گفت حتی دکتر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه وعضو هیئت دولت
تو صف گوشت بود . تازه طفلک بهش حتی قلوه گاه هم نرسید جگرم براش سوخت. تازه مردم بی انصاف دورش ریخته بودند برخی می گفتند برای سیاه بازی آمده تو صف. برخی گلایه می کردند چرا اوضاع مان خوب نیست؟ طفلک گفت:" گلایه نکنید. یک زمانی تحمل تان بیشتربود حالا که در شرایط نابرابر اقتصادی هستیم چرا تحملتان کمرنگ شده"؟ یک نفر به طنز گفت : جون داداش چون اتفاقا دراین شرایط نابرابر اقتصادی درآمدمان نابرابره تحملم کمتره، رنگ رخ ام زرد شده یا حتی عین میت سفید شده . برخی به صورت سئوالی شعار میدادند: تحملم تمام شد- طاقت من فدا شد- عمرمنم فنا شد - شد فکری به حال ما شد؟ مردم خندیدند. در کل من که با دیدن مسئولین در صف گوشت یخی دلگرم شدم و ضریب تحملم بالا رفت، ضریب اطمینانم هم نسبت به خادمین بالا رفت. خندید و گوشی را قطع کرد.